سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: طارق رمضان دانشگاهی، فیلسوف و نویسنده مسلمان سوئیسی است. او سالها استاد مطالعات معاصر اسلامی در کالج سنت آنتونی، دانشکده الهیات و دین و دانشگاه آکسفورد بود ولی از سال ۲۰۱۸ به عنوان استاد مهمان در دانشکده مطالعات اسلامی در دانشگاه حمد بن خلیفه در قطر و Université Mundiapolis در مراکش فعالیت دارد. وی همچنین عضو ارشد تحقیقاتی در دانشگاه داشیشای ژاپن و عضو گروه مشورتی دفتر امور خارجه انگلیس درباره آزادی مذهب است. در سال ۲۰۰۰ توسط مجله تایم به عنوان یکی از هفت مبتکر مذهبی قرن بیستویکم و در سال ۲۰۰۴ به عنوان یکی از ۱۰۰ فرد با نفوذ در جهان انتخاب شد. بسیاری از مسلمانان اعتقاد دارند به دلیل قدرت نفوذ و محبوبیتی که داشته به او تهمت زدند تا جلوی نفوذ کلامش گرفته شود. بخشهایی از مصاحبه وی با نشریه Outre- Terre را میخوانید.
به نظر شما آیا اسلام جایگاه شایسته خود را در جهان دارد و مستعد گسترش است؟
اسلام از همه مسلمانانی تشکیل شده است که پیروان اسلام هستند. منظور من از نظر تعداد، جایگاهی است که دارند. در جهان یک میلیارد تا یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون مسلمان وجود دارد. از سوی دیگر ما آخرین دین را که ادعا میشود جهانی است در نظر میگیریم. با این حال اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان هرچند از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حرف زیادی برای گفتن دارند و میتوانند بالقوه در سطح بینالمللی نقش آفرین باشند، اما در وضعیتشکنندگی، محرومیت و حاشیه هستند و در جایگاه اصلی خود نیستند، بنابراین بحث واقعی تمدن با فرهنگهای غالب مطرح است که اجازه توسعه به مسلمانان را نمیدهند.
با این تفاسیر آیا احتمال دارد اسلام گسترش یابد؟
باید دید منظور از گسترش چیست؟ به عنوان مثال، از منظر جمعیتی در سراسر جهان مسلمانان رشد چشمگیری دارند. در ایالات متحده، اروپا و جهان غرب مسلمانان زیادی هستند و این یک واقعیت است. جامعهشناسان در واشنگتن اعلام کردهاند اسلام اولین دین در ایالات متحده و اروپا پیش از بودیسم بوده است که رو به فزونی دارد و این میتواند ما را خوشحال کند، اما صرف تعداد به معنای اعتمادبهنفس نیست. در بحث با تمدنهای دیگر باید بررسی و مسائل را در سطح اجتماعی و فرهنگی شفافسازی کنیم. ما میتوانیم بسیار زیاد، اما شکننده باشیم یا کم تعداد ولی بسیار قوی و قدرتمند باشیم.
آیا شما با تئوری ساموئل هانتینگتون درباره جنگ بین تمدنها موافق هستید؟
البته که نه. همه نویسندگان به اصطلاح مترقی با آن مخالف هستند، اما سفری که اخیراً به مراکش، اردن و کم و بیش برخی کشورهای آسیایی داشتم متوجه شدم که دستکم در این کشورها بستر آن ایجاد شده است. خودآگاهی ضعیف، نفی دیگران و منافع متناقض ژئواستراتژیک به این صورت که منافع امریکا در تضاد با منافع جهان اسلام مطرح است. آرزوی دموکراسی بینالمللی بیشتری را دارم، چراکه غرب و به خصوص ایالات متحده درحال تحکیم قدرت خود در منطقه مسلماننشین هستند. نگرانی من از تصویری که برخی جوامع مسلمانان از غرب دارند؛ اینکه «هرچه غربیتر هستم بهترم» این کاملاً احمقانه است، زیرا هرچه بیشتر به ارزشهای اسلام پایبند باشیم، بیشتر مسلمان میشویم و برعکس، ارزشهای غربی مطابق با عقلانیت غربیها هستند. امروز ما باید بر اساس ارزشهای مشترک اعم از مسائل کلامی، فلسفی، فرهنگی و همچنین اجتماعی و نه بر گفتمانهای ثانوی مشارکت ایجاد کنیم. عدهای میخواهند میان تمدنها جنگ در بگیرد، اما اسلام خواهان درگیری و برخورد نیست و مسیحیت هم خواهان این درگیری نیست، اما قرار هم نیست برای درگیر نشدن یکی به تمدن دیگری تن بدهد و مقهور و مغلوب باشد.
