کد خبر: 1013994
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۱
نگاهی به مجموعه داستان «ستاره»
مجموعه داستان «ستاره» الهام گرفته از خاطرات محسن پرویز در جبهه است. او اکثر داستان‌های دفاع مقدسش را بر اساس خاطرات دوران جبهه‌اش نوشته است.
رامين جهان‌پور
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: «راهی برای فرار»، «در راه بازگشت»، «تا صبح»، «در باران»، «راهنما»، «معبر»، «عبدالله» و «ستاره» هشت داستان کوتاه با موضوع دفاع مقدس از مجموعه داستان «ستاره» نوشته دکتر محسن پرویز نویسنده باسابقه دفاع مقدس را تشکیل داده‌اند.

محسن پرویز زمانی که نوجوان بود با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و از آنجا که علاقه زیادی به ادبیات و داستان‌نویسی داشت از همان روز‌ها شروع به نوشتن خاطرات جبهه و داستان‌هایش کرد که بیشتر در حال و هوای ادبیات نوجوان بود. همکاری‌اش با یکی از نشریات کودک و نوجوان هم از اوایل دهه ۶۰ شروع شد.

مجموعه داستان «ستاره» الهام گرفته از خاطرات محسن پرویز در جبهه است. او اکثر داستان‌های دفاع مقدسش را بر اساس خاطرات دوران جبهه‌اش نوشته است، اما فرق کار‌های پرویز با بسیاری از کسانی که خاطرات دوران جنگشان را در قالب داستان نوشته‌اند این است که او با مهارت خاطراتش را تبدیل به داستان کرده، یعنی به خاطراتش ساختار و پرداخت داستانی داده است و به جای اینکه صرفاً خاطره‌گوی جبهه و جنگ باشد، تمام اجزا و عناصر داستانی را مثل دیالوگ، فضاسازی، پیرنگ، اوج، فرود، پایانبندی و... در داستان‌هایش رعایت کرده است و می‌توان نام داستان را بر نوشته‌های جنگی او نهاد. یکی از نکات برجسته‌ای که در داستان‌های پرویز به چشم می‌خورد، نقش پررنگ «رفاقت» است. شخصیت‌های قصه‌های او بسیار به هم وفادارند و پشت هم را در هیچ شرایطی خالی نمی‌کنند.
داستان اول کتاب که «راهی برای فرار» نام دارد، در مورد سه دوست رزمنده است که راوی، ۲۴ساعت از لحظه‌های پراضطراب و پرالتهاب زندگی آن‌ها را در قالب داستان برای مخاطب روایت کرده است. راوی به همراه دوستان رزمنده‌اش مسعود و سعید بعد از تک زدن شبانه به پایگاه دشمن هنگام برگشتن مسیر را گم می‌کنند و مجبور می‌شوند شب را در داخل گودال خشکی که نزدیک پایگاه دشمن است به شب برسانند.

توی آن کانال به جز آن سه نفر یک رزمنده ایرانی دیگری هم هست که به شدت مجروح شده و خون زیادی از او رفته است و چند لحظه بعد شهید می‌شود. داستان از آنجا شروع می‌شود که دو افسر گشت عراقی بالای سر سه رزمنده ایرانی ایستاده‌اند و راوی و مسعود و سعید هر لحظه منتظر شلیک تیرخلاص افسر هستند.

آن‌ها نفس‌هایشان را در سینه حبس می‌کنند. افسر به خیال اینکه کشته شده‌اند آن‌ها را رها می‌کند و به کنار دوستش که چند متر جلوتر ایستاده می‌رود. راوی به همراه مسعود و سعید از فرصت استفاده می‌کنند و به صورت سینه‌خیز از داخل کانال خشک آب، خودشان را به تپه‌ای در آن نزدیکی‌ها می‌رسانند و عراقی‌ها وقتی متوجه رفتنشان می‌شوند که آن‌ها از منطقه دور شده‌اند، اما تیراندازی عراقی‌ها پشت سر آن‌ها که تشنه و گشنه و مجروح و بی‌حالند، ادامه دارد. آن‌ها از مهلکه اول فرار می‌کنند و بعد از درگیری‌های دیگر بالاخره شبانه به پایگاه خودی می‌رسند.
این داستان پر از لحظه‌های نفسگیر و سرشار از بیم و امید است. مخاطب هر لحظه منتظر است که اتفاقی برای آن سه نفر پیش بیاید و پرویز با هوشمندی و ایجاد تعلیق در داستان موفق شده مخاطب را با خود همراه کند. محسن پرویز در این داستان نه شعار داده و نه در پرداختش اغراق کرده است.

او در این داستان از روحیات خالص و بی‌غل و غش رزمندگان کم‌سن و سالی گفته که در بدترین شرایط، دوستی و ازخودگذشتگی را فراموش نمی‌کنند.
در قسمتی از داستان وقتی سعید سخت تشنه است و به آب احتیاج دارد، مسعود و راوی به خاطر اینکه مقدار آب ته قمقمه را به دوست تشنه‌شان بدهند، قمقمه را به نوک لبشان می‌چسبانند، اما آب نمی‌خورند و این یکی از صحنه‌های درخشان داستان است.

محسن پرویز در این داستان علاوه بر مرور خاطرات جنگ، اشاره پررنگی به رفاقت‌های واقعی آن روز‌ها دارد که شاید الان دیگر به قصه‌ها پیوسته باشد.
ناشر این کتاب عروج نور است و این کتاب با قطعی رقعی و در ۱۲۰ صفحه در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار