کد خبر: 1004787
تاریخ انتشار: ۰۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۰:۱۲
به بهانه سالگرد درگذشت کمدین فقید اصفهانی
آنچه هنرنمایشی ارحام صدر را مختص او می‌کرد، قدرت فی‌البداهه خدادادی وی بود که توجهی به متن نمایشنامه‌ها نداشت، بلکه کمدی طنز اجتماعی را که تم تمام کار‌های او بود بر اساس حال، تدوین می‌کرد تا با توجه به چهره‌های سیاسی و اجتماعی حاضر در سالن کلام خود را مملو از طنز، منعقد نماید
حسن روانشید
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اگر کسی پیدا شود که بتواند به‌راحتی یکی از اهالی بومی و اصیل شهر اصفهان را که پایتخت بذله‌گویی ایران است بخنداند قطعاً می‌توان او را سرآمد طنازان جهان به‌حساب آورد که این اتفاق برای این دیار تنها توسط یک صاحب به حقیقت پیوست و برای همیشه جاودان ماند.

ارحام صدر را می‌توان شادترین انسان در عالم سینما، تئاتر و هنرنمایشی کشور دانست و او کسی نیست جز سلبریتی برآمده از میان مردم طناز اصفهان که تا آخرین روز‌های پربرکت عمر خود در میان آن‌ها ماند و در غم‌ها و شادی‌هایشان شریک بود. امروز آرامگاه رضا ارحام صدر در قطعه نام‌آوران باغ رضوان اصفهان در اولویت گذار گاه و بیگاه همه بزرگان این دیار قرار دارد و میعادگاه کسانی است که غم وجودشان را درهم‌تنیده باشد و برای رفع آن نیازمند یک کاتالیزور و القای شادمانی درونی هستند. از این نظر می‌روند تا فاتحه‌ای نثار او کنند و با دیدن تصویر بالای مزارش لبخند بر لبانشان جاری شود. بداهه گویی و بدعت‌گذاری مکتب اصفهان در تئاتر کمدی، رضا ارحام صدر محسوب می‌شود که با قاطعیت می‌توان وی را بنیانگذار هنر کمدی انتقادی در صحنه‌های ایران دانست.

او که در دوازدهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۰۲ خورشیدی در محله پاقلعه یعنی یکی از قدیمی‌ترین اماکن متدین‌نشین اصفهان دیده به جهان گشود دانش‌آموخته رشته فلسفه از دانشگاه اصفهان یا بقول خودش اکابر شاهزاده ابراهیم و بنیانگذار تئاتر حرفه‌ای در این شهر محسوب می‌شود.

این هنرمند بی‌ادعا و کم‌نظیر کمدی انتقادی برای اولین‌بار در دوران تحصیل و در جشن سالانه دبیرستان ادب روی صحنه رفت تا نمایش سراسر طنز و کمدی «رفیق ناجنس» را که قرار بود فقط یک شب اجرا شود به دلیل استقبال غیرقابل وصف مشتاقان به مدت هفت شب عرضه نماید که تمامی بلیت‌های همت عالی آن همان روز اول به فروش رفته بود. دراین‌باره از او نقل است: هفته اولی بود که به‌عنوان دانش‌آموز وارد دبیرستان ادب اصفهان می‌شدم. یکی از این روز‌ها دبیر وارد کلاس شد و بلافاصله حضور و غیاب دانش‌آموزان را از روی دفتر شروع کرد. فامیلی آخرین نفر «پنیری» بود که آن روز غیبت داشت. معلم چند بار این اسم را تکرار کرد و من بی‌اختیار گفتم «رفته تو خیک». آن زمان پنیر را در پوست گوسفند که «خیک» نامیده می‌شد درست می‌کردند. معلم نگاهی به من کرد و اخم‌هایش را در هم کشید و مشغول پاک کردن نوشته‌های روی تابلو سیاه شد، اما بی‌اختیار رویش را برگرداند و درحالی‌که به شدت می‌خندید به من نگاه می‌کرد. زنگ استراحت بابای مدرسه در حیاط به سراغم آمد و گفت از دفتر شما را می‌خواهند. ترسیده بودم، اما با کمال شجاعت دنبالش رفتم. معلمان درحالی‌که با دیدن من می‌خندیدند، مشغول نوشیدن چای بودند. آقای عریضی مدیر دبیرستان همچنان که پشت میزش نشسته بود و آقای جهانشاه معاون مدرسه در حال پچ‌پچ کردن در گوش او بود گفت ارحام صدر باید بچه شوخی باشی! می‌توانی یک برنامه نمایشی کمدی و طنز به کمک بچه‌های کلاس خودتان برای مراسم جشن ماه آینده که سالگرد تأسیس مدرسه است، آماده کنی؟ گفتن لغت «خیک» و قبول کردن درخواست مدیر شروع جرقه کار من در عالم تئاتر بود. در سال ۱۳۲۷ شادروان ناصر فرهمند که بنیانگذار تئاتر حرفه‌ای و به‌گونه‌ای استاد ارحام صدر به‌حساب می‌آمد با تأسیس اولین تماشاخانه با نام اصفهان از شاگرد خود دعوت کرد تا با او همکاری نماید.

این مرکز فرهنگی هنری با تابلوی تماشاخانه در قلب اصفهان یعنی میدان دروازه دولت و کنار کاخ قدیمی شهرداری ساخته شد که متأسفانه نیمه اول دهه ۵۰ تخریب و به موزه و پارکینگ تبدیل گردید، سال‌های دهه ۴۰ را پایگاه نمایش بهترین آثار صحنه‌ای کرد که توسط نویسندگان جهان به رشته تحریر درمی‌آمد. ارحام صدر که حالا استاد بلافصل کمدی ایران شده بود و مدعیانی در غرب و شرق جهان همچون «نورمن ویزدوم» کمدین شهره انگلیسی برای دیدن برنامه‌های او به ایران و اصفهان می‌آمدند، نمی‌توانست تنها یک آرتیست باقی بماند، بنابراین با کمک و سرمایه‌گذاری مرحوم علی صدری پسرعموی خود گروه تئاتر سپاهان را تشکیل دادند و با همراهی نصرت‌الله وحدت از دیگر طنازان عالم تئاتر و سینما به هنرنمایی فی‌البداهه در تماشاخانه تازه تأسیس سپاهان پرداختند.

او که اعجوبه‌ای تمام‌عیار در فرهنگ و هنرنمایشی و مدیری مدبر بود، پس از اخذ دیپلم در شرکت سهامی بیمه ایران اصفهان به شغل اداری اشتغال یافت و ساعات فراغت خود را به تئاتر و ادامه تحصیل اختصاص داد و پس از اندک زمانی به ریاست این شرکت منصوب شد که در زمان مدیریت خود دست به انجام اقدامی بزرگ و جاودانه زد تا با استفاده از سرمایه‌های این شرکت کاروانسرای مادر شاهی به‌جا مانده از دوران صفویه را در خیابان چهارباغ و پشت مدرسه علمیه‌ای به همین نام به مهمانسرایی نوستالژیک و بی‌نظیر در سراسر جهان به نام هتل عباسی تبدیل نماید که هنوز هم پذیرای کنفرانس‌های جهانی و تور‌های گرانقیمت بین‌المللی است و نقش اجلاس سران را بر عهده دارد. آنچه هنرنمایشی ارحام صدر را مختص او می‌کرد، قدرت فی‌البداهه خدادادی وی بود که توجهی به متن نمایشنامه‌ها نداشت، بلکه کمدی طنز اجتماعی را که تم تمام کار‌های او بود بر اساس حال، تدوین می‌کرد تا با توجه به چهره‌های سیاسی و اجتماعی حاضر در سالن کلام خود را مملو از طنز، منعقد نماید.

کسانی که بلیت نمایش‌های ارحام را به‌سختی و معمولاً از بازار سیاه به دست می‌آوردند، مطمئن بودند که دو ساعت از عمر خود را در آن دوران خفقان با خنده‌هایی از ته دل سپری خواهند کرد. حاصل چند دهه تلاش او در دامنه هنر‌های نمایشی که بیش از ۱۵۰ نمایش صحنه‌ای و ۲۰ فیلم سینمایی است می‌تواند گواه آن باشد که دنیا چنین اعجوبه‌ای را در تولید شادمانی برای توده‌های جامعه به یاد ندارد.

در اینجا بد نیست نگاهی داشته باشیم به برگزیده‌ای از آثار هنری و نمایشی او که هنوز هم در دسترس اکثریت مردم اصفهان و سراسر ایران است که هرگز کهنه نخواهند شد: کی دسته‌گل به آب داده؟، لج و لجبازی، جاده زرین سمرقند، داماد فراری- زن و عروسک‌هایش، ستاره‌ای چشمک زد، مردان خشن، جعفرخان از فرنگ برگشته، افسانه شهر لاجوردی، مستند «شکرپاره»، نصف جهان، جوجه‌فکلی، اکبر دیلماج، پریزاد، مستأجر، یک اصفهانی در نیویورک، شب‌نشینی در جهنم و آثار تلویزیونی از جمله علاءالدین و چراغ جادو، هزار و یک شب، خانواده حاج لطف‌الله و گوشه‌ای از نمایش‌های صحنه‌ای همچون: خلیفه یک روزه، رفیق ناجنس، بوقلمون‌ها، کدام یک از دو، دلقک‌ها، خروس بی‌محل، من می‌خوام، دیوانه و اداره کاریکاتور‌سازی که این همه تلاش مضاعف طی سه دهه رضا ارحام صدر را به دلیل کهولت سن و خستگی مفرط خانه‌نشین کرد و سعی نمود همسو با بازنشستگی از شرکت بیمه ایران کار‌های هنری خود را نیز تقلیل دهد، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی گوشه‌نشینی او نتوانست دوام داشته باشد، زیرا در سال ۱۳۶۶ به اصرار زنده‌یاد علی حاتمی در فیلم سینمایی «جعفرخان از فرنگ برگشته» و سپس در سال ۱۳۷۰ در فیلم «افسانه شهر لاجوردی» به کارگردانی محمدعلی نجفی و در سال ۱۳۷۱ در فیلم «نصف جهان» از مرتضی عاملی و در سال ۱۳۸۳ در مستند «شکرپاره» و در سال ۱۳۸۴ در فیلم ویدئویی «درسا» از محسن دامادی ایفای نقش نمود که آخرین اثر به‌یاد ماندنی از اوست.

اسطوره هنر، فرهنگ و تلاشگر سازندگی بالاخره در سال ۱۳۸۷ و در سن ۸۵ سالگی در منزل شخصی خود در محله عباس‌آباد اصفهان دار فانی را وداع گفت و تنها نام و آوازه‌ای خوش از خود به جا گذاشت. روحش شاد و مرام شادمان کردن دل‌های غمگین او همیشه جاودان و آویزه گوش رهروان مبحث نمایش و طنز باد.

* روزنامه‌نگار پیشکسوت
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار