سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: در پشت جلد کتاب حاج احمد آمده است: «اگر میخواهید تأثیرگذار باشید، اگر میخواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید، ما راهی جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم، نداریم. اول خودتونو آماده بکنید، خودتونو آماده بکنید، یعنی چه؟ یعنی یه شهید همت باشید، یعنی یه شهید خرازی باشید، کاری بکنید که وقتی یه نفر میخواد بیاد تو دفترتون، بگه برم پیش فلانی، در تصورش بیاد که اگه همت بود من میرفتم پیشش چه خصوصیاتی داشت، از اون خصوصیات بسیاریشو در شما ببینه....» محمدحسین علیجانزاده در خصوص چگونگی پرداختن به سوژه کتاب به باشگاه خبرنگاران جوان میگوید: «علاقه شخصی من به شهید احمد کاظمی یکی از دلایلی بود که باعث شد پیشنهاد نوشتن این اثر را به حمید خلیلی، مدیر نشر شهید کاظمی بدهم. در نهایت وی نوشتن کتاب درباره حاج احمد کاظمی را قبول کرد و این کار از سال ۹۴ آغاز شد به خصوص که شهید حاج قاسم سلیمانی گفت بروید کار را قرص و محکم انجام دهید.»
وی ادامه میدهد: «در دیداری که با حاج قاسم سلیمانی در قم داشتم، روند نوشتن کتاب را به ایشان گزارش دادم. خود حاج قاسم پیگیر بود که این کار به سرانجام برسد. اسفند ۹۷ کار را خدمت حاج قاسم ارائه دادیم و ایشان گفتند بروید کار را قرص و محکم انجام بدهید. قرار بود در سالروز شهادت حاج احمد کاظمی در ۱۹ دی ماه ۹۸ با حضور حاج قاسم سلیمانی مراسم رونمایی این کتاب برگزار شود، اما متأسفانه سردار دلها در ۱۳ دی ماه ۹۸ در ترور فرودگاه بغداد شهید شدند و این رونمایی انجام نشد. در نهایت، پایان کتاب را به حاج قاسم وصل کردم و تصمیم گرفته شد در سالروز تولد حاج احمد کاظمی، این کتاب روانه بازار شود.»
شیوه روایت «حاج احمد» مستند روایی است
نویسنده کتاب «حاج احمد» درباره منابع مطالعاتیاش میگوید: «نزدیک پنج، شش سال در حال تحقیق روی آثار چاپ شده و مستندات بودم. بیشتر از ۱۵۰ ساعت از رزمندگان نجفآباد و لشکر ۸، اعضای خانواده، دوستان، همرزمان، برادران و برادرزادههای او مصاحبه گرفتم. من داستان زندگی را کم کردم تا خاطرات اصلی را بازگو کنم و شیوه روایت «حاج احمد» مستند روایی است.»
وی درباره فصلهای کتاب «حاج احمد» میافزاید: «این کتاب، سه فصل دارد. فصل اول، خاطرههای دوران کودکی اوست و فضای خانوادگی او را ترسیم میکند. روایت زمانی آن تا زمان انقلاب و سفر به لبنان در دی ماه ۵۸ ادامه پیدا میکند. احمد کاظمی متولد سال ۱۳۳۸ نجفآباد اصفهان بود و در سن ۲۰ سالگی، نقطه آغاز سفرهای نظامی و چریکی او بود.»
احمد کاظمی پیک ارتباطی حسن باقری بود
علی جانزاده درباره فصل دوم میگوید: «فصل دوم، روایت مبارزات، جنگهای داخلی، مبارزه با اشرار ضدانقلاب و دموکراتها در کردستان و تا شروع جنگ با رژیم بعث است. داستان فصل دوم از اعزام سپاهیان نجفآباد به فرماندهی شهید «غلامرضا محمدی» به اهواز و استقرار در ستاد جنگ جنوب شروع میشود.»
حاج احمد همراه سپاهیان دیگر در محور فارسیات در اطراف اهواز برای مدتی مستقر میشوند. حاج احمد کاظمی به عنوان جانشین گروه و مسئول تدارکات در محور فارسیات بود. او علاوه بر آن، پیک ارتباطی و مسئول ارائه گزارش اجمالی روز در جبهه بود. حاج احمد هنگام ناهار یا شام اطلاعات را به شهید حسن باقری میدهد و همین باعث آشنایی او با شهید حسن باقری میشود. شهید احمد کاظمی برای اولین بار در فارسیات با رهبر انقلاب، آیتالله خامنهای دیدار میکند.»
آشنایی با شهید باکری در تیپ ۸ نجف اشرف
نویسنده کتاب «فاتح قدس» در خصوص آشنایی شهید احمد کاظمی با شهید باکری ادامه میدهد: «پس از مدتی سپاه نجفآباد در فارسیات خسته میشود و آنان را به فیاضیه جنوب در شهر آبادان که پیشانی اصلی جبهه جنگ در مقابل رژیم بعث بود، میفرستند. در آنجا فرمانده نجف آباد، غلامرضا محمدی شهید و حاج احمد مسئول محور میشود. به این ترتیب در عملیات ثامنالائمه شرکت میکند و در تیپ ۸ نجف اشرف با شهید باکری آشنا میشود.»
اسارت ۶ هزار عراقی در روز آزادسازی خرمشهر
نویسنده کتاب «از تبار آسمان» درباره روز آزادسازی خرمشهر و حضور احمد کاظمی میگوید: «شهید باکری، معاونت تیپ، مهندس و کاربلد جنگ بود و در فتحالمبین و بیتالمقدس ۳ خرداد ۶۱ با احمد کاظمی آشنایی بیشتری پیدا کرد. احمد کاظمی، اولین فرماندهی بود که با نیروهای تیپ وارد خرمشهر شد. بیسیم معروف وجود دارد که حاج احمد درباره اسیر کردن ۶هزار عراقی در داخل شهر میگوید. اسیران شعار «الموت لصدام» و درود بر خمینی، الله اکبر و لااله الاالله میدادند. در مکالمه بیسیم اولین نفری که میگوید خرمشهر را خدا آزاد کرد، احمد کاظمی بود. پس از فتح خرمشهر، او به عنوان خطشکن شناخته میشود.»
شهید کاظمی نخبه جنگهای نظامی ایران بود
نویسنده کتاب «حاج عماد» میافزاید: «فصل دو کتاب که تا قطعنامه ۵۹۸ را روایت میکند نشان دهنده این است که حاج احمد چگونه نخبه جنگهای نظامی شناخته شده است. احمد کاظمی، پس از جنگ معاونت عملیات نیروهای زمینی سپاه را برعهده میگیرد. خیلی از فرماندهان بعد از جنگ پشت میزی شدند. حاج احمد پس از جنگ، از سوی رهبر، فرماندهی قرارگاه حمزه در منطقه شمالغرب ایران (آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه) را برعهده گرفت و در کتاب ماجرای ناامنی در این منطقه به خاطر وجود حزب دموکرات و کومله و قصد آنان برای تأسیس حکومت جمهوری کردستان توضیح داده شده است.»
وی بیان میکند: «حاج احمد کل مرز ترکیه با ایران را در حدود ۹۰۰ کیلومتر با کانالهای ۴متری حفر و داخل آن را با مین و سیم خاردار پر کرد. او همچنین برای اینکه معیشت مردم با مشکل مواجه نشود، بازارچه محلی با هماهنگی دولت برپا کرد. گندم و آرد به مردم محروم کردستان میداد. برای هموار کردن جاده و کارهای بنایی خانههای روستاییان، ماشین قرارگاه جهادسازندگی را اگر بیکار بود، در اختیار آنان قرار میداد. تئوری نظامی او این بود که اگر مردم منطقه تأمین باشند، خودشان امنیت را فراهم میکنند.»
