سرویس حوادث جوان آنلاین: ظهر روز پنجشنبه ششم شهریور قاضی رحیم دشتبان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد جوانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی در بیمارستان ضیائیان در جنوب تهران با جسد مردی روبهرو شدند که با اصابت ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بررسیها نشان داد مقتول که فرهاد نام دارد یک هفته قبل در درگیری با پسر ۳۰سالهای به نام شهروز در یکی از خیابانهای جنوبی تهران زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل میشود. پس از این تیم پزشکی تلاش زیادی برای نجات وی انجام میدهند، اما در نهایت فرهاد پس از یک هفته بستری در قسمت مراقبتهای ویژه بر اثر شدت خونریزی روی تخت بیمارستان به کام مرگ میرود. همچنین مشخص شد مأموران پلیس پس از اطلاع از این درگیری متهم را شناسایی و دستگیر میکنند و به دستور مقام قضایی روانه زندان میشود.
بدین ترتیب همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه صبح دیروز قاتل برای تحقیق از زندان اوین به دادسرای امور جنایی منتقل شد و در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل فرهاد اعتراف کرد. متهم پس از اقرار به قتل به دستور قاضی دشتبان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیسآگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
شهروز، مقتول را میشناختی؟
نه، او را نمیشناختم. من بچه دروازه غار هستم و او هم بچه منطقه پیروزی بود و اصلاً با او ارتباطی نداشتم. البته او هم برای خودش گندهلاتی بود و همیشه تعدادی نوچه همراه خودش داشت.
چون گندهلات بود با او درگیر شدی و او را به قتل رساندی؟
نه، من اصلاً قصد قتل نداشتم و الان هم به شدت پشیمان هستم که او کشته شد و از خانوادهاش هم عذر خواهی میکنم.
پس چرا او را کشتی؟
وقتی با هم درگیر شدیم قصد داشتم از خودم دفاع کنم که چاقویی به طرفش پرتاب کردم و زخمی شد و اصلاً فکر نمیکردم با این ضربه به قتل برسد.
درباره علت درگیری توضیح بده و چه شد شما که یکدیگر را نمیشناختید با هم درگیر شدید؟
در حوالی خیابان نوبهار در محله دروازهغار خانهای است که پاتوق قماربازان است و قمار بازان مشهور و افراد خلافکار برای قمار به آنجا میروند. آن شب من در خانهمان مشروب خورده بودم و مست بودم که تصمیم گرفتم به قمار خانه بروم و با دوستانم قمار بازی کنم. وقتی وارد قمارخانه شدم، مقتول و سه نفر از دوستانش آنجا بودند که با هم چشم در چشم شدیم. آنها با هم پچپچ میکردند و من به حرفهای درگوشی آنها توجهی نکردم و قصد داشتم آنجا بنشینم که مقتول به من فحاشی کرد. ما هر دو مست بودیم که با هم درگیر شدیم و وقتی درگیری ما به بیرون کشیدهشد. او و دوستانش با چاقو به من حمله کردند که من هم در دفاع از خودم چاقویم را از جیبم بیرون آوردم و به طرف او پرتاب کردم که به او اصابت کرد و خونین روی زمین افتاد و بعد هم دوستانش با اورژانس و اداره پلیس تماس گرفتند و من هم به خانهمان آمدم.
چطور دستگیر شدی؟
من در محلهمان بودم که روز بعد مأموران پلیس مرا دستگیر کردند و روانه زندان شدم تا اینکه یک هفته بعد به من خبر دادند پسری که با او درگیر شدهبودم در بیمارستان فوت کرده است.
اگر میدانستی به قتل میرسد فرار میکردی؟
نه، من در بین دوستان و بچههای محلم معروف به ببر هستم و فرار در مرام من نیست و از طرفی هم گفتم که قصد قتل نداشتم و الان هم پشیمان هستم و اگر همان روز هم به قتل میرسید فرار نمیکردم و خودم را تسلیم پلیس میکردم.
سابقه داری؟
بله، چند باری به اتهامهای مختلف به زندان رفتهام.
چه اتهامیهایی داری؟
حدود۱۰، ۱۲سال قبل چند باری درگیری داشتم و و هر باری هم بین یک تا سهسال حبس کشیدم، اما آخرین بار سال۸۹ به اتهام خرید و فروش موادمخدر دستگیر شدم و به حبس ابد محکوم شدم.
درباره خرید و فروش مواد بیشتر توضیح بده.
من در آن دوران رابط قاچاقچی بودم و از طریق مسافران مواد مخدر شیشه به کشورهای تایلند و مالزی ترانزیت میکردم و در کنار آن لوازم یدکی خودرو هم وارد میکردم که کسی به من مشکوک نشود. به هرحال چند سالی به تایلند و مالزی مواد فرستادم تا اینکه مأموران پلیس به من مشکوک شدند و به دستور قضایی خانهام را بازرسی کردند و مقدار زیادی شیشه کشف کردند. در دادگاه به حبس ابد محکوم شدم و راهی زندان شدم، اما چند سال بعد به من عفو خورد و حبس ابد من به ۱۶سال و ۱۰میلیون تومان جریمه تبدیل شد. پس از این دوباره درخواست عفو کردم که آخرین بار ۱۶سال حبسم شکسته شد و به هشتسال حبس تبدیل شد و آزاد شدم.
پس تازه از زندان آزاد شده بودی؟
بله، اواخر مردادماه امسال، درست دو روز قبل از درگیری از زندان آزاد شدم و هنوز طعم شیرین آزادی را نچشیده بودم که پس از ۴۸ساعت دوباره راهی زندان شدم.
اما این بار جرمت قتل است و باید در انتظار قصاص باشی؟
بله، این بار مرتکب قتل شدهام، اما همان طور که گفتم پشیمان هستم و دوست دارم خانوادهاش بدانند که من او را نمیشناختم و قصد قتل نداشتم.