نام سرلشکر شهیدمحمد جهانآرا با موضوع خرمشهر و روزهای مقاومت این شهر درهم آمیخته است.
جهانآرا که سال ۳۳ در خرمشهر به دنیا آمده بود، از مؤسسان سپاه این شهر بود و پس از شهیدجعفر جنگروی، فرمانده سپاه خرمشهر شد.
اوج نامآوری و حماسهآفرینی شهیدجهانآرا در موضوع مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر تجلی یافت.
او در این مقطع حساس، علاوه بر فرماندهی پاسداران این شهر، نیروهی مردمی را نیز رهبری میکرد.
پس از سقوط خرمشهر، شهید جهانآرا تا مدتی همچنان مسئولیت سپاه این شهر را بر عهده داشت، اما از آنجا که شجاعت و استعداد فرماندهی خوبی چه در موضوع خرمشهر یا پس از آن نشان داده بود، توأمان با فرماندهی سپاه خرمشهر به سمت فرماندهی سپاه پاسداران اهواز و سرپرستی ستاد منطقه هشت سپاه نیز منصوب شد.
جهانآرا در مقطعی بهعنوان یک پاسدار مسئول در خوزستان خدمت میکرد که این خطه از کشورمان به عنوان مهمترین منطقه عملیاتی دفاعمقدس، شرایط سختی را سپری میکرد.
دو لشکر زرهی دشمن از روزهای ابتدایی جنگ در حومه اهواز حضور داشتند و علاوه بر اشغال خرمشهر، آبادان بهعنوان یکی از مهمترین شهرهای خوزستان و حتی ایران، در محاصره قرار داشت.
شهیدجهانآرا در چنین شرایط حساسی، به خوبی از عهده وظایف و مسئولیتهایش برآمد و از آنجا که خود زاده خوزستان بود، با عشق و شور فراوان سعی داشت تا دشمن را از این خاک زخم خورده بیرون براند.
او که کودکی و نوجوانیهایش را در کوچهپسکوچههای آبادان و خرمشهر سپری کرده بود، در عملیات ثامنالائمه (ع) و شکست حصر آبادان فعالیت بیشائبهای داشت.
با شکسته شدن حصر آبادان در پنجم مهر ۱۳۶۰، جهانآرا که آرزوی آزادسازی خرمشهر را داشت به همراه چند فرمانده دیگر از ارتش و سپاه راهی تهران شد تا گزارش عملیات ثامنالائمه (ع) را به خدمت حضرت امام ببرند، اما شامگاه هفتم مهر با سقوط هواپیمای حاملشان همگی به شهادت رسیدند.
کمتر از هشت ماه بعد خرمشهر در جریان عملیات الیبیت المقدس آزاد شد.
یک سال پس از شهادت جهانآرا نیز جواد عزیزی یکی از همرزمانش شعر معروف «ممد نبودی» را سرود که این شعر بعدها با نوحه خوانی کویتیپور، به بخش جداییناپذیری از فرهنگ دفاعمقدس تبدیل شد. چنانچه اکنون هیچ ایرانی را نمیتوانیم پیدا کنیم که سرود و نوحه «ممد نبودی» را نشنیده باشد.
شهید يوسف كلاهدوز
يك ارتشي كه از مؤسسان سپاه شد
سرلشکر شهیدیوسف کلاهدوز پس از شهیدفلاحی، دومین نظامی عالیرتبه شهید در حادثه هفتم مهر ۱۳۶۰ بود.
او که در این زمان قائممقام فرماندهی سپاه را بر عهده داشت، در شورای عالی دفاع نیز نقش مؤثری ایفا میکرد.
کلاهدوز چهره محبوبی هم در میان ارتشیها و هم در میان سپاهیها بوده و است.
او که سال ۱۳۲۵ در قوچان به دنیا آمد، از انقلابیترین نیروهای ارتش در دوران خفقان رژیم طاغوت بود، حتی وقتی که به لشکر گارد شاهنشاهی ورود کرد.
هدف وی کسب اطلاعات از این یگان حساس جهت ضربه زدن به رژیم و همینطور ایجاد هستههای بینش در ارتش بود.
شهیدکلاهدوز پس از پیروزی انقلاب ابتدا سعی کرد به همراه چهرههایی، چون شهید اقاربپرست، به ساماندهی ارتش بپردازد. همزمان او به همراه شهیدمنتظری و شهیدنامجو تعدادی از جوانهای انقلابی را در مجموعه گارد تحت پوشش گرفت و به آنها آموزشهای نظامی داد.
وقتی که سپاه به صورت رسمی در دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ تشکیل شد، تمامی نیروهای آموزش دیده توسط شهیدکلاهدوز و شهیدمنتظری جزو پاسدارهای دوره اولی به عضویت سپاه درآمدند. نکته جالب درباره زندگی جهادی شهیدکلاهدوز این است که وی بهعنوان یک افسر سابق ارتش شاهنشاهی در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقشی اساسی داشت و خود وی نیز مسئولیت آموزش سپاه را برعهده گرفت. در واقع اولین مسئول آموزش سپاه یک ارتشی انقلابی به نام یوسف کلاهدوز بود که پس از آن، تمام زندگی خود را وقف حفظ و حراست از انقلاب اسلامی کرد.
پس از شروع دفاعمقدس، دیری نپایید که مرتضی رضایی، فرمانده وقت سپاه از سمت خود استعفا کرد و آنطور که محسن رفیقدوست روایت میکند. شورای فرماندهی سپاه تصمیم گرفت یا شهید بروجردی یا شهیدکلاهدوز یا محسن رضایی را به فرماندهی این نیرو انتخاب کند.
کلاهدوز و بروجردی این مسئولیت را نپذیرفتند و نهایتاً محسن رضایی فرمانده سپاه شد.
شهیدکلاهدوز یکی از معتقدترین نظامیهای محب حضرت امام بود که حتی در دوران طاغوت نیز دست از اعتقادات مذهبی خود نکشید و همواره در مسیر اسلام و انقلاب حرکت میکرد.
عاقبت او نیز در کنار شهیدان فلاحی، نامجو، جهانآرا و فکوری در واقعه تلخ سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ ارتش در کهریزک به شهادت رسید.
شهیدولیالله فلاحی
عالی رتبهترین نظامی واقعه هفتم مهر ۱۳۶۰
سرلشکر شهیدولیالله فلاحی، عالیرتبهترین نظامی ایرانی بود که در حادثه سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ در هفتم مهر ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
او در زمان شهادتش علاوه بر اینکه رئیس ستاد مشترک ارتش (فرمانده کل ارتش) بود، به نوعی پس از عزل بنیصدر نیز فرماندهی کل قوا را برعهده داشت.
فلاحی که سال ۱۳۱۰ در طالقان متولد شده بود، سال ۱۳۳۰ به دانشکده افسری رفت و تا سال ۵۲ به دلیل مخالفتهایی که با رژیم پهلوی داشت، چهار بار به زندان افتاد.
وی که درجه سرتیپی خود را درآخرین ماههای عمر رژیم پهلوی گرفته بود، پس از پیروزی انقلاب یکی از معدود نظامیهای رده بالای ارتش بود که همراهی بیشائبهای با انقلاب داشت و از همان زمان نیز مورد توجه شخصیتهای انقلابی قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب، ابتدا برای شهیدفلاحی حکم بازنشستگی صادر شد، اما شهرت او بهعنوان یک نظامی عالیرتبه مدافع انقلاب باعث شد تا با موافقت شورای انقلاب، طی حکمی از سوی سپهبدشهید محمد ولیقرنی بهعنوان اولین فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود.
فلاحی در زمان سکانداری نیروی زمینی ارتش بهعنوان اصلیترین یگان وقت نیروهای مسلح هر روز در گوشه و کنار کشورمان با اغتشاشات جدیدی روبه رو میشد که سعی میکرد با جدیت و تلاش با آنها روبهرو شود.
شهیدفلاحی در اغتشاشات کردستان که یکی از سختترین و خشنترین تحرکات جداییطلبانه در تاریخ انقلاب بود، شخصاً حضور یافت و به همراه شهیدچمران به پاوه رفت.
وی همچنین در جایگاه فرمانده نیروی زمینی به دستور تیمسار سپهبد قرنی (رئیس وقت ستاد ارتش) و با همراهی سه گردان از نیروهای لشکر یکم پیاده تهران رهسپار منطقه شد و با یاریبخشی از نیروهای لشکر ۶۴ ارومیه و لشکر ۲۸ پیاده کردستان از سقوط پادگان سنندج و گسترش حوزه نفوذ حزب دموکرات به جنوب جلوگیری کرد.
پس از شهادت ولیالله قرنی و فراز و فرودهایی که ارتش به خود دید، فلاحی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۹ به فرماندهی ستاد مشترک ارتش که همان فرماندهی کل ارتش بود؛ منصوب شد. در این زمان چیزی در حدود سه ماه به شروع جنگ تحمیلی باقی مانده بود، اما به دلیل کارشکنیهایی که بنیصدر انجام میداد، ارتش به فرماندهی شهیدفلاحی نمیتوانست آنطور که باید و شاید به تقویت مرزهای مشترک ایران با عراق بپردازد.
پس از شروع جنگ تحمیلی، شهیدفلاحی عمده وقت و توان خود را برای حضور در مناطق عملیاتی صرف میکرد.
چنانچه در سه ماهه اول شروع جنگ وی هفتهای تنها ۴۸ ساعت در ستاد مشترک حضور مییافت و پس از دادن گزارش جبههها به حضرت امام، دوباره به مناطق عملیاتی میرفت. ولیالله فلاحی در حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان جنگ، بهعنوان رئیس ستاد مشترک ارتش و (به نوعی) فرمانده کل قوا، عالی رتبهترین شخصیت نظامی شهید این واقعه بود.