یکی از پاسخهای مربوط به اینکه چرا ایالات متحده، رفتاری شورشی و تمردگونه در مناسبات جهانی از خود نشان میدهد، این است که از یکسو اهرمهای قدرت و عظمت امریکا فرسوده و پوک شدهاند و از سوی دیگر رقبای پرشتابی در عرصه جهانی در حال عبور از شاخصهای برتری امریکا هستند و ناکامیها و ناتوانیهای امریکا در مناطق نفوذ و قدرت، زیرساختهای هژمونی جهانی این ابرقدرت را در مرز فروپاشی و افول قرار داده است؛ لذا با رفتارهای فراقانونی و تمرد از قواعد بینالمللی و شورشگری جهانی، سعی دارد رقبا را مرعوب و اوضاع خود را سامان دهد. امروز مهمترین ابزار پیشبرد سیاستهای امریکایی در جهان، ظرفیت بهکارگیری قدرت نظامی امریکا نیست تا دیگران مرعوب شوند، بلکه باید در شبکهای از ابزارهای بینالمللی با تکیه بر اهرم فشار اقتصادی و پروپاگاندای تبلیغاتی و جنگ روانی، خود را امیدوار به توفیق نماید. دلیل این است که امریکا توان هزینه کردن برای سیاستهایش را ندارد و سالهاست که از جیب دیکتاتورهای مزدور ارتزاق میکند و هزینه اقدامات آن را دیگران میدهند.
در پنجمین سال توافق برجام، اوباما و پس از او ترامپ، رؤیای فرسوده کردن و ناتوان نمودن ایران را در برنامهریزی تدریجی داشتند، ولی پیچیدگی در محاسبات جهانی و اراده ملتهای بزرگ منطقه را در محاسبات خود درنظر نمیگرفتند یا پیشبینی نمیکردند. منحنی مناسبات امریکا با روسیه و چین و بسیاری از قدرتهای نوپا، روند افزایش تنش و حتی درگیری را نشان میدهد و همین امر موجب شده تا نوعی همگرایی بین کشورهای مورد هدف امریکا، شکل گیرد. نمونه این مسئله که کارکردهای فوقالعادهای در نظم و موازنه قدرت منطقهای و حتی مؤلفههای جهانی در بر دارد، پیمان همکاریهای استراتژیک ایران و چین است که خوابهای دیده شده تحریم امریکا علیه ایران را با سرعت بر باد میدهد. بسیار روشن است اگر با سرعت و دقت این پیمان تا قبل از انتخابات امریکا به سرانجام برسد، یک پیشنویس همکاریهای راهبردی از سوی روسیه نیز روی میز مذاکرات دوجانبه با ایران ارائه خواهد شد. مزیت و پتانسیلها و جایگاه جمهوری اسلامی به گونهای است که نهتنها چین و روسیه، بلکه اروپای سرگردان در مناسبات با امریکا هم در چشمانداز نزدیک زمانی، ناچار است بهسوی ایران بدون اثرپذیری از تحریم امریکا و در مسیر پرشتاب رونق و توسعه، خیز ملتمسانه بردارد. مثلث چین، روسیه و ایران در مهار و مدیریت امریکای عربدهکش، نهتنها دارای کاردکردهای روشن و شتابدهنده به نظم جهانی جدید، بلکه نظم منطقهای نوین با محوریت ایران خواهد بود.
یک ارزیابی روشن این است که در جبران پنج سال اجرای برجام و همه کاستیها و بیتدبیریها و فشارهایی که بر مردم وارد شده، یک شتاب هوشمند و با دقت در ساماندهی پیمانهای استراتژیک همهجانبه با قدرتهای دسته اول و دوم جهانی و محیط منطقهای، تلخی هفت سال گذشته از بیتحرکی یا بدسلیقگی را در معیشت و اقتصاد کشور و بسیاری زمینههای دیگر جبران خواهد کرد. یک پیمان هوشمند دفاعی و نظامی بین ایران و سوریه، آنچنان آب در لانه موریانهها انداخته که اگر با سرعت در پیمانی همهجانبه با عراق تکرار شود، ادبیات گفتمانی دولتهای زورگوی غربی را در مسیری جدید قرار میدهد.