سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: فیلم «لتیان» این روزها در میان گزینههای اکران آنلاین در فیلیمو قرار گرفته است. فیلمی که زیرمتنهای سیاسی در شخصیتها و داستانش دارد و یک «آقازاده» متفاوت را پیش روی مخاطب میگذارد. فیلمی که کارگردانش معتقد است نه تنها از سوی دستگاه ممیزی دچار آسیبهایی در سویههای صریح فیلمش شده بلکه برخی دستهای پشت پرده سینما هم نگذاشتهاند در فجر گذشته، مطرح شود. با علی تیموری، کارگردان فیلم گفتگو کردیم و او ضمن توضیح درباره برخی زیرمتنها ترجیح داد درباره خوانش سیاسی فیلمش سکوت کند.
مسیر شکلگیری فیلمنامه چطور بود و همکاری با آقای براهنی چطور شکل گرفت؟ ایشان فیلمنامه کامل را دادند یا در کنار هم آن را نوشتید؟
من و آقای براهنی سابقه دوستی طولانی داریم و از مدتها قبل در ارتباطیم و درباره کارهای همدیگر باهم صحبت میکنیم. یک ایدهای به ذهن من رسید، با آقای براهنی مطرح کردم و ایشان هم حرفی داشتند که نزدیک به ایده من بود و از همان جا شروع کردیم به رسیدن به یک طرح نهایی و سیناپس که نهایتاً خانم آناهیتا تیموریان به گروه اضافه شدند و مسیر شکلگیری فیلمنامه در نهایت در یک پروسه یکساله طی شد.
برای کار اولتان از بازیگران سرشناس و پرفروشی هم استفاده کردید. این دسترسی چطور ایجاد شد و آیا نقش آقای مطلبی پررنگ بود؟
فکر میکنم چند عامل مؤثر است. اول فیلمنامه است که بازیگرها مطالعه میکنند و اگر علاقه داشته باشند وارد میشوند. سابقه خود من هم در سینما در اعتمادی که به من داشتند هم تأثیر داشت و در نهایت تهیهکننده بهعنوان یک عنصر اجرایی پروژه نقش موثری در گردآوری همه عوامل خصوصاً بازیگران در کنار هم دارد.
از بازیگرها راضی بودید و چیزی که در نقشها مدنظرتان بود توسط آنها تحقق پیدا کرد؟
بله؛ خیلی راضی هستم و آنها در پروسه شکلگیری کاراکترها خیلی نقش داشتند و فکر میکنم کارشان را در فیلم درست انجام دادهاند.
بین دو خواستگار سلما (با بازی پریناز ایزدیار)، تفاوت کاراکتر مشهودی وجود دارد که البته در فیلم صراحتاً اشاره نمیشود و مخاطب بیشتر پیشقصهها و پیشینههای شخصیتی مانی و طه را حدس میزند. به نظرتان این فقدان صراحت به فیلم ضربه نزده است؟
اول باید از شخصیتپردازی تعریفی داشته باشیم و بعد ببینیم که کاراکترها در مسیر تکاملیشان آسیبی داشتهاند یا خیر. قطعاً کار من بینقص نیست، ولی در مورد شخصیتپردازیها به نظرم اشارات لازم در فیلم وجود دارد. شاید مخاطب جاهایی از فیلم را بهطور کامل گوش نکند. مثلاً در مورد کاراکتر امیر جدیدی، سلما در جایی به بیمارستان روانی اشاره میکند که در آن بستری بوده و کد قصه خودش را میآورد و در عین حال اشاره میکند که آشنایی با طه در چنین جایی صورت گرفته و او هم مشکل اعصاب و روان دارد. در مورد کاراکترمانی هم با یاسی (با بازی سارا بهرامی) گفتگو میکند، یاسی از او میپرسد «هنوز دوستش داری؟»، اما مانی جواب میدهد «دوستم داره هنوز». چنین پاسخی خودش نوعی تعریف از شخصیت است، یعنی او به جای گفتن «هنوز دوستش دارم» میگوید «دوستم داره هنوز» و ما داریم با این شکل دیالوگ، از شخصیتمان تعریفی ارائه میدهیم. فکر میکنم اینها در فیلم هست، اما شاید بعضی تماشاگران با تمرکز کمتری فیلم را میبینند.
میشد بیش از این صریح باشد...
مانی بعد از سه سال دنبال خوشگذرانی بازگشته و دو بار هم باعث سقط جنین سلما شده، ولی باز هم سلما دوستش دارد و اگر پایش بیفتد باز هم به او رأی میدهد و با او زندگی میکند. این ویژگی، کاراکتر سلما را تحقیرشده نشان نمیدهد؟
به نظر خودم اینطور نیست. سلما در نقطهای از زندگیاش است که تصمیمش را گرفته، ولی در این موقعیت دچار تردید میشود. سلما یک دلبستگی به گذشته دارد و در بین دو طبقه، دو نسل، دو کاراکتر، دو تیپ یا هر تعریف دیگری گیر کرده است و یک موقعیت بغرنجی بنا به اصرار و پیگیری یک آدمی، انتخابی کرده است که به نظر انتخاب درستی هم نمیآید. اما با تمام اینها کسی از گذشته وارد شده که سلما زندگی عاشقانهای با او داشته و با وجود تمام مشکلات، او را دوست داشته است. الان دچار تردید است و نمیشود قطعی گفت که الزاماً این درام منجر به این میشود که سلما به مانی برگردد یا اصلاً شاید هیچکدام از این دو را انتخاب نکند.
