کرمانیها که این روزها در اوج درگیری با کرونا هستند، عامل وضعیت قرمز و بحرانی خود را مسافرانی میدانند که از استانهای اطراف برای درمان بیماری خود به این منطقه میآیند. خانوادههایی که تعداد زیادی از آنها به خاطر ضعف مالی مجبور به چادر زدن در پارکها و کنار خیابانها هستند و همین امر شیوع کرونا را به شدت بالا برده است. اما این تمام ماجرا نیست و حالا مهمان آشنای دیگری هم به این جمع اضافه شده و آن هم گرد و غبارهای طاقت فرسای همیشگی است.
بعد از موج دوم کرونا بود که هر روز اخباری در مورد افزایش میزان مبتلایان و مرگ و میر ناشی از کرونا در کرمان منتشر شد و بالا رفتن آمار فوتیها، این استان را در لیست مناطق قرمز کرونایی کشور قرار داد.
اما اینجا پایان قصه کرمانیها نیست و چند روزی است که آنها نور آفتاب را هم به سختی میبینند.
چون میلیونها ریزگرد با حضور در آسمان کرمان، نه تنها دیدن طلوع خورشید را برای آنها غیر ممکن کردهاند بلکه به کمک کرونا آمدهاند تا یکی راه تنفس را تنگ کرده و دیگری ریههای شهروندان را از بین ببرد.
کافی است به آمار و ارقام روزهای گرد و غباری کرمان و بخصوص شرق آن در سال گذشته مراجعه کنیم. منطقهای فقیر و بیبضاعت که هر چه ندارند، طوفانهای سهمگین شن و ماسههای زیادی دارند. به طوریکه طی سال گذشته آنها فقط ۳ ماه از ۱۲ ماه سال را راحت نفس کشیدند. مردمی که آنقدر محروم هستند که صدایشان هم در گرد و غبارها گم شود و به خاطر نداشتن منطقهای زیبا و خوش آب و هوا و گردشگرپذیر، هیچ مسئولی هم زحمت دیدن و بررسی مشکلات را به خود نمیدهد.
گرد و غبار موجود در هوا کاری کرده که مدتهاست تابلوهای اطلاعرسانی آلودگی هوای کرمان هم از کار افتادهاند و مسئولان هم خوب میدانند درست یا خراب بودن آنها هیچ تاثیری در زندگی شهروندان ندارد. چرا که وقتی چشم نمیتواند چند متر جلوتر را ببیند دیگر چه فرقی میکند روی تابلو چه عدد و رقم و شاخصی به نمایش در آمده باشد.
تا امروز و در تمام شرایط سخت حاکم بر کرمان، وقتی صحبت از کانونهای اصلی بیابانزایی و ایجاد طوفان شن میشد، تمام نگاهها به سمت جازموریان در جنوب کرمان میچرخید. زیرا مدتها بود این تالاب به عنوان یکی از بزرگترین بسترهای باتلاقی کشور، کانون ریزگرد کرمان به شمار میآمد و حتی میگفتند عامل ۲۵ درصد ریزگردهای استانهای همجوار هم همین جازموریان است. اما حالا معلوم شده کویر لوت در شمال استان باعث و بانی بیشتر دردهاست.
اگر بدانیم نزدیک به ۲ /۱ میلیون هکتار کانون بحرانی در شمال کرمان وجود دارد آنوقت به میزان مخاطرات و مدلهای آن که در قالب توسعه بیابانها و طوفانهای شن و ریزگردها خودنمایی میکنند، پی میبریم.
کانونها و عامل بروز ریزگردها که به دلیل عدم وجود پوشش گیاهی و تثبیت خاک با وزش باد طوفانهای سهمگین شن را روانه شهرها و روستاها میکنند.
هر چند کرمان در بهترین حالت ۲۸ کانون بحران زده بیابانی محلی دارد و همه میدانند دردهایش کجاست و کارشناسان هم بارها اعلام کردهاند کاهش بارندگیها، کاهش رطوبت و افزایش دمای هوا و خشک شدن رودخانهها و بستر آبگیرها دلیل ایجاد این کانونها و افزایش سالانه آنها میشود، ولی با این اوصاف، مسئولانی پشت میزهای ادارات و سازمانهای مختلف آن نشستهاند که نه طرحی روی میز دارند و نه برنامهای برای سامان دادن به اوضاع بهم ریخته و بهبود شرایط موجود.
با اینکه طی سالهای اخیر طرحهایی مانند ایجاد جنگلهای مصنوعی و مالچ پاشی به جایی نرسیده و طرح جف هم نتوانسته تغییری در اقلیم خشک کرمان ایجاد کند، اما دوباره مسئولان این استان ترجیح میدهند بودجهها را صرف طرحهای مطالعاتی کنند و دست روی دست گذاشته و مردم را با آسمان خاکستری بالای سرشان تنها بگذارند.