تفاوت را در عمل باید دید، وقتی مرد شماره یک تنیس جهان به خاطر یک اشتباه سهوی به سرعت از چهارمین گرنداسلم کنار گذاشته میشود، نهتنها صدایش درنمیآید برای اعتراض و توجیه حرکت ناپسندی که مرتکب شده، بلکه عذرخواهی هم میکند و تأکید بر این دارد که این محرومیت یکی از مهمترین درسهای زندگی آینده او خواهد بود، آن هم برای رشد و پیشرفت بیشتر.
مهم نیست که اشتباه جوکوویج عمدی بوده یا سهوی، مهم این است که او یک لحظه نتوانسته بر عصبانیت خود چیره شود و توپی را که با ناراحتی به آن ضربه زده، باعث آسیب یکی از خط نگهدارهای چهارمین دور رقابتهای تنیس اوپن امریکا شده و همین دلیل به تنهایی کافی است برای دیسکالیفه شدن او، آن هم بدون در نظر گرفتن اینکه جوکوویچ چه ورزشکاری و با چه عناوین رنگارنگی است. مهم این است که او به عنوان مرد شماره یک تنیس جهان حق ندارد مغلوب عصبانیت خود شود و رفتاری را انجام دهد که حتی ناخواسته و غیرعمد به کسی آسیب بزند و باعث آزردهخاطر شدن هواداران تنیس و دوستداران ورزش شود.
سرعت عمل و قاطعیت در برخورد با تنیسور صربستانی باید درس بزرگی برای ورزش ایران شود که به سادگی از کنار بدترین اشتباهات و فاحشترین رفتارهای ناپسند اخلاقی میگذرد و با ماله کشیدن روی خطاهای ورزشکاران خود مانع از رشد اخلاقیات میشود، آن هم در شرایطی که اهمیت پرداختن به این مهم نقل دهان آقایان مدیر و مسئول است، اما تنها زمانی که برای نطق کردن و شعار دادن پشت تریبون هستند، نه وقتی که در عمل و درست زمانی که باید با تصمیمگیریهای قاطعانه خود به آنچه همواره شعارش را میدهند جامه عمل بپوشانند!
عصبانیت جوکوویچ برای از دست دادن یک امتیاز صحنهای غیرورزشی و ناپسند را خلق میکند، اما به وقت محرومیت و دیسکالیفه شدن، همان ورزشکار که کمتر کسی در جهان است که او را نشناسد و بابت از دست رفتن یک امتیاز آنچنان برآشفته بود که برای کنار گذاشته شدن از مسابقات اوپن امریکا سر تعظیم فرود میآورد و کلامی حرف از اعتراض نمیزند، چرا که به خوبی میداند حرکتی که انجام داده هرچند غیرعمد، حرکتی نادرست و ناپسند بوده و باید تاوان این اشتباه را بدهد، حتی اگر تاوانش به سنگینی کنار گذاشته شدن از چهارمین گرنداسلم فصل جاری باشد.
آنچه در چهارمین گرنداسلم فصل جاری تنیس رخ داد و برخورد جدی و سریع با جوکوویچ و کرنش تنیسور صربستانی نسبت به محرومیتی که برای او در نظر گرفته شده، بدون تردید درس بزرگی است. اما یک نگاه کوتاه، گذرا و مقایسه کوچک آن با آنچه در ورزش ایران رخ میدهد، میتواند دلیل این تفاوت را به رخ بکشد. در مقابل محرومیت مرد اول تنیس جهان و تمکین او از جریمهای که برایش در نظر گرفته شده، میتوان به داستان پسری اشاره کرد که در نخستین سال حضور خود در یکی از تیمهای مطرح فوتبال ایران، چنان مقهور شهرتی شد که قبل از ۲۰ ساله شدن نصیبش شده بود، به طوری که تاریکترین اتفاق ممکن را در زندگی خود رقم زد و ننگ یک قتل بر پیشانیاش خورد، اما به جای ابراز پشیمانی یا حتی عذرخواهی و قبول مسئولیت، به واسطه بیکفایتیهای مدیریتی که مسائل اخلاقی تنها شعاری است زیبا بر سر زبانشان، نه فقط حکم برائت گرفت که جوگیرتر از قبل به میدان بازگشت تا نه فقط این اتفاق تلخ درسی نشود برای زندگی و آیندهاش که ثابت شود شهرت اگر از آن پسری ۱۶ ساله باشد، میتواند هر اتفاقی را نادیده بگیرد و هر بیعدالتی را رقم بزند!
نمونه این اتفاقات در ورزش و فوتبال ایران کم رخ نداده است. بازیکن خطاکار در مقابل هشدار پلیس راهنمایی و رانندگی وااسفا سر میدهد که چرا به یک ملیپوش سابق اخطار ایست دادهاند. فلان قهرمان جنجال راه میاندازد که چرا برای عمل میخچه پا مرا به آلمان نمیفرستند و چنان جو را متشنج میکند که خیلی زودتر از زمانی که تصورش را میکرده، کارهایش هماهنگ شود. آن یکی صدایش را در گلویش میاندازد که من با فلان مربی کار نمیکنم و اگر باشد خودم به تنهایی در مسابقات شرکت میکنم. این یکی وقیحانه به جای عذرخواهی از جعل سند چشم در چشم مردم میگوید حتماً خیریتی در محرومیت بوده است. آن دیگری کار را از وقاحت میگذراند و میگوید به چه دلیل برای عقد ننگینترین قرارداد فوتبال ایران به من گفتند بیکفایت. آن اصل کاری هم بیهیچ شرمندگی در چشم مردم نگاه میکند و میگوید که امروز وقت آن نیست که به دنبال مقصر بگردیم.
بله، باید هم محرومیت سریعالسیر جوکوویچ و کرنش مرد شماره یک تنیس جهان در مقابل حکمی که برایش بریده شده، ما را متعجب و شگفتزده کند، وقتی در ورزش ایران مسائل اخلاقی و برخورد با متخلفان صرفاً یک شعار زیباست و بس. باید هم وقتی در عمل شاهد این موارد هستیم متعجب باشیم و خواهان درس گرفتن از آن، اما آیا کسی اینجا کمترین توجهی به این مسائل دارد که آن را سرلوحه کار خود قرار دهد؟