شما در ۲۸ آگوست ۲۰۰۲ درباره ترویج فرهنگ شهروندی در فرانسه و تأکید بر اخلاق شهروندی با پارانتسه صحبت کردید. منظورتان چه بود؟
این کمک ویژه به مسلمانان است. گفته میشود سکولاریسم جدایی بین دین از سیاست است، درست است، اما با این حال مراقب باشید. این بدان معنا نیست که هیچ پیوندی وجود ندارد. من اخلاقی دارم که رفتار من را دیکته میکند. نقاط قوت و ضعف دارم، کارهایی را انجام میدهم یا انجام نمیدهم. رفتار شهروندان هم به واسطه شرایط اجتماعی شکل میگیرد، مگر اینکه من دیوانه شوم و از این اخلاق یا اخلاقیات پیروی نکنم. اینکه دین منبع الهام است مرا آزار نمیدهد. من یک شهروند فرانسوی مسلمان هستم. شهروندی یعنی شرکت در انتخابات و مناظرههای سیاسی مبتنی بر ارزشها. وقتی من از اخلاق شهروندی صحبت میکنم منظورم این است که کاملاً لازم است عمل سیاسی با اصول اعتقادی باشد. مثالی میزنم: من امتناع میکنم که شهرداران جمعهها در مسجد صحبت کنند تا آرا را به شیوهای جمعی به دست آورند و بدین ترتیب آرای مردم را در زمینه احساسات یا وابستگیهای مذهبی خریداری کنند. شهروند باید آزاد، مستقل و آگاه باشد. این همان چیزی است که جمهوری خواهان آن است، اما تعلق به اسلام میتواند یک بُعد اخلاقی برای شهروندی به ارمغان بیاورد. شما به یک مسلمان یا غیرمسلمان رأی نمیدهید، بلکه به صادقترین، صالحترین و کسی که وظایف خود را درست انجام میدهد رأی میدهید، اینها هم ارزشهای مسیحیت هستند و هم اسلام و ارزشهای جهانی که همه قبول دارند. به همین دلیل من احساس اقلیت نمیکنم. چون طوری رفتار میکنم که شهروند مسیحی فکر نمیکند میخواهم بر او سلطه پیدا کنم یا احساس برتری دارم. همین باعث میشود او انتخاب کند. این منجر به همزیستی مسالمتآمیز میشود.
به نظر شما مسلمانان فرانسه خودشان مسئول سردرگمی هستند؟
مسئولیتپذیری از این واقعیت ناشی میشود که مسلمانان همواره آگاه به موضوع تاریخ خود نبودهاند. آنها در جاهایی که زندگی میکردند گلهای شدهاند. در فرانسه یک کمونیتاریسم اقتصادی در حومه شهرها وجود دارد و حاشیهنشینی قربانی آن شده است، اما قربانی شدن به معنای این نیست که شما در تمام زندگی خود قربانی شوید و گفتمان قربانی کردن را به رسمیت بشناسید. بس است! این ماجرا از لحاظ تاریخی اتفاق افتاده بود، اما اکنون ما باید آن تاریخ را احیا کنیم و احترام به خودمان بگذاریم و از گفتمان بدون خشونت استقبال کنیم. اسلام هیچ ارتباطی با مهاجرت ندارد و برعکس باید بدانیم ما به عنوان یک شهروند فرانسوی است که از حقوق خود دفاع میکنیم و نه لزوماً به عنوان یک مسلمان که میخواهد از اسلام دفاع کند. شما باید بدانید که آیا من میخواهم به عنوان یک مسلمان برای مسلمانان با ذهنیت اقلیت یا به عنوان یک شهروند فرانسوی، در کنار مسلمانان و غیرمسلمانان برای حقوق همه شهروندان بجنگم. ما نباید این حس اقلیت بودن را القا کنیم. ما اقلیت نیستیم، ما باید خودمان را در کنار همه شهروندان فرانسوی با هر اعتقادی تعریف کنیم. موضوع این است که در این کشور حقوقی وجود دارد که رعایت نمیشود و من برای آن میجنگم. برای حقوقی که دارم، اما آن را از من سلب میکنند. من مکرر میگویم مردم باید این را بفهمند. ما در یک انقلاب ساکت و مسالمتآمیز زندگی میکنیم. برای همین است که من در ساختار اروپا و امریکا با مدیران اتحادیه اروپا همکاری میکنم. انقلابی روشنفکرانه در حال رقم خوردن است که هیچکس نمیتواند جلوی آن را بگیرد. مردم شروع به درک این مسئله میکنند که این همان روش و چیزی است که باید باشد. این تأثیر فکری است که میخواهم برای شما ترجمه کنم: مردم میفهمند که من درها را برای آنها باز میکنم که دیگر «شما» و «ما» وجود ندارد، بلکه کاملاً ساده «فقط ما» وجود دارد و مراقب باشیم که نباید فرقی بین ما و شما باشد. آنهایی که میخواهند اسلام هراسی کنند از این میترسند که میان اسلام و مسیحیت وحدت ایجاد شود و آنها این را نمیخواهند، اما ماجرا این است که اسلام هراسی در کشورهای غربی کاملاً شکست خورده است.