سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: سینمای ایران در دهه ۹۰ به خصوص در یکیدو سال اخیر تغییرات بنیادینی کرده، این تغییرات گاه ضدعرف و ضدخاستگاه جامعه بوده است، به طوری که انگار برخی نویسندگان و کارگردانان ایرانی هیچ نگرش و نگاهی به ساختار اجتماعی و نوع زندگی کشورشان ندارند، بنابراین خروجی آثارشان هیچ ربط مناسبی به شرایط و اصول رایج ندارد بلکه قطعاً این فیلمسازان با پیشفرضهای غلط و الگوبرداری از شبکههای ماهوارهای به خصوص «جم» یا دیگر شبکهها رفتارهای غلط را به تصویر تبدیل میکنند. اساساً فیلمسازان ما تقلید از هجویات و نگرش غلط را به عنوان سرگرمی به مخاطب تزریق میکنند، این عملکرد به تدریج میتواند بحرانهای خانوادگی را تشدید کند، اگر چه از چند سال گذشته از طریق روزنامه و تلویزیون به خانوادهها هشدار داده شده که دیدن سریالهای ماهوارهای برای مخاطب مخرب است، اما این روزها فیلمهایی میبینیم که مصداق همان سریالهایی هستند که ولنگاری خانوادگی و اجتماعی را ترویج میکنند.
اخیراً چند فیلم اکران آنلاین شده که اساساً نمونه بارزِ بیاخلاقی اجتماعی و فرهنگی است. در این یادداشت ورودی به اجرا و ساختار سینمایی فیلمها نداریم و نگارنده بیشتر تلاش میکند ابعاد قصه را واکاوی کند، البته اینکه وزارت ارشاد و سازمان سینمایی چگونه به فیلمهایی مثل «لتیان»، «هفتونیم» یا «بنفشه آفریقایی» اجازه ساخت میدهد یا بعد از آن اجازه نمایش، جای سؤال دارد، به عقبتر برگردیم، چه کسی یا کسانی سفارش ساخت چنین فیلمهایی را میدهند که این مسئله باید بررسی و شفافسازی شود.
بنفشه آفریقایی
بنفشه آفریقایی سومین فیلمی است که این روزها اکران آنلاین شده و اساساً اثری است که درک آن سخت است، چرا؟ یکی از ارکان مهم جامعه ایرانی غیرت مردانهاش است و دیگری عنصر مهمی به نام خانواده، بنفشه آفریقایی اثری است ضدغیرت و ضدخانواده و فیلمساز با ذکر اینکه این داستان واقعی است، آن را ساخته است، اما خب واقعگرایی همیشه نکته مثبتی محسوب نمیشود، اینکه یک زن با همسر سابق و فعلیاش در یک خانه زندگی کند و در این میان احساسات عجیب و غریبی هم در رفتار آنها موج بزند و همسر فعلی خودش را با شرایط به وجود آمده، وفق بدهد، نه تنها انسانیت و نیکوکاری نیست بلکه یک رفتار ضدعرف و ضدفرهنگی است که مطابقتی با جامعه ما ندارد، خیالانگیزی فیلمساز در شکلگیری یک داستان واقعگرایانه موجب ترویج ولنگاری و بیبندباری در خانواده میشود. فیلمساز همسر فعلی را فقیر و بدبخت نشان میدهد که همسر سابق باید خرج او را بدهد و برای او دلسوزی کند، کلیت بنفشه آفریقایی کجای فرهنگ ایرانی است، آیا اقتدار مرد ایرانی شبیه کاراکتر شوهر فعلی این فیلم است؟
لتیان
در فیلم لتیان با یک بیاخلاقی رفتاری طرف هستیم. یک زن شوهردار و یک زن که در شرف ازدواج است چشم به یک مرد مجرد دارند. اساساً فیلم لتیان نشانه مستقیم بیاخلاقی و انحرافات شدید فرهنگی و خانوادگی است. چه بسا اگر این امکان وجود داشت فیلمساز بدش نمیآمد از صحنههای اروتیک هم استفاده کند. لتیان ترویج ولنگاری فردی و خانوادگی و بیغیرتی است. در فیلم نگاه منحرف زن شوهردار به مرد مجرد و برعکس یا نشانههای بیغیرتی شوهر به همسرش یا استفاده از مشروبات الکلی به نمایش درمیآید.
هفتونیم
در فیلم هفتونیم قضیه طور دیگری است. فیلمساز افغانستانی سعی کرده اثری فمنیستی خلق کند، اما زنان و جامعه دو جغرافیای اجتماعی متفاوت را در وضعیتی اسفناک و رقتبار نشان داده است. اینکه چرا فیلمساز با تمام تمهیداتی که سینمای ایران در اختیارش میگذارد باز دست به هنجارشکنی و سیاهنمایی در جامعه ایرانی میزند، مشخص نیست. چرا این فیلمساز هفتونیم را در کشور خودش نمیسازد؟ اینجاست که باید جویا شویم چه کسی این سیاهنماییسازی را به فیلمساز سفارش میدهد که او با خیالی راحت شکل جامعه ایرانی را به این اندازه کثیف و خشونت برانگیز نشان میدهد و با همین فیلم به جشنوارههای خارجی میرود.
خرس
از سویی دیگر فیلم «خرس» قرار دارد که پس از سالها نسخه قاچاق آن در فضای مجازی دست به دست میشود و آنجا برعکس فیلم بنفشه آفریقایی موقعیت مردانی خلق شده که غیرت را با چاشنی حماقت همکاسه کردهاند و سر کشیدهاند و نتیجه آن کشتاری خونین درون یک خانواده است و پدر خانواده به عنوان ستون فقرات این نهاد اجتماعی مهم در معرض اتهام است.