یعنی این وفاداری و عشق سلما به مانی منطقی و توجیهشده و برای مخاطب باورپذیر است؟
بستگی دارد منطق و باورپذیری را چطور تعریف کنید. خیلی از رفتارهایی که ما به صورت روزمره انجام میدهیم و احساسات و عواطفمان درگیرشان است، الزاماً منطق، رویکرد درستی برای فهمشان نیست. تردید در جایی اتفاق میافتد که سلما منطقاً نمیتواند با خودش کنار بیاید و دلبستگیاش اجازه نمیدهد که از آن طبقه (مانی) جدا شود و به طبقه دیگری تعلق پیدا کند. سلما از ابتدای فیلم اصرار دارد که در این سفر نباشد و در واقع در این موقعیت گیر میافتد. اما چرا علیرغم اصرارش به نبودن، برنمیگردد؟ علتش این است که طه، شخصیتی است که در فیلم گفته میشود که «از زیر در، خانه سلما را میپاید» و به همین خاطر نمیشود در لحظه شروع سفر او را به بازگشت مجاب کرد. اما درباره کاراکتر سلما نگاه من این است که تصمیمش را گرفته بود که این زندگی را جور دیگری ادامه دهد، اما این موقعیت خاص، خیلی از تعلقاتی را که در گذشته داشته برایش زنده میکند و او نمیتواند از آنها عبور کند.
در مورد شخصیت طاها هم این نقص وجود دارد که خیلی متوجه نمیشویم چرا انقدر دیوانه است و بیشتر باید از روی انگشتر فیروزه یا این جمله که «نگاهش سنتی است» یا اینکه آقازاده است چیزهایی را حدس بزنیم. نگاهتان به این شخصیت چیست؟
تصور من این است که ما مخاطبان مختلفی داریم، مخاطبی که لحظات درام را پیگیری میکند، حافظه شنوایی خوبی دارد، دیالوگها را دقیق گوش میدهد و لحظات را دقیق دنبال میکند احتمالاً خیلی از مسائل برایش حل میشود. تاکید میکنم قطعاً فیلم بدون ایراد نیست، ولی این مخاطب درگیر حجم زیادی از این دست سؤالات نمیشود، چون دانهبهدانه دیالوگها به او کدها و خطوطی را میدهند. در مورد کاراکتر امیر جدیدی هم باید بگویم بخشی از آن سانسور شده و طبعاً از عهده ما بیرون بوده است. این سانسورها کمی به کاراکترش ضربه زد و در نسخهای که ما بالاخره توانستیم با آن پروانه نمایش بگیریم، دچار آسیبهایی شد. ولی با همین چیزهایی هم که در فیلم وجود دارد به نظرم امیر جدیدی، تیپیکال یک آقازاده را بازی میکند که خود «آقازادگی» در کشور ما یک نوع نیست بلکه
چندین دسته متفاوت دارد و کاملاً میشود هرکدامشان را جدا جدا و گونهبهگونه بحث کرد. اما آقازاده در ابتدا یک تیپ است که «طاها» یک دسته از آنهاست و اشاراتی دارد به طبقه خودش و در عین حال اشاراتی هم دارد به اینکه به لحاظ فکری و روانی، آدم نرمال و سالمی هم نیست. امیر جدیدی در ابتدای فیلم این دیالوگ را به سلما میگوید که «اگر منو ول کنی، اول خودمو میکشم و بعد تو رو» یعنی در سکانس اول فیلم این را میگوییم که نگاه این آدم برای علاقهاش چه شکلی است.
پایانبندی فیلم از ابتدا همین بود یا اتودهای دیگری هم زدید؟
بله پایان فیلم از ابتدا همین بود منهای یک پلان انتهای فیلم که آن هم در ممیزی اضافه شد. فکر میکنم برای مخاطب سینما، خیلی تغییری در معنی ایجاد نکرده، اما به هر حال به خواست من هم نبود و مورد علاقهام هم نیست. اما اصل پایانبندی از اول هم همین بود.
منظور از پلان انتهایی همان...
یک پلان لانگشات ساختمان است که دوربین روی آن زوم میکند و یک صدای ماشین میآید. این در پایان فیلم نبود و اضافه شد.
این واکنش طه کمی اغراقشده و اضافه بر سازمان نبود؟ اینکه گاز را باز کند و همه را بکشد و حتی اصرار داشته باشد که امید، آن نوجوان دوربین به دست هم بمیرد؟
به نظر من اینطور نیست، چون هم پایان دراماتیکی است و هم در جهت معناها و مفاهیم قصه است و در واقع قصه را به نقطهای میرساند که یک مانیفستی در آن شکل میگیرد.