شهید احمد کاظمی با شجاعت قرارگاه اشرف منافقین را با موشک میزند
نویسنده کتاب «حاج احمد» در خصوص عملیات «سنجق» میگوید: «حاج احمد، انتقام سخت ترور شهید علی صیاد شیرازی را از منافقان گرفت. این اولین نقطه عطف ایران بعد از جنگ با رویکرد نظامی ورود به کشورهای دیگر بود. او ستون نظامی را به طول ۲۰۰ کیلومتر در خاک عراق در اربیل راه انداخت که منجر به تعطیلی مقر دموکراتها شد. شهید هنگام زدن توپ به قلعه روسی در اربیل عراق حتی مواظب بود مردم روستا خسارت نبینند و میگفت اگر خسارت دیدند حق الناس پرداخت شود و در منطقه پرواز ممنوع و با وجود هواپیمای نظامی امریکا در بالای سرش در عراق پس از عملیات سنجق بدون هیچ گونه ترسی به سمت ایران آمد.
او در خرداد ۷۸، وقتی فرمانده نیروهای هوایی سپاه شد بعد از دو ماه از ترور شهید صیاد شیرازی به فکر انتقام گرفتن از منافقان افتاد. از همانجا پایههای موشکی ایران شروع شد. حاج احمد ابتدا یکی از منافقان را کشت و پس از جمع کردن سایر رؤسای منافقان در مراسم ختم وی در قبرستان قرارگاه اشرف آنجا را با موشک هدف قرار داد و رؤسای آنها هم کشته شدند. از همان روز به بعد دیگر مسعود رجوی در قرارگاه اشرف در عراق دیده نشد.»
علی جانزاده از خصوصیات اخلاقی شاخص حاج احمد میگوید: «او در زمان جنگ اصفهان به مقتصد معروف بود. در زمان فرماندهی در پادگان، به نیروهایش برای تردد در پادگان دوچرخه داده بود تا با ماشین بیتالمال تردد نکنند. حاج احمد در زمینهای اطراف پادگان انبیای شوشتر، پیرمردها را که برای جبهه نامنویسی کرده بودند، آنجا مشغول به کار کشاورزی میکرد و با این کار آنان را به خط مقدم نمیفرستاد و از محصولات کشاورزی کشت پیرمردان برای غذای ارتشیها استفاده میکرد.
او گوسفندان اهدایی مردم به جبههها را نمیکشت، در عوض آنها را با تولید مثل تبدیل به گله میکرد. لشکر ۸ نجفآباد، گله گوسفند داشت. بحث دیگر خصوصیات اخلاقی او رسیدن به خودکفایی بود. با استفاده از ذوب آهن اصفهان، پایگاه حدید را راه انداخت. تانکهای درب و داغان، اسلحهها و ماشینها را جمع و قالبسازی کرد.»
وی درباره حضور شهید باکری در کنار احمد کاظمی میافزاید: «بعد از عملیات بیتالمقدس، شهید حسن باقری، شهید باکری و شهید احمد کاظمی تصمیم به تشکیل تیپی برای رزمندگان آذری زبان به فرماندهی شهید مهدی باکری میگیرند. آنها اکثر عملیات در کنار هم بودند تا هنگام شهادت در جزیره مجنون شهید حمید باکری بر اثر اصابت خمپاره هنگامی که در حال صحبت با شهید احمد کاظمی بود، از پیشانیاش خون آمد و شهید شد. در عملیات بدر، هنگامی که شهید احمد کاظمی از شهید مهدی باکری جدا شد در محاصره بعثیها در دجله گیر افتاد و در مکالمه بیسیمی به کاظمی گفت: «احمد! پاشو بیا اینور ببین چه باصفاست.» دوستی مهدی باکری با حاج احمد از اول جنگ هنگام تشکیل تیپها بود.»
مردم علاقهمند به سرنوشت فرماندهان دفاع مقدس هستند
نویسنده کتاب حاج احمد در خصوص استقبال از کتابش میگوید: «من در نگارش این اثر دخالتی نداشتم. این اثر مروج شهادت است. مردم علاقهمند به سرنوشت فرماندهان دفاع مقدس هستند. اگر استقبال نبود در کمتر از ۱۰ روز به چاپ دوم کشیده نمیشد.»
کتاب «حاج احمد» روایتی داستانی از زندگی و خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی به قلم محمدحسین علیجانزاده در قطع رقعی و ۳۳۶ صفحه است که همزمان با سالروز تولد این شهید عزیز از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. علاقهمندان برای تهیه کتاب «حاج احمد» میتوانند از طریق سایت nashreshahidkazemi. ir یا ارسال نام کتاب به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.