کد خبر: 1004372
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۴:۱۵
چالش‌ها و دشواری‌های اولین ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران- بخش نخست
تیمسار حسنعلی فروزان: دخالت‌های نابجای اطرافیان بازرگان در امور ارتش از جمله اقدام غیرمسئولانه تیمسار مدنی که خدمت سربازی را یک سال کرد و پادگان‌ها را یک‌مرتبه خالی کرد، شهید قرنی را به شدت ناراحت ساخت. تا اینکه از منابعی شنیدم که ممکن است ایشان از طرف دولت موقت کنار گذاشته شود. موضوع را با ایشان در میان گذاشتم. گفت: «خودم می‌دانم، اما با آن‌ها سازش نمی‌کنم و روشم را تغییر نمی‌دهم!»
رحیم فلاح
سرویس تاریخ جوان آنلاین: بی‌تردید انتخاب سپهبد محمدولی قرنی به ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی، در عداد یکی از مهم‌ترین و در عین حال به‌هنگام‌ترین گزینش‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. با این همه دولت این انتخاب مستعجل بود و سپهبد در فروردین ۱۳۵۸ توسط مهدی بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی عزل شد! طبعاً جای این پرسش باقی است که از چه روی چنین گماردنی، به چنان فرجامی منتهی گشت؟ مقالی که پیش روی شماست و در دو شماره به شما تقدیم می‌شود، سعی دارد به این پرسش پاسخ گوید. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

آغاز یک مسئولیت تاریخی

با استقرار کمیته استقبال از امام خمینی (ره) در مدرسه رفاه، شهید محمدولی قرنی به عنوان مسئول نظامی شورا در این مدرسه مستقر و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب با حکمی از سوی امام خمینی (ره) به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد. به گزارش روزنامه کیهان مورخ ۲۴ بهمن ۱۳۵۷: «سرلشکر محمدولی قرنی، امروز در حالی که به‌وسیله مأموران مسلح انتظامی کمیته انقلاب همراهی می‌شد، به محل ستاد ارتش در چهارراه قصر رفت و در محل کار خود مستقر شد. رئیس جدید ستاد ارتش در شرایطی به محل کارش رفت که به جز حدود ۵۰ تن از جوانان مسلح هیچ‌کس دیگر در محوطه و ساختمان‌های ارتش وجود نداشت و حتی تلفن‌های این ساختمان نیز قطع بود. سرلشکر قرنی هنگامی که وارد اتاق رئیس ستاد شد، همراهانش نخست عکس‌های شاه و فرح و رضا پهلوی را پایین کشیدند و آنگاه مجسمه‌های فلزی شاه که روی میز‌ها قرار داشت، جمع‌آوری شد. سرلشکر قرنی که پشت میز رئیس ستاد ارتش قرار گرفته بود، خطاب به کسانی که در اتاق حضور داشتند گفت: ما اینک وارث یک ارتش از هم پاشیده هستیم که اسمش بود ارتش شاهنشاهی و مدعی بود مجهزترین ارتش‌های دنیاست. شاید هم از جهت تجهیزات و اسلحه و مهمات این طور بود، اما آنچه این ارتش لازم داشت، ایمان و وجدان و آرمان بود که ارتش فاقد آن بود. ارتشی داشتیم که به جای حفظ تمامیت ارضی و دفاع از مردم به صورت یک ارتش شخصی درآمده بود و به کسانی که می‌خواستند صادقانه خدمت کنند، اجازه فعالیت داده نمی‌شد. در شهریور ۲۰ فرماندهان ارتش که مدعی شاه‌پرستی بودند و می‌گفتند حاضرند خودشان و بچه‌هایشان را زیر ماشین شاه قربانی کنند، هنگامی که مقابل ارتش جوان شوروی قرار گرفتند، قبل از همه پا به فرار گذاشتند! همین ارتش را که آن همه ادعا داشت، یک مشت جوان بی سلاح و گروهی با سلاح‌هایی اندک تسخیر کردند، زیرا این جوان‌ها ایمان داشتند، ولی ارتش ایمان نداشت!»

