سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: امسال سال عجیبی بود؛ سالی که با یک وحشت عمومی آغاز شد. هر کسی از ترس ابتلا به یک ویروس خارجی دست اول چینی به خانهاش خزیده بود و روزهای هراسناک بسیاری را در خانه سپری میکرد. کرونا به تنهایی بسیاری از محاسبات تربیتی فرزندان را به هم زد و آموزش چه در سطح تحصیلی و چه فرهنگی به کلی تعطیل شد. اولین کار ویروس با بچهها پیوندشان با فضای مجازی بود. بچههای سن بالاتر یار آشنای دنیای مجازی بودند، اما کوچکترها قرار بود خیال گوشی و اینترنت را حداقل تا ۱۳ یا ۱۴ سالگی از سرشان بیرون کنند. وقتی والدین مجبور شدند برنامه شاد را نصب کنند عملاً تکتک بچهها تبدیل به یک کاربر شدند و زودتر از والدین راه و چاه استفاده از فضای مجازی را یاد گرفتند. کمکم میان کلاسهای آنلاین گریزی به اینستاگرام و... البته یواشکی میزدند و کولهبار تجربهشان را از دنیای بزرگسالی پربار کردند. حالا اکثر آنها بعد از گذشت پنج ماه از شروع کرونا یک کاربر حرفهای و پای ثابت مصرفکنندگان اینترنت تبدیل شدهاند. اکثر قریب به اتفاق بچهها برای خودشان یک پا منتقد فیلم شدهاند و هیچ فیلم جدیدی را در قاب تلویزیون و نه در برنامههای مجازی از دست نمیدهند. زیادی وقت فراغت، چشم آنها را به دیدن فیلم بزرگسالان و انواع و اقسام فیلمهای سریال خانگی عادت داد.
هزار ترفند برای ماندن بچهها در خانه
کرونا خواب بچهها را برآشفت. نظم زندگی آنها را بههم زد. تا پیش از کرونا والدین نگران پرخوابی کودکشان بودند و دلشان میخواست بیشترین فعالیتهای اجتماعی را در قالب کلاسهای مختلف داشته باشند، ولی کرونا که آمد والدین ترجیح دادند به اجبار یا انتخاب کلاسهای فوق برنامه را تعطیل کنند و بچهها را در خانه زیر سر خودشان نگه دارند. اگر تا الان والدین سرسام میگرفتند از سر و صدای بچهها و صدای بلند تلویزیون و آهنگ خواندنهایشان، حالا دوست دارند سرشان با هر کاری گرم شود تا فکر بیرون به سرشان نزند که مبادا هوس پارک کنند که مبادا بهانه شهربازی و رستوران بگیرند و مجبور شوند قرنطینه را بشکنند. این روزهای کرونایی خوش خوشان بچههایی شد که تا پیش از این برای هر درخواستی باید ماهها منتظر میماندند یا برای فلان بازی مورد علاقهشان پول جمع میکردند یا مجبور بودند مادر را راضی کنند کنار درس خواندن اجازه بازی هم بدهد. حالا بچهها به بهانه ماندن در خانه توقعی شدهاند؛ متوقع و آسیبپذیر. هر کدام مثل یک انبار باروت هستند که با کوچکترین مخالفتی در برابر خواستههایشان تبدیل به شعله مهیب آتش میشوند. گاه با گریه شعلهور میشوند گاه با غرولند، قهر و اعتصاب. آنها رگ خواب والدین دستشان آمده است. میدانند نقطه ضعفشان ترس از کروناست و حاضرند برای نگه داشتن آنها در خانه هر کاری بکنند، حتی اگر خرید لوازم غیرضروری به رغم میلشان باشد.
