سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: سریال فاخر و ماندگار روزی روزگاری از جمله آثاری است که به نظر میرسد با گذشت بیش از سه دهه پخش از تلویزیون ایران و استقبال گسترده مردم با نوعی بیاعتنایی عجیب از سوی محافل شبه روشنفکری مواجه بوده و از سویی دیگر کمکاریهای فرهنگی باعث شده آنچنان که باید قدر و ارج آن شناخته نشود. چطور میشود که سریالی به نام «روزی روزگاری» ساخته میشود و بعد از گذشت این همه سال از ساخت آن در محافل ادبی و علوم انسانی در موردش صحبتی نمیشود. نشست نقد و بررسی کتاب «سکه تقدیر» که تحلیلی بر سریال «روزی روزگاری» است با حضور محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران، منتقد و نعمتالله سعیدی، بهعنوان نویسنده کتاب و با اجرای میثم رشیدی در محل کتابفروشی «بهنشر» برگزار شد و به جنبههای مختلف این کتاب و سریال روزی روزگاری پرداخت که مباحث مطرح شده دراینباره به دلیل تازگی قابلتأمل بوده و در نوع خود جالب توجه است.
ادای حق روزی روزگاری سخت است
سعیدی در ابتدای این نشست در پاسخ به چرایی نوشتن کتاب درباره سریال تلویزیونی «روزی روزگاری» گفت: «سعی کردم که در مقدمه این کتاب مقداری به این سؤال پاسخ دهم. تیتر مطلب هم اینگونه میشود که برای اینکه از آن ننویسم، دنبال انگیزه میگشتم؛ چراکه فکر میکردم که چه دلیلی دارد درباره یک سریال موفق و از همه مهمتر درست، ننویسم.»
وی افزود: «ببینید قوی بودن یک سریال، یک موضوع و مسئله است و اینکه مبانی الفبای روایی آن و نوع جنس کار درست باشد، موضوع دیگری است، زیرا اگر از کاری با این اهمیت و ارزش صحبت نشود، حیف است و اگر بنا باشد در این مورد حرفی زده شود، باید به این موضوع بپردازیم که چطور میشود که سریالی به نام «روزی روزگاری» ساخته میشود و بعد از گذشت ۲۰ سال از ساخت آن در محافل ادبی و علوم انسانی در موردش صحبتی نمیشود. زمانی که سریال «روزی روزگاری» پخش میشد مخاطبان به خاطر دارند که خیابانها خلوت میشد و به دلایل مختلف، این سریال، اثری ماندگار بود. جنس کار به صورتی بود که از دیالوگها گرفته تا قصه و داستان موارد بسیاری داشت که ماندگار و تأثیرگذار بود.» به گفته سعیدی از زمانی که وارد عرصه نقد سینما شدم همیشه در ذهنم بود که به این کار بپردازم، منتها اولین مشکل، این بود که این سریال، اثری نبود که بتوان حق آن را در یک مقاله ادا کرد. اگر همت بچههای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب نبود و ضرورت انجام چنین کاری را تشخیص نمیدادند، شاید این کتاب هنوز هم نوشته نشده بود.
روزی روزگاری و کارگردانش بایکوت شدند
محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران نیز درباره ویژگیهای کتاب «سکه تقدیر» گفت: «بهعنوان مهمترین حُسن کار آقای سعیدی، به این موضوع اشاره میکنم که ایشان تلاش کردند که به یک کار بر زمین مانده و فراموش شده، بپردازند. با وجود اینکه مردم، «روزی روزگاری» را پسندیدند، این کار بایکوت شد. البته نه فقط سریال «روزی روزگاری»، بلکه «تفنگ سرپر» امرالله احمدجو هم بایکوت شد. مقدمه این دو سریال که اثر سینمایی «شاخههای بید» بود، نیز نادیده گرفته شد. امرالله احمدجو با ساخت این سه کار، چند جرم جدی را مرتکب شد. برای همین جامعه روشنفکری، رسانهها و آنهایی که به نوعی به همه رشتههای فرهنگی و هنری کشور، به دستهای ناپاک آنها میرسد، سعی کردند تا احمدجو را بایکوت ظالمانهای از جنس ندیدن کنند.» این استاد دانشگاه ادامه داد: «مهمترین حُسن کتاب آقای سعیدی این است که این بایکوت و استبداد فرهنگی رسانهای را بشکند و این فضا را مقداری متفاوت کند. این بایکوت برای شخص امرالله احمدجو بهعنوان نویسنده و کارگردان و تفکر او بود. جرائم او از نظر روشنفکران چه بود؟ نخستین مورد این بود که «روزی روزگاری» متعهد بود و بیسرانجام نیست. در واقع نویسنده و کارگردان این کارها یعنی سریال «روزی روزگاری» و کار تکامل یافتهتر از آن، یعنی سریال «تفنگ سرپر» تعهد دارد. یعنی یک اعتقادی دارد که این اعتقاد برای او روشن و واضح است و از قضای روزگار، این تعهد و این اعتقاد در راستای انقلاب اسلامی و با همان شعارها، آرمانها و ارزشهاست، ضمن اینکه قالب هنری دارد و قصهگو است. صاحب سبک است و تقلید به خصوص تقلید از هالیوود نیست، بلکه سعی میکند که براساس هنر ایرانی، سینما را به شعر تبدیل کند.
سریالی که هویت و اصالت داشت
محمدصادق کوشکی عنوان کرد: «جرم دوم «روزی روزگاری» این بود که هویت و اصالت داشت و ایرانی بود، اما نه آن ایرانی که فرح پهلوی و جوجههای فرح پهلوی در فضای روشنفکری میپسندند. آنها روایت لسآنجلسی «ایرونی» را میپسندند. نکته «روزی روزگاری» این است که میآید اصالت و هویت واقعی ایرانی را نشان میدهد و به همین خاطر هرگوشه از داستان، نشانهها و وسیلههای استفاده شده در آن، مابهازای واقعی دارد؛ یعنی از گویشهای مختلف ایرانی، جغرافیا، پوششها، آداب و رسوم، ابزارها و حتی موسیقی داخل آن واقعی است، این کار به هیچ کجای ایران تعلق ندارد، اما کاملاً ایرانی است. کارگردانی را نمیشناسم که به این جامعیت به ایران، ادای تعهد کرده باشد. آن هم، آن فرهنگ واقعی ایرانی که واقعیت ایران ما بود و است، اما این کار، جرم کمی نبود به همین خاطر کار آقای احمدجو بایکوت شد.
تصویری واقعی از تاریخ ایران
این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: «روزی روزگاری» بخشی از هویت و اصالت حاکم بر ایران را از دستبرد نابودی و فراموشی حفظ کرده است. حتی اگر بخواهیم از لحاظ جامعهشناسی سینما به این کار نگاه کنیم اگر مخاطبان مثلاً در ۱۰۰ یا ۲۰۰ سال بعد، این کار را ببینند، میتوانند یک تصویر واقعی از هویت و اصالت فرهنگ ایرانی که واقعاً وجود داشته، ببینند؛ نه آن ایرانی قلابی که در «هزاردستان» خلق شده البته آقای حاتمی ممکن است بگوید که من برداشت خودم را داشتم که من هم از او تشکر میکنم، البته علی حاتمی چند جا هم گفته است که آن ایرانی که من از قاجار و عصر پهلوی نشان میدهم، واقعی نیست. اما سریال «روزی روزگاری» میآید و ایرانی واقعی را به تصویر میکشد. چرا؟ چون امرالله احمدجو سواد آن را داشته و مردمشناسی آن را انجام داده است. حتی در سریال، ابزاری که با آن بوته و سوخت جمع میکنند، درست و سر جای خودش است.»
کوشکی یادآور شد: «این کار به این جرائم و چند جرم دیگر اضافه کرد تا بایکوت شود و اینکه نخواست در گرداب روشنفکری غلت بزند که اگر احمدجو گوشه چشمی به سمت روشنفکری نشان میداد، جریان روشنفکری او را خدای سینمای ایران میکردند.»
امرالله احمدجو اهل ذوق و قلم است
در بخش دیگری از این نشست سعیدی، نویسنده کتاب «سکه تقدیر» در سخنانی درباره امرالله احمدجو، کارگردان سریال «روزی روزگاری» گفت: «بهترین تعریف از یک هنرمند، همان کارهایی است که خلق کرده است. معرفی امرالله احمدجو با «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر» و همچنین «پشت کوههای بلند» میسر است، اما اگر اجمالاً اشاره کنم، او یک نویسنده با ذوق و به معنای واقعی کلمه یک هنرمند ایرانی است. یادمان باشد که او فردی اهل قلم و همچنین طنزپرداز بسیار خوبی هم است، احمدجو اگر فیلم نمیساخت قطعاً میتوانست در عرصه طنز و کارهای سینمایی طنز، نویسنده موفقی باشد.»
این نویسنده ادامه داد: «باید بگویم که سریال «روزی روزگاری» او، نهتنها تعهد به خود، بلکه تعهد به هنر است. احمدجو در «روزی روزگاری» برای اینکه مطلب خاصی را بیان کند، پیام خاصی را به کار الصاق نمیکند، بلکه آن پیام و محتوا، دلیل روایت آن کار است. در واقع، همانقدر احمدجو به آن تعهدها لطف کرده است که خود احمدجو بیشتر مدیون آن تعهدهاست. اصلاً دلیل توفیق و موفقیتهای او در کارهایش همان تعهدهاست. در واقع همان نگاهی است که به روایت جهانی که ساخته، داشته است. البته اگرچه او هنرمند پُرکاری هم در کارگردانی شاید نبوده است.»
«سکه تقدیر»، قدردانی از هنرمند اصیل ایرانی است
کوشکی با اشاره به کتاب «سکه تقدیر» تصریح کرد: «مهمترین کاری که آقای سعیدی در کتاب دیدند که ضعفهای آن را هم میپوشاند این است که اگر یک روز، یک پژوهشگر منصفی بیاید و بگوید که چنین مجموعه تلویزیونی ساخته و پخش شده است، آیا از سازنده آن تقدیر کردید؟ کتاب آقای سعیدی، حداقل ما را از شرمندگی درمیآورد که قدر یک هنرمند اصیل ایرانی را دانستیم.»
سعیدی در بخش دیگری از نشست درباره کتاب خود توضیح داد: «برای نوشتن «سکه تقدیر»، بعضی از قسمتهای سریال را سه، چهار بار دیدم و در کل، خود سریال را دو بار به صورت کامل تماشا کردم. بنا بود در کتاب، مصاحبه مفصلی هم با امرالله احمدجو داشته باشیم، اما او درگیر سریال «سلمان» بود و فرصت این مصاحبه پیش نیامد.» کوشکی در ادامه این نشست در نکاتی درباره کتاب «سکه تقدیر» گفت: «روزی روزگاری را مردم پسندیدند، حدس میزنم که مخاطب این کتاب، اهالی فکر دینی باشند، چون روشنفکران که لیاقت خواندن چنین کتابی را ندارند، زیرا از نظر آنها چنین کتابهایی اصلاً چاپ نشده است. نمیدانم چند سریال تا امروز داریم که در مورد آنها، کتابی منتشر شده باشد؟ همین موضوع، ارزش آن را داشت که مثلاً دو خط به آن پرداخته شود؛ اینکه در مورد سریالی تلویزیونی، کتاب نوشته شود، کار نادری است. حرف من این است که چرا عموم مردم، این کتاب را نخوانند؟ای کاش، این کتاب مقداری سادهتر و روانتر بود.ای کاش این کتاب به روایت «خاله لیلا» بود. خاله لیلا طوری حرف میزند که هم فلاسفه و هم مردم عادی متوجه میشوند، این کتاب، مقداری ویژه افراد باسواد زیاد نوشته شده است.»
نقد حلقه واسط مخاطب و اثر است
کوشکی تصریح کرد: «نکته دیگر اینکه یک پیچیدگی در این کار است که درک این پیچیدگیها که قلم آقای سعیدی دارد، از اینکه نسل کمحوصله فعلی با این کار ارتباط برقرار کند، مانع میشود. البته منِ نوعی آن را میخوانم و متوجه میشوم که نویسنده چه گفته است و آفرین میگویم، ولی نسل کمحوصله فعلی، حوصله این پیچیدگیهای شاعرانه، نظری و فلسفی را ندارد. فکر میکنم که قلم این کتاب، مقداری تحتتأثیر «غربزدگی» جلال آل احمد است و به همین خاطر اگر روانتر، سادهتر و موجزتر بود، میتوانست نسل کمحوصله امروزی را هم جذب کند تا قدر آن اثر هنری اصیل که سریال «روزی روزگاری» است و سازنده آن امرالله احمدجو را بهتر بدانند.»
سعیدی در پاسخ به نکات مطرح شده توسط کوشکی عنوان کرد: «اگر بخواهم مقداری با شما رو راست باشم، باید بگویم مقداری فضای نویسندگی کتاب، مظلوم است. اگر بهعنوان فردی که کتاب را ننوشته بودم آزادی عمل بیشتری برای صحبت داشتم. این سؤالی که میپرسیم که چرا «روزی روزگاری» تداوم پیدا نمیکند؟ مثلاً در سینما «جدایی نادر از سیمین» ساخته میشود و یک فضای انتقادی از آن حمایت میکند و بعد از چند وقت، «ابد و یک روز» ساخته میشود و از آن حمایت میکند که در نهایت آن ژانر ایجاد میشود و ذائقه ایجاد میشود. نقد در جایگاه خودش حلقه واسط بین مخاطب و اثر است و کارهایی همانند «روزی روزگاری» نیاز به این حلقه واسط و نقد دارند تا با مخاطب ارتباط برقرار کند.»
«سکه تقدیر» شروع یک مسیر است
این نویسنده خاطر نشان کرد: «ادبیاتی که بتواند «روزی روزگاری» را نقد کند، تولید نشده است، بهعنوان فردی که از بیرون به این کتاب نگاه میکنم، «سکه تقدیر» شروع یک مسیر است که از این نظر نباید مظلوم واقع شود. در واقع باید به این نکته دقت کنید که امرالله احمدجو بهعنوان یک کارگردان بعد از «روزی روزگاری» خیلی طول نمیکشد که صداوسیما کارهای بعدی را هم به ایشان سفارش میدهد، اما فکر میکنم، چون آن ادبیات از سریال روزی روزگاری حمایت نمیکند، تبدیل به یک ژانر در سینما و تلویزیون نمیشود؛ یعنی حتی میتوانستیم فصلهای ۲، ۳ و ۴ سریال را هم داشته باشیم، اما چرا این اتفاق نمیافتد، چون آن ادبیات که آن را تعریف کند، وجود ندارد.
«روزی روزگاری» هم شاهکار است، هم مهم
این نویسنده تصریح کرد: «منکر این نیستم که کتاب ایرادهایی دارد. یکی از ویژگیهای قلم من این است که زیاد، توضیح میدهم، این کتاب هم حاشیههای زیادی دارد، اما از این نظر اگر بخواهیم با یک مثال بیان کنم، باید بگویم که گاهی اوقات یک کار شاهکار و یک کار مهم است و سریال «روزی روزگاری» به غیر از اینکه شاهکار است، یک کار مهم هم است، زیرا این سریال میآید و به مقطعی میپردازد که بسیار برای ما اهمیت دارد.» وی ادامه داد: «ببینید امریکا با سینمای وسترن برای خودش تاریخ ساخته است، اما ما با این همه تاریخ بزرگ و شکوهمند و اینکه یکی از مدعیان شروع تمدن هستیم، اما برای مخاطب ایرانی، تاریخ ۲ هزار سال با هزار سال یا ۵۰۰ سال با ۱۰۰ سال پیش فرقی نمیکند. این سریال آمده به مقطعی پرداخته که در آن، حوزه تمدنی ایران در حال برخورد با حوزه تمدنی دیگری است. «روزی روزگاری» یک نوع وسترن ایرانی است که ویژگیها و تاریخ یک مقطع زمان را بیان کرده است. البته خود این اصطلاح وسترن مشکل دارد و نارساست و بیشتر به حوزه فرهنگ غرب نزدیک است.»
کوشکی درباره این سخنان سعیدی گفت: «من اینگونه بیان میکنم که سریال «روزی روزگاری» یک نوع شاهنامه تصویری است. اگر شما شاهنامه را بخوانید، در آن به صورت دقیق، به جزئیات پرداخته شده، در این سریال هم اینگونه است. آقای سعیدی در صحبتهای خود اشاره کردند که امریکا تاریخ نداشته خود را با فیلمهای وسترن تسکین داده است، «روزی روزگاری» اصالت هویت و فرهنگ ایرانی را در قالب سبک زندگی نشان میدهد. این سریال برخلاف ظاهر خود یک داستان بسیار روان دارد و در عین حال پیچیدگیهای خاص خود را دارد.»
این کارشناس ادامه داد: «در این سریال میبینیم که در جایی، واقعیت و خیال با هم ترکیب میشوند یا در جایی، واقعیت را به چند روایت میبینیم که این مسئله در سریال «تفنگ سرپر» به اوج میرسد، آمیختگی واقعیت با خیال و از چند زاویه به یک ماجرا نگاه کردن ویژگی قصهگویی شرقی است، شاید این پیچیدگیهای فکری موجب شده تا آقای سعیدی این کتاب را مقداری ساده ننویسد.»
کوشکی خاطر نشان کرد: «جغرافیای سریال «روزی روزگاری» ایران فرهنگی است. یعنی اگر این سریال را برای مردم «هرات»، «کابل» و جاهای دیگری مانند اینها نشان بدهید، آن را متوجه میشوند.ای کاش که یک فرصت و توفیقی پیدا شود تا چند خطی را به چنین کتابی اضافه میکردم، این سریال را باید از زاویه سبک زندگی که گمشده این روزگار ماست، ببینیم. من واقعاً نمیدانم که در دانشکده جامعهشناسی دانشگاه تهران چه تعدادی از اساتید، این توفیق را داشتند که درباره «روزی روزگاری» در کلاسهای مردمشناسی صحبت کنند، باید بدانیم که این سریال، یک آیینه سبک زندگی هم است، البته فکر میکنم آقای سعیدی هم در این کتاب گوشههایی هم در مورد سبک زندگی داشتند.
مظلومیت «سکه تقدیر» چند برابر «روزی روزگاری» است
در ادامه این نشست، سعیدی در تکمیل صحبتهای قبلی خود گفت: «این فضایی که ترسیم میکنیم غلط است، چه بگوییم منتقدان روشنفکر فلان کار را دیدند یا اینکه آن را ندیدهاند. گویی هرچه آنها ببینند، درست است و این قدرت را دارند که کاری را نادیده بگیرند. این نکته مهمی است که باید آن را درست تعریف کنیم.»
وی تصریح کرد: «بحثهای مفصلتری بوده که در کتاب «سکه تقدیر» به آنها پرداختم. باید بگویم که نه «هزاردستان» و نه «روزی روزگاری» ربطی به این نکات ندارند. هیچ کدام از این آثار نه روایت فرهنگی و نه جغرافیایی هستند. نه اینکه قصد مرحوم حاتمی و نه امرالله احمدجو بوده که بیایند و مقطع خاصی از ایران را روایت کنند، از نوع دیالوگ گرفته تا فضاسازی، این جهان، خلق شده و حُسن «روزی روزگاری» این است که امرالله احمدجو یک جهان را آفریده است. در واقع یکی از عرصههایی که مقام خلیفهالهی انسان زود تجلی پیدا میکند، هنر است که میآید و جهانسازی میکند. این سریال از گویش گرفته تا اقلیم در واقع به هیچ نقطه خاصی از ایران اشاره نمیکند. این جهان، بازسازی و بازتعریف شده است.»
سعیدی اضافه کرد: «میخواهم بگویم قبل از اینکه در عالم سینما مشکل داشته باشیم، در ادبیات انتقادی و تعریف فیلم مشکل داریم و اینکه اگر بارقههایی، چون «روزی روزگاری» اتفاق میافتد یا «تفنگ سرپر» که اصلاً قابل مقایسه با «روزی روزگاری» نیست، باید شاهد ورود منتقد باشیم تا فضا تثبیت شده و کارهای بعدی ساخته شوند. وظیفه هنرمند خطشکنی است، اما قرار نیست خط را تثبیت کند، بلکه منتقد باید ورود کند.»