یعنی طاها پتانسل اش را دارد که بزند زیر همه چیز و همه را نابود کند...
در واقع طاها و امثال «طاها»ها میتوانند گاز را روی همه بازکنند.
شخصیت امید چه کارکرد روایی دارد؟ حذف او اصلاً به روایت ضربهای میزند؟
امید درواقع راوی قصه از نسل دیگر است. امید این قصه را از ابتدا به انتها روایت میکند و اگر فیلم را با دقت ببینید متوجه خواهید شد که روایت او همه جا حضور دارد، هر جا دیالوگی هست یا حضوری، چه قانونی و چه غیرقانونی وجود دارد، امید هم هست و دلیل از بین رفتنش هم این است که قرار نیست که از این نسل و روایتش و از آن عکسها، چیزی برای تاریخ باقی بماند.
از اکران آنلاین راضی هستید؟
اگر راضی بودن به معنای دیده شدن فیلم باشد، فکر میکنم فیلم بازتاب خیلی خوبی پیدا کرده و بحثهای عجیبی در فضای سینمایی و مردمی ایجاد کرده و نظرات مختلفی از آدمهای مختلف شنیده میشود. به نظرم فیلم در این بخش موفق بوده و توانسته وارد فضایی شود که آدمها دربارهاش صحبت کنند. در مورد شرایط اکران آنلاین، اما قطعاً نمیشود راضی بود، چون فیلم به سرعت دزدیده و قاچاق میشود حتماً چیز راضیکنندهای نیست. البته این مشکل به خاطر ویاودیها و پلتفرمها نیست بلکه فکر میکنم تا زمانی که ما قانون کپیرایت را امضا نکنیم و نپذیریم، همیشه سینما و همه هنرها آسیب میبینند. ما به هر حال بهترین گزینه این روزهاست که سینما نمیشود رفت و مردم ترجیح میدهند بهخاطر حفظ سلامتشان در خانه فیلم ببینند که کار درستی هم هست. اکران آنلاین، بهترین پیشنهاد این روزهاست، اما بهترین پیشنهاد برای فیلمها نیست.
یعنی اگر فیلمتان در سینما اکران میشد بیشتر میفروخت؟
تا امروز شنیدههایم اینطور میگوید که فیلم در اکران آنلاین هم فروش بسیار خوبی داشته، ولی قطعاً این فروش در کل راضیکننده نیست. نظرم این است که اگر این فیلم در سینما و در شرایط معمول و نه کرونایی اکران میشد حتماً استقبال بهتری از آن میشد.
بازخوردها چطور بوده؟
نظرات خیلی متفاوت است اگر تماشاچی سالم وجود داشته باشد نظرات کمککننده خواهند بود. معتقدم نظرات مخالف همانقدر میتوانند به یک فیلم؛ کمک کنند که نظرات موافق. اینجا هم همینطور است هم در نظرات مخالف و هم موافق، موضوعات مفیدی وجود دارد، اما در هر جفتشان هم اغراقهایی هم هست که به نظرم ساختگی و آسیبزننده است که به نظرم میشود فهمید از کدام جناحها و جریانهایی هستند. این نظرات سالم نیستند بلکه با یک پیشفرضها و یک مهندسی در یک شرایط خاصی تولید میشوند. من هم از ابتدا پیشبینیشان میکردم و امروز میتوانم بگویم از کدام جریانها برخاستهاند؛ همان جریانهایی که فیلم ما را در جشنواره فجر، جلویش را گرفتند و پروانه نمایش ندادند و فیلم ما را به مرحلهای از سانسور و ممیزی کشاندند، همانها امروز دارند حرکتهایی برای اکرانش میکنند.
یعنی فیلمتان، خوانش سیاسی داشته است؟
طبعاً و قطعاً خوانش سیاسی داشته و به همین دلیل است که این اتفاقات افتاده. البته همه این موانع هم ناشی از خوانش سیاسی سیستمها، ادارات و نظارتها نیست بعضی وقتها هم درون سینما و پشت پرده سینما آدمهایی هستند که از قبل حضور داشتهاند و خیلی جاها را متعلق به خود و ارث پدریشان میدانند و سالیان سال است حضور دارند و نمیگذارند اتفاق جدیدی بیفتد. نه اینکه من قرار است آن اتفاق جدید باشم، اما آنها جلوی هر حرکتی را میگیرند و خودشان هم به همه منابع و امکانات لازم دسترسی دارند. گاهی بخشی از این نظرات ناسالم و این تحرکات از سمت آنهاست.
این خوانشهای سیاسی را وصله نچسب به فیلم میدانید یا پتانسیلی در فیلم بوده که این اتفاق را رقم زده است؟
ترجیح میدهم به این سؤال جواب ندهم.
منبع: صبح نو