موج جدید چاقی کودکان در راه است
کرونا تغذیه بچهها را دگرگون کرد. بعضی خانوادهها مخالف سرسخت خرید هلههوله برای بچهها بودند. این دسته از آدمها ترجیح میدادند برای خوراکی مدرسه فرزندشان هویج بگذارند و لقمههای نان و پنیر. معتقد بودند هلههوله قد و رشد بچه را میسوزاند و موجب سوء هاضمه میشود، اما بسیاری از خانوادهها در مقابل این موضع سرسخت خود زانو زدند و خوردن خوراکیهای غیرمجاز را مجاز اعلام کردند. اوایل سعی کردند قرنطینه را با خوراکیهای مامانپز که از شیوه تهیهاش مطمئن بودند بهره ببرند، اما باز هم شکست خوردند، این شیوه هم بسیار زمانبر بود و هم هزینه بالایی را طلب میکرد. دو گزینهای که خانواده در آن کمبود داشتند. این بود که به خرید خوراکیهای غیرمجاز یعنی هله هولهها روآوردند و یخچالها پر شد از بستنی، نوشمک و قفسهها پر از چیپس و پفک. عده زیادی را میشناسم که قبل از رسیدن از محل کار به خانه دستور خرید از کودکشان میگیرند تا در شب زندهداریهایشان چیزی برای خوردن داشته باشند و دیدن فیلمهای رنگارنگ و بازیهای رایانهای را جذابتر کند. این روزهای سخت کرونایی به زودی با اراده و تلاش تکتک مردم عبور میکند، اما مطمئنم والدین بعد از این معضل، چالش جدی عادات غذایی فرزندشان را داشته باشند. تغییر عادتها و مصرف بالای موادقندی نظیر بستنی بچهها را در معرض ابتلا به دیابت قرار میدهد و بعد از گذر از این ایام به دلیل بیتحرکی، چاقی کودکان معضل جدی حوزه سلامت خواهد شد. والدین زیادی مجبور شدند تنهایی فرزندشان و تحمیل شرایط ویروسی را با بازیهای مشترکشان جبران کنند و شاید والدین ایرانی در این ایام بیشترین میزان بازی با فرزندان را داشتهاند یا بیشترین وقت را برای فیلم دیدن مشترک کنار فرزندان سپری کردهاند.
بچههایی که تنها شدند
در این میان بودند کودکانی که تست کرونای والدینشان مثبت شد و آنها روزهای تلخی را تجربه کردند. کودکان بعد از اعلام نتیجه مثبت مجبور میشوند از والدین دور شوند یا به خانه اقوام نزدیک بروند یا اگر کسی کنارشان نیست، در خانه تن به قرنطینه پدر و مادر بدهند. این سبک زندگی برای کودکان کوچکتر که به مهر مادر نیاز دارند به شدت رنجآور است، آنهایی که هنوز علت ماسکزدنهای مدام مادر را در خانه نمیدانند و فکر میکنند مادر دیگر دوستشان ندارد تا برایشان آشپزی کند یا با آنها بازی کند. قرارگرفتن در این حالت سختترین تجربه یک مادر کرونایی است که مجبور به خود قرنطینگی در خانه است. این کودکان با حجم زیادی از اطلاعات منفی مواجه هستند و همهچیز و همهکس گواه بر خطرناک بودن حال مادر میدهد و آنها را با بحران روحی روبهرو میکند. این کودکان در مواجهه با ترس دیگران برای برخورد با افراد کرونایی خانواده اغلب سرخورده شده و به شدت منزوی میشوند. از یک سو برای دیدن مادر یا پدر منع میشوند و از سوی دیگر فکر مرگ والدین بر هراسشان میافزاید و دچار اضطراب میشوند. البته این حس ترس و اضطراب در تمام کودکانی که والدینشان مجبور به کار در محیط بیرون از خانه هستند، به خوبی مشهود بوده و فقط میزانش شدت و ضعف دارد.
و، اما درسهای کرونا برای والدین و بچهها
کرونا اگر چه خانوادههای زیادی را به دردسر مالی انداخت و با مشکل جدی بیکاری مواجه کرد، اما کودکان سرمست از بیشتر بودن پدرها در کنارشان تجربه با پدر ماندن را به خوبی لمس کردند. کودکان زیادی در این روزها کشف کردند که تنها هستند و بیش از هر وقت دیگری از والدین درخواست خواهر یا برادر کردند تا در شرایطی مشابه قرنطینه کرونا تنها نباشند و روزگار را آسانتر سپری کنند. والدین هم رنج تنهایی فرزندان را بیشتر از قبل درک کردند و دانستند مسائلی نظیر تنهایی کودکشان جدیتر از اندیشههای مالی برای فرزند دوم است.
کودکان بینظم و شلخته به خاطر ترس از کرونا، تمیز شدند و روی به رعایت بهداشت فردی آوردند و تغییرات زیادی در سبک زندگیشان پیش آمد. آنها اغلب مسواک میزنند تا با درد دندان مجبور نشوند راهی مراکز بهداشتی شوند یا بیشتر از خود مراقبت میکنند تا مبادا مجبور به رفتن نزد پزشک شوند. کودکان دچار وسواس شدند. عده زیادشان آنقدر الکل به دستهایشان اسپری کردهاند که دستشان پینه بسته است، شستن مکرر و طولانی دستها و ترس مدام از همراه داشتن ویروس که اغلب به حمامهای پیاپی و طولانی انجامید.