سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل زن جوانی در شهر کرمان با اداره پلیس تماس گرفت و از دستبرد سارقانی به خانه پدر و مادر سالخوردهاش شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: پدر و مادرم هر دو پزشک بازنشسته هستند و در خانه ویلایی بزرگی زندگی میکنند. مدتی قبل زن تهرانی به نام شهین را به عنوان پرستار پدر و مادرم استخدام کردم. شهین گفت به خاطر هزینه بالای زندگی تهران به کرمان آمده است و چند سالی هم سابقه پرستاری از افراد سالخورده را دارد. چند روزی او به صورت آزمایشی در خانه پدرم شروع به کار کرد و وقتی دیدم کارش خوب است او را استخدام کردم و او هر روز صبح تا عصر کارهای پدر و مادرم را انجام میداد و شبها هم به خانهاش میرفت. من هر روز تلفنی با پدر و مادرم حرف میزدم و هر چند روز یک بار هم به دیدن آنها میآمدم تا اینکه دیروز عصر هر چقدر با مادرم تماس گرفتم جواب نداد که فکر کردم شاید همراه پدرم برای پیاده روی بیرون رفته باشند، اما وقتی امروز دوباره به تلفن من جواب ندادند نگران شدم و به خانهشان آمدم که با پیکر نیمه جان مادر و پدرم روبهرو شدم که بیهوش شده بودند. سپس آنها را با اورژانس به بیمارستان رساندیم که پزشک معالج گفت پدر و مادرم مسموم شدهاند. وی در پایان گفت: وقتی وارد خانه شدم خبری از پرستار خانگی نبود که دیدم دیوار خانه سوراخ شده و طلاها و وسایل گرانقیمت پدر و مادرم سرقت شده است.
ردپای زن و شوهر صیغهای در سرقت
با طرح این شکایت مأموران پلیس تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند. نخستین بررسیها نشان داد عامل سرقت فرد یا افراد آشنایی هستند که پس از سرقت دیوار را سوراخ کرده تا بدین شیوه مأموران پلیس را فریب دهند. از سوی دیگر مشخص شد شهین پس از حادثه به طور ناگهانی ناپدید شده و محل زندگیاش را ترک کردهاست. بنابراین مأموران شهین را به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه دریافتند وی پس از سرقت به تهران گریخته است.
مأموران در نهایت چند روز قبل با گرفتن نیابت قضایی عازم تهران شدند و متهم را درخانه پدریاش بازداشت کردند.
متهم در بازجوییها با اعتراف به سرقتهای سریالی از خانه پزشک سالخورده گفت: چند ماه قبل برای پرستاری از زن و مرد سالخوردهای استخدام شدم و همان زمان هم با مرد جوانی به نام کیانوش آشنا شدم که پیشنهاد داد صیغه او شوم و من هم قبول کردم. زن و مرد سالخورده وضع مالی خوبی داشتند و به خاطر کهولت سن خیلی حساب و کتاب پول و لوازم گرانقیمت خانهشان را نداشتند. وقتی کیانوش متوجه شد آنها زن و مرد پولداری هستند مرا وسوسه کرد تا از خانه آنها سرقت کنم. ابتدا قبول نکردم، اما بعد از مدتی به امید اینکه پولدارشوم و زندگی خوبی را با کیانوش شروع کنم پیشنهاد شوهر صیغهایام را قبول کردم. من هر چند روز یک بار داخل آبمیوه یا غذای آنها مقدار کمی داروی بیهوشی میریختم به طوریکه آنها چند ساعتی به خواب میرفتند و من از فرصت استفاده میکردم و مقداری طلا یا پول سرقت میکردم. مدتی گذشت و از این راه پول خوبی هم بدست آورده بودیم تا اینکه طمع کردیم و با شوهر صیغهایام تصمیم گرفتیم همه اموال قیمتی آنها را سرقت کنیم و از کرمان فرار کنیم. روز حادثه من مقدار زیادی داروی بیهوشی داخل آبمیوهای ریختم و به آنها خوراندم و پس از آن زوج سالخورده هم بیهوش شدند. ما تمامی اموال گرانقیمت آنها را سرقت کردیم و بعد برای اینکه مأموران پلیس را فریب دهیم و مسیر تحقیقات را عوض کنیم تونلی از بیرون به داخل خانه حفرکردیم.
پس از اعتراف شهین، مأموران پلیس کیانوش را هم شناسایی و دستگیر کردند. وی در بازجوییها به جرم خود اقرار کرد و حرفهای همسر صیغهایاش را تأیید کرد. دو متهم در ادامه با صدور قرار عدم صلاحیت از سوی بازپرس برای ادامه تحقیقات به شهرستان کرمان منتقل شدند.