سرویس حوادث جوان آنلاین: ظهر روز پنجشنبه هشتم خردادماه قاضی مرادی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری شهرزیبا از قتل مرد جوانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد.
تیمجنایی در یکی از بیمارستانهای غرب تهران با جسد مرد ۳۸ سالهای به نام حمید روبهرو شدند که با اصابت ضربه چاقویی به پشتش به کام مرگ رفته بود.
نخستین بررسیها نشان داد دقایقی قبل ساکنان ساختمانی در غرب تهران به مأموران پلیس اطلاع میدهند، زوج همسایهشان با چاقو زخمی شدهاند و آنها را برای درمان به بیمارستان منتقل کردهاند که پس از حضور مأموران مشخص شد مرد جوان براثر خونریزی شدید فوت کرده و همسرش فهیمه که از ناحیه پا با چاقو زخمی شدهاست از مرگ نجات یافته و تحت درمان است.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، پدر و مادر حمید به اداره پلیس رفتند و از عروسشان به اتهام قتل پسرشان شکایت کردند و مدعی شدند که آنها از مدتی قبل با هم اختلاف داشتهاند. بنابراین صبح دیروز فهیمه پس از بهبودی و مرخص شدن از بیمارستان به عنوان مظنون به قتل شوهرش برای بازجویی به دادسرای امور جنایی منتقل شد.
متهم در تحقیقات پلیسی با انکار قتل شوهرش در ادعایی گفت: هفتسال قبل من و شوهرم در شرکت رنگسازی خودرویی کار میکردیم که با هم آشنا شدیم. دوماه با هم ارتباط دوستانه داشتیم و بعد ازدواج کردیم. زندگی ما خوب بود و دوسال و نیم قبل هم دخترمان بهدنیا آمد، اما ششماه بعد از تولد دخترمان با هم اختلاف پیدا کردیم.
وی ادامه داد: حمید ناگهان دچار بیماری روانی شد به طوری که همیشه توهم داشت و خیالپردازی میکرد. او میگفت که داخل خیابان افرادی او را تعقیب میکنند و قصد دارند وسایل او را سرقت کنند. گاهی وقتها با ترس وارد خانه میشد و میگفت که افرادی قصد دارند او را بهدزدند و بعد هم بکشند. من خیلی تلاش کردم او را کمک کنم، اما فایدهای نداشت و از طرفی هم پدر و مادرش از ۱۶سال قبل از هم جدا شده بودند و با آنها هم ارتباطی نداشتیم که از آنها کمک بگیرم. حمید وقتی حالش بد میشد مرا کتک میزد و من هم از رفتارهای او خسته شده بودم به طوریکه تصمیم گرفتم از او جدا شوم، اما به خاطر دخترم تحمل میکردم تا اینکه چند روز قبل از حادثه دوباره او با من درگیر شد و مرا کتک زد که از خانه قهر کردم و همراه دخترم به خانه پدرم رفتم.
چند روزی آنجا بودم تا اینکه یک روز قبل از حادثه حمید به خانه پدرم آمد و با من آشتی کرد و خواست همراه او به خانه برگردم. او حالش خوب نبود به همین خاطر از قرصهای اعصاب و روان پدرم استفاده کرد و شب به خانه برگشتیم. ظهر روز حادثه حمید به اتاقش رفت و کمدش را باز کرد و مدعی شد که من کلید کمدش را به صاحبکارش دادهام و صاحبکارش هم مقداری از وسایل او را سرقت کرده است. پس از این ادعا به حمید گفتم که بهتر است برای درمان به بیمارستان برود و بعد به آشپزخانه رفتم که ناگهان به سوی من حمله کرد و گلویم را گرفت. او قصد داشت مرا خفه کند که او را هل دادم و به زمین خورد. پس از این فلاسک آب جوش را برداشتم که روی او بریزم، اما موفق نشدم که حمید چاقویی برداشت و به پای من ضربهای زد. سپس دوباره او را هل دادم و از دستش فرار کردم و به داخل پلههای آپارتمان رفتم و از همسایهها درخواست کمک کردم و آنها هم ما را به بیمارستان بردند. وی در پایان گفت: من متوجه نشدم چطور شوهرم زخمی شد.
متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن زوایایی پنهان این حادثه در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرارگرفت.