سرویس حوادث جوان آنلاین: چندی قبل دختر ۲۰سالهای در شمال تهران به اداره پلیس رفت و از پسر جوانی به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد. دختر جوان که مهراوه نام دارد در توضیح ماجرا گفت: پدرم پولدار است و خانهمان در یکی از خیابانهای شمالی تهران است. از دوران کودکی علاقه زیادی به موسیقی و خوانندگی دارم و الان هم دانشجوی رشته موسیقی هستم.
مدتی قبل در اینستاگرام با پستی روبهرو شدم که پسر جوانی گیتار میزد و خوانندگی میکرد. صدایش خیلی زیبا بود و گیتار هم قشنگ مینواخت که او را فالو کردم و تصمیم گرفتم با او ارتباط برقرار کنم. پسر جوان خودش را شاهین معرفی کرد و مدعی بود که موسیقدان است و استودیوی بزرگی در کشور ترکیه دارد و گاهی برای سفر کاری به ایران رفت و آمد میکند. چند روز بعد برای آشنایی در رستورانی با او قرار ملاقات گذاشتم. او با خودروی شاسی بلند خارجی و تیپ هنری به رستوران آمد که نشان میداد از خانواده پولدار و اصیلی است. وی ادامه داد: بههر حال پس از چند بار که یکدیگر را دیدیم، او پیشنهاد ازدواج داد و مدعی شد که پدر و مادرش در ترکیه زندگی میکنند و به زودی برای خواستگاری من به ایران میآیند. شاهین میگفت که من صدای خوبی دارم و بهتر است همراه او به ترکیه بروم و در استودیواش با صدای من برای شبکههای ماهوارهای کلیپ بسازد و مرا مشهور کند، اما من قبول نکردم تا اینکه پیشنهاد داد با پول من در ایران استودیوی کوچکی راهاندازی کنیم و در ایران کلیپ بسازیم. او گفت که تمام پولهایش را در ترکیه سرمایهگذاری کرده است و از من خواست طلاهای خودم و مادرم و را بفروشم و با آن استودیویی راهاندازی کنیم. من فریب او را خوردم و روز حادثه همه طلاهای خودم، مادرم و سکههای طلایی که در خانه داشتم، برداشتم و داخل کیفی ریختم و همراه شاهین راهی بازار شدیم که بفروشیم. در میانه راه شاهین خودرواش را نگه داشت و خواست دو لیوان آبمیوه بخرم و وقتی از خودرواش پیاده شدم، او همراه کیف پر از طلا و سکه فرار کرد.
با طرح این شکایت پرونده به دستور دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار مأموران پلیس قرار گرفت و مأموران پلیس هم خیلی زود متهم را شناسایی و بازداشت کردند. وی در بازجوییها به جرم خود اقرار کرد.
گفتگو با متهم
شاهین سابقه داری؟
نه من اولین بار بود که دست به سرقت زدم.
چرا؟
من صدای خوبی دارم و علاقه زیادی هم به خوانندگی دارم، اما وضع مالی خوبی نداشتم که در این رشته تحصیل کنم. به همین دلیل شب و روز کار میکردم تا در آینده استودیویی برای خودم راه اندازی کنم، اما کار در رستوران مرا به آرزویم نرساند. البته تا قبل از شروع بیماری کرونا در جشنها و مجلسهای عروسی میخواندم به امید اینکه در آینده خواننده و موسیقدان مشهوری شوم تا اینکه با مهراوه در اینستاگرام آشنا شدم. او از صدای من خوشش آمد و همین موضوع باعث آشنایی ما شد و من هم وقتی فهمیدم او دختر پولداری است نقشه سرقت اموالش را طراحی و اجرا کردم تا با پولهای سرقتی برای خودم استودیویی راه اندازی کنم.
فکر میکردی دستت رو شود؟
نه، من از دوران کودکی درباره موسیقی کتاب میخواندم و الان هم اطلاعات زیادی در این رشته دارم که فارغ التحصیلان این رشته هم ندارند. اطلاعات من چندین برابر اطلاعات مهراوه بود در صورتی که او دانشجوی این رشته است.
درباره نقشه ات توضیح بده.
من او را فریب دادم و گفتم پدر و مادرم در ترکیه زندگی میکنند و هر وقت که به دیدنش میرفتم، خودروی مدل بالایی کرایه میکردم و به این شیوه دل او را بدست آوردم و از او خواستگاری کردم که به من مشکوک نشود و بعد هم به بهانه اینکه استودیویی راه اندازی کنیم و او را مشهور کنم، از او خواستم طلاهای خودش و مادرش را بفروشد که قبول کرد.
پول طلاها چقدر شد؟
حدود ۴۰۰میلیون تومان که مقداری از آن را خرج کردم.