مستشاران امریکایی محصور شده در ستاد مشترک ارتش

ساعاتی پیش از عزیمت شهید سپهبد محمدولی قرنی به ستاد مشترک ارتش، دولت موقت سرهنگ نصرالله توکلی نیشابوری را به همراه ابراهیم یزدی برای تخلیه این ستاد و نجات مستشاران امریکایی محصور شده در آنجا به این محل فرستاد. ابراهیم یزدی درباره نجات مستشاران امریکایی در شامگاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ می‌گوید: «پس از اعلام بی‌طرفی ارتش، شماری از افسران ارشد، ارکان ستاد کل و همچنین چند نفر از مستشاران امریکایی، از جمله ژنرال گاست در اتاق فرماندهی در ساختمان ستاد کل ارتش ایران واقع در خیابان شریعتی جلسه داشتند که ساختمان مورد حمله نیرو‌های مسلح مردمی قرار گرفت. با سقوط ستاد و تسلیم محافظان مسلح، ساختمان قرارگاه ستاد کل در محاصره قرار گرفت و راه خروج افسران ایرانی و امریکایی بسته شد و در اتاق فرماندهی محصور ماندند و با قطع برق و تهویه، بدون آب و غذا در معرض خطر قرار گرفتند. مقارن نیمه شب افسران محاصره شده، از طریق تلفن با مدرسه رفاه و علوی تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. آقای مهندس بازرگان با من تماس گرفتند و خواستند اقدام کنم. از مدرسه علوی با تعدادی از نیرو‌های مسلح مردم، همراه با آیت‌الله مهدوی کرمانی به ساختمان ستاد مشترک رفتیم. قبل از من سرهنگ توکلی خود را به آنجا رسانده، اما نتوانسته بود کاری انجام دهد. جوانان مسلحی که ستاد را اشغال کرده بودند حاضر به آزادی افسران ایرانی و امریکایی نشده بودند. با ورود تیم همراه من به ستاد و بعد از گفت‌وگوی مختصری با این جوانان، حاضر به همکاری شدند و از تلفن طبقه همکف با اتاق فرماندهی تماس گرفته شد. شخصی به نام سپهبد ناصر فیروزمند- که بعداً فهمیدم معاون ستاد بزرگ ارتشتاران است- جواب داد. به او اطلاع داده شد که خطری نیست و بیایند بالا. حدود ۲۰ نفر بودند. حدود ساعت ۳ صبح بود که با ماشین‌های خودشان، تحت نظر تیم همراه ما، به طرف مدرسه علوی به راه افتادیم. سر راه افسران امریکایی و کارمندان همراهشان در سفارت امریکا به آقای ناس، کاردار سفارت و افسران ایرانی در مدرسه علوی تحویل آقای مهدی عراقی داده شدند». البته ابراهیم یزدی توضیح نمی‌دهد که ژنرال‌های امریکایی در بحبوحه درگیری‌های ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در ستاد مشترک ارتش ایران، مشغول چه جلسه مهمی با افسران ارشد ارتش پهلوی بوده‌اند؟

تلاش برای احاطه اولین ریاست ستاد مشترک ارتش

با استقرار شهید سپهبد قرنی در ستاد مشترک ارتش، گروهی از نظامیان سابق که با دولت موقت ارتباط داشتند، کوشیدند تا او را احاطه و سمت‌های کلیدی ارتش را در اختیار بگیرند. این مسئله سبب شد تا اعضای شورای انقلاب در حکمی به گروهی از ارتشیان مسلمان، از آن‌ها بخواهند کمیته‌ای را برای همکاری با شهید قرنی تشکیل دهند. حسنعلی فروزان که ریاست این کمیته را بر عهده داشت، در این باره می‌گوید: «در روز بیست و سوم بهمن تقریباً همزمان با شروع مسئولیت شهید قرنی، ما هم وارد ستاد کل ارتش شده و متوجه شدیم که اطراف ایشان را افسران نامطلوبی از جمله سرهنگ توکلی، آهنچی، ایران‌نژاد، فربد و چند نفر دیگر احاطه کرده‌اند و خود را کمیته نظامی انقلاب معرفی می‌کنند. حتی صدا و سیما هم که در آن با آن‌ها موقع همسو بود، این عنوان را برایشان تبلیغ کرده بود، در حالی که نه چنین صلاحیتی داشتند و نه حکم و مأموریتی به آن‌ها داده شده بود. من و دوستانم با صبر و حوصله، این کمیته قلابی را از صحنه بیرون کردیم. سرهنگ توکلی می‌خواست تیمسار قرنی را که مدت‌ها از ارتش دور بود، در چنگ خود بگیرد و مرتباً القا می‌کرد که من باید معاون رئیس ستاد یا فرمانده نیروی زمینی باشم و مترصد فرصتی بود که اهداف خود را که با مصلحت انقلاب همگن نبود، عملی کند که من نگذاشتم و ترفند‌های او و همدستانش را خنثی کردم. بازرگان انسانی سالم، اما ساده‌اندیش بود و اطراف او را افراد ناصالحی گرفته بودند و نظرات خود را به او تحمیل می‌کردند. انتصاب ناصر فربد هم از جمله همین تحمیل نظر‌ها بود. آن‌ها می‌خواستند قرنی نباشد. بهتر بگویم آن‌ها شهید قرنی را تحمل نکردند، چون شهید قرنی سوای صداقتش، خیلی هم قاطع بود و به انقلاب هم خیلی علاقه داشت. البته سرتیپ شادمهر هم با او هم‌عقیده و معاون ایشان بود. وی در گذشته هم وکیل مدافع شهید قرنی بود و به علت دفاع محکمی که از شهید قرنی کرده بود، تنبیه شده بود».

اولین ریاست ستاد مشترک ارتش و مسئله نیروی انسانی

محمدعلی شریف‌النسب، عضو اصلی دیگر کمیته منصوب شورای انقلاب مهم‌ترین مسئولیت کمیته را مسئله نیروی انسانی می‌داند و می‌گوید: «مهم‌ترین مسئولیت این کمیته در آن شرایط، شناسایی فرماندهان ارتش و معرفی آن‌ها به ریاست ستاد برای مسئولیت‌ها در رده‌های مختلف ارتش بود. به نوعی می‌توان گفت بازسازی نیروی انسانی ارتش بر هر چیز مقدم بود. شهید قرنی وقتی به کار کمیته ما اطمینان پیدا کرد، یک روز به من گفت می‌خواهم چند دقیقه اعضای کمیته را ببینم، ولی نمی‌خواهم کسی متوجه شود! بعد از ظهری را برای این معارفه انتخاب کردیم. وقتی می‌آمدیم، دو سه نفر از دوستان مراجعه‌کننده هم با ما آمدند و ما نتوانستیم به آن‌ها بگوییم نیایند! در این جلسه که همه ایستاده بودیم، شهید قرنی صحبت مختصری کردند و گفتند از شما سؤال دارم. هر چه هست، واقعیت را بگویید... و از سرهنگ فروزان پرسید نماز می‌خوانید؟ گفت: بله، و این سؤال را از همه کرد. وقتی که خیالش راحت شد منصوب‌شدگان از سوی شورای انقلاب نمازخوان هستند، احساس آرامش کرد و همکاری ما را پذیرفت».

اولین ریاست ستاد مشترک ارتش و گزینش همکاران

شهید سپهبد قرنی، پس از ورود به ستاد مشترک ارتش در اولین اقدام، سرتیپ محمدهادی شادمهر را- که در رژیم گذشته وکیل مدافع او در محاکمات بود- به عنوان معاون و جانشین خود منصوب کرد. شادمهر در این باره می‌گوید: «بعد از انقلاب که ایشان رئیس ستاد ارتش شدند، یک روز برای دیدار با ایشان و گفتن خداقوت، نزد ایشان رفتم و مرا برد پشت میزش و خودش به کنار اتاق رفت. گفتم جریان چیست؟ گفت می‌دانی من ۲۰ سال در ارتش نبوده‌ام، سران ارتش به دلیل عملکردی که داشتند اعدام یا پاکسازی شده‌اند، من از نیرو‌های جدید کسی را نمی‌شناسم. گفتم من هم ۱۰ سال نبوده‌ام و کسی را نمی‌شناسم. گفت به هر حال دوستی و برادری حکم می‌کند که در این مقطع به من کمک کنی. من هم پذیرفتم، جالب اینکه با همان لباس شخصی صبح ساعت ۶ می‌آمدم و شب ساعت ۱۲ می‌رفتم و فقط جمعه‌ها به شرکت ساختمانی خود می‌رفتم و آنجا را مدیریت می‌کردم. آنچه درباره ارتش در آن زمان حساس می‌توان گفت، این است که سوءظن شدیدی نسبت به ارتش پیدا شده بود و گروه‌هایی تا توانستند، ارتش را تضعیف کردند و هدفدار هم این کار را کردند. نه تنها کادر سازماندهی، بلکه نیرو‌های کارآمد ارتش را از صحنه خارج کردند. تلاش قرنی برای بازسازی ارتش در چنین شرایط حساسی، سبب برخورد‌هایی شد و دیدیم با او چه کردند!»

همانگونه که اشارت رفت، شادمهر در دوران دستگیری قرنی در دوره رژیم سابق، وکالت وی را عهده داشت. اشاره به داستان آن نیز در مقام مغتنم است: «ایشان در دادستانی ارتش در خیابان سوم اسفند (سرهنگ سخائی فعلی) محاکمه می‌شد و دو وکیل مدافع هم داشت. من، چون با ایشان دوست و چهار سال هم در رشته حقوق درس خوانده بودم، گفتم که: می‌خواهم وکیل سوم ایشان باشم. من با برادر سرتیپ آزموده، سرهنگ اسکندر آزموده دوست بودم و به اعتبار همین دوستی، به سرتیپ آزموده گفتم که: سرلشکر قرنی را فدای اغراض شخصی سرلشکر بختیار نکنید، ایشان خدمات زیادی به این کشور کرده است. سرتیپ آزموده به من گفت: شادمهر برو، حرف‌هایمان را در دادگاه می‌زنیم!... شاه دل خوشی از من نداشت. علتش هم یکی این بود که وکالت سرلشکر قرنی را قبول کرده بودم و دیگر اینکه در جایی حرفی زده بودم که به گوش او رسیده و با من دشمن شده بود. من در دوره‌ای جزو محافظ‌های شاه بودم و از نزدیک، عملکرد او را دیده و گفته بودم: چگونه است که همیشه بهترین فرد در بین کارگرها، کارمندها، هنرمند‌ها و... رئیس صنف می‌شود و حتی در کلاس هم بهترین شاگرد را مبصر می‌کنند، ولی وقتی نوبت به امر مهم سلطنت می‌رسد، پسر شاه، چه لیاقت داشته باشد، چه نداشته باشد، جانشین او می‌شود و چیزی که مطرح نیست، شایستگی است! ارتشبد آریانا یک‌بار به من گفت که: من تو را به‌عنوان فرمانده لشکر تبریز پیشنهاد کردم، ولی شاه گفت: بازنشسته‌اش کنید! من این فرمان شاه را مدتی پشت گوش انداختم و بعد باز مسئولیت دیگری را برای تو پیشنهاد دادم، ولی شاه گفت: مگر هنوز بازنشسته‌اش نکرده‌ای؟ به ارتشبد آریانا گفتم: بیهوده تلاش نکنید، من خودم می‌دانم علت چیست!»

اولین ریاست ستاد مشترک ارتش و تعامل با کمیته مستقر در ستاد ارتش

مصطفی طوطیایی آجودان شهید سپهبد قرنی نیز در خصوص شرایط حساس وقت می‌گوید: «یکی از کار‌های ما، باز کردن گره و رفع مشکلات مأموریتی کمیته انقلاب مستقر در ستاد ارتش بود. در روز‌های اول انقلاب سران فاسد ارتش که همسویی با بدنه ارتش نداشتند، اکثراً دستگیر شدند و باید مسئولیت اداره پادگان‌ها و مراکز مهم نظامی به چهره‌های جوان و واجد شرایط واگذار می‌شد. برای مسئولیت‌هایی که مورد نظر ریاست ستاد بود، دو کمیته‌ای که در کنار شهید قرنی بودند، یعنی کمیته تحمیلی و کمیته رسمی، اشخاصی را معرفی می‌کردند. بدیهی بود که افراد معرفی شده از سوی کمیته تحمیلی، صلاحیت لازم را نداشتند. همزمان یک فرد هم توسط کمیته‌ای که مسئولیت آن به عهده جناب سرهنگ فروزان بود، معرفی شد که واجد شرایط بود. این وضعیت شهید قرنی را بر سر دو راهی قرار داد. مشکل ما به مدرسه رفاه منتقل شد و ما با همکاری شهید کلاهدوز و شهید محمد منتظری، آن مشکل را برطرف کردیم و افراد موجهی عهده‌دار مسئولیت نظامی شدند تا اینکه کمیته تحمیلی منحل شد و از ستاد ارتش بیرون رفت. در شرایطی که شهید محمد منتظری در معیت شهید کلاهدوز مأموریت فراهم کردن مقدمات تشکیل سپاه پاسداران را به عهده گرفتند، من و امیر عبدالله نجفی به ستاد مشترک ارتش آمدیم. امیر نجفی به جمع دوستان در کمیته پیوست و به من هم تکلیف شد که به عنوان آجودان شهید قرنی انجام وظیفه کنم. آن روز‌ها خصوصاً برای پذیرفتن مسئولیت‌هایی که انجامشان روش خاصی را می‌طلبید، روز‌های بسیار دشواری بود و مرجع احاله مأموریت‌ها و انجام باید و نباید‌هایی که از طرف ریاست ستاد صادر می‌شد، مشخص نبود، چون سلسله مراتب فرماندهی در نیرو‌های سه‌گانه ارتش ازهم گسیخته بود. مشکل من هم از اینجا شروع می‌شد که پی‌نوشت‌های شهید قرنی با یک نوع کلان‌نگری همراه بود و وقتی نامه‌ای را به عرض ایشان می‌رساندم، می‌نوشتند اقدام یا ابلاغ شود. من یک ستوان جوان بیش نبودم و روش جاری و گسیختگی سلسله مراتب فرماندهی را نمی‌دانستم و برایم مشخص نبود که آن دستور را به کجا ابلاغ کنم، ناگزیر پی‌نوشت شهید قرنی را به عرض امیر سرلشکر محمدهادی شادمهر می‌رساندم و توضیحات مکتوب ایشان بر پی‌نوشت ریاست ستاد، تا حد زیادی کارگشا بود. می‌توانم بگویم شهید قرنی و سرلشکر شادمهر به مفهوم واقعی کلمه مکمل یکدیگر بودند».

اولین ریاست ستاد مشترک ارتش و زمینه‌های یک استعفا

افزایش فشار‌ها به سبب ماجرای درگیری‌ها در کردستان و ندانم‌کاری‌های دولت موقت، به خصوص احمد مدنی وزیر دفاع و ابراهیم یزدی معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب، سبب شد تا شهید قرنی در روز‌های آخر اسفند ۱۳۵۷ تصمیم به استعفا بگیرد. حسنعلی فروزان از نزدیک‌ترین افسران به شهید سپهبد قرنی درباره دلایل استعفای او اظهار می‌دارد: «دخالت‌های نابجای اطرافیان بازرگان در امور ارتش از جمله اقدام غیرمسئولانه و خلاف مصلحت انقلابِ تیمسار مدنی وزیر دفاع که خدمت سربازی را یک سال کرد و پادگان‌هایی را که به سختی سر و سامان گرفته بودند، یک مرتبه خالی کرد، شهید قرنی را به شدت ناراحت کرد. تا اینکه از منابعی شنیدم که ممکن است ایشان از طرف دولت موقت کنار گذاشته شود با ایشان در میان گذاشتم. گفت: «خودم می‌دانم، اما با آن‌ها سازش نمی‌کنم و روشم را تغییر نمی‌دهم، آن‌ها هم کاری نمی‌توانند بکنند!» برایش باورکردنی نبود که دولت موقت موضع قاطع او را درک نکرده باشد و به این سادگی او را کنار بگذارد. تا اینکه در روز هفتم فروردین ۱۳۵۸ ایشان پیغام دادند که من دیگر نمی‌آیم! یادم هست معاون ایشان سرتیپ شادمهر هم با شنیدن این خبر، در خودنویس خود را بست و بلند شد و گفت من هم می‌روم! قضیه خیلی ساده و باورنکردنی بود».

اولین ریاست ستاد مشترک ارتش و یک برکناری غیرمترقبه!

به هر روی قاطعیت شهید قرنی- که بعد‌ها کاملاً مورد تأیید سران انقلاب قرار گرفت- موجب شد که در ششم فروردین ۱۳۵۸، روزنامه‌ها اعلام کنند به دستور مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت، محمدولی قرنی از کار برکنار و ناصر فربد جایگزین او شد. در بیانیه ستاد کل ارتش آمده بود: «بنا به دستور نخست‌وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی ایران جناب آقای مهندس مهدی بازرگان با اعلام مراتب قدردانی از تیمسار سرلشکر محمدولی قرنی از تاریخ ۱۳۵۸/۱/۶ تیمسار سرلشکر ناصر فربد به ریاست ستاد کل ارتش ملی اسلامی منصوب می‌گردد. سرلشکر فربد در مهر ۱۳۵۴ با همین درجه بازنشسته شده و از کارشناسان نظامی در رده مسائل استراتژیک و امنیت ملی است و با توجه به وجهه ملی و نظامی و اعتماد به نفس خود امیدوار است که در پست پرمسئولیت جدید به بهترین نحو ممکن منشأ اثر باشد».
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار