سرویس تاریخ جوان آنلاین: از اوایل دوره قاجار و بهویژه بعد از جنگهای ایران و روس، کمکم قدرتهای بزرگ جهان مانند روس، انگلیس و فرانسه دندان طمع خود را برای فتح بازارهای اقتصادی ایران تیز کردند. به دنبال همین هدف هم بود که نقشههای خود را برای از بین بردن استقلال و خودکفایی اقتصادی ایرانیان یکی بعد از دیگری به اجرا درآوردند. البته ناگفته پیداست که کشور انگلیس بیش از سایر استعمارگران به دنبال غارت منابع و ثروتهای ملی و تسخیر بازارهای ایران بود. مدتی بعد که مردمان غیور وطن نسبت به نقشههای دشمنان آگاهی پیدا کرده بودند، شروع به مقاومت کردند. در واقع آنها نزدیک به دو قرن با سیاستهای استعماری دشمنان و همچنین حکومتیان وابسته به همان استعمارگران مقابله کردند و با تمام وجود سعی کردند استقلال اقتصادی کشور را حفظ کرده و به سازندگی و آبادانی وطن بپردازند. تلاشی که لازم است با مرور تاریخ و عبرتگیری از آن، چراغ راه روشنی برای جنگ اقتصادی امروزمان بسازیم.
خیابانهای تهران، نمایشگاه لباس اروپایی
برای فهم سیاستی که استعمارگران و به ویژه دولت به اصطلاح فخیمه! انگلیس در طول دوره قاجار برای نابودی اقتصاد ایران و وابسته کردن ایرانیان به غرب در پیش گرفتند؛ تنها کافیست کتاب «ایران و قضیه ایران» خوانده شود. این کتاب نوشته «لرد جورج ناتانیل کرزن» است که بعدها وزیر امور خارجه انگلستان شد، اما در زمان نوشتن این کتاب کارمند بسیار جوان وزارت امورخارجه انگلیس بود که تحتعنوان خبرنگار [در واقع جاسوس]به ایران وارد شد. او در سال ۱۲۴۷. ش یعنی ۲۰ سال بعد از شروع پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر کرده است. اطلاعات ریز و جزء به جزء لرد کرزن در کتابش از تواناییهای اقتصادی هر منطقهای از ایران که به آن وارد شده، اظهارنظرهایش درباره نقاط ضعف تولید و بازارهای فروش امتعه و کالا، ذوقزدگی او از اجرای نقشه کارشناسان انگلیسی در ترویج کشت توتون و خشخاش به جای باغستانهای توت و پرورش کرم ابریشم و الی آخر. مهمتر از همه آرزوی استعماری او که «روزی فراخواهد رسید که خیابانهای تهران نیز مثل اسلامبول و قاهره نمایشگاه جامه و لباس اروپایی از هر قبیل خواهد گردید» کاملاً نشاندهنده برنامه استعماری آنها برای نابودی استقلال اقتصادی ایران و فتح بازارهای کشورمان با کالاهای خودشان است.
اما آگاهی نسبت به سیاستهای استعماری کشورهای روس، انگلیس و فرانسه خیلی سال قبل از سفر کرزن به ایران برای برخی از رجال وطندوست و غیور ایجاد شده بود.
حمایت از تولید ملی به سبک امیرکبیر
میرزاتقی خان امیرکبیر از آن دسته رجال بابصیرتی بود که دشمنشناسی را از استاد خود میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی خوب آموخته بود. او بعد از اینکه ولیعهد یعنی ناصرالدین میرزا را از تبریز به تهران رساند و شد جناب «صدراعظم» ایران، در بخش اقتصاد ابتدا توجه خود را معطوف به امر کشاورزی کرد، زیرا او معتقد بود که با حمایت از کشاورزی و تولید فراوان محصول، میتوان از کمبود موادغذایی، وابستگی غذایی به بیگانگان و فقر عمومی جلوگیری کرد. آن وقت برای توسعه کشاورزی ابتدا باید برای مشکل کمبود منابع آبی و مدیریت آب کاری میکرد. پس در سال اول صدارات خود دستور ساخت چندین «سد» [از جمله سدناصری روی روخانه کرخه]را صادر کرد. سپس با وضع اصلاحاتی در پرداخت مالیات زمینداران و کشاورزان، از کشت نیشکر در استان فارس و خوزستان و کشت گندم در اصفهان حمایت کرد. همچنین فرمان آزادی استخراج معادن را برای اتباع ایرانی صادر و بهرهبرداری از معادن را از یدقدرت روسها خارج کرد و مسئولیت نظارت بر آن را به «میرزاجبار ناظمالمهام» سپرد. به این شکل و به تدریج، با ابتکار امیرکبیر، ایران از واردات بسیاری از اقلام معدنی بینیاز شد.
از سیاستهای مهم میرزاتقی خان فراهانی [امیرکبیر]حمایتهای همهجانبه او از صنایع و فنون بود. اصلاً بر همین مبنا هم دستور تأسیس «مجمع الصنایع» را در تهران صادر کرد. مجمعی که پس از تأسیس، محل آموزش فن و صنعت به جوانان شد. به غیر از بخش آموزش که زمینه توسعه فن و صنعت را در سطح کشور به صورت گستردهتر فراهم میکرد، سیاست حمایت از ساخت کارخانجات و کارگاههای صنعتی برای افزایش تولید داخلی از اولویت برنامههای اقتصادی امیرکبیر بود. مثلاً صنعت ابریشم بافی که از صنایع درآمدزای ایران از ابتدای دوران صفویه بود و در دوره فتحعلی و محمدشاه قاجار دچار رکود شده بود، به همت امیرکبیر به رشد بالایی دست پیدا کرد. وی با تشویق استادان در ایجاد منسوجات و مصنوعات جدید و انجام اختراعات در این زمینهها در اصفهان و کاشان اقدام به تأسیس کارخانههای ماهوتسازی داد. همچنین کارگاههای ریسمان ریسی و چلواربافی در تهران و حریربافی در کاشان و شالبافی در کرمان را احیاء یا تأسیس کرد. براساس همین سیاستهای حمایتی هم رشد کمی و کیفی در صنعت نساجی کشور در طول سه سال ایجاد شد. بهطوریکه شالهای کرمانی معروف به «شال امیری» به چنان کیفیتی در بافت رسید که از شالهای کشمیری مرغوبتر شد و شال جوغان پشمین مازندران که به دستور امیر به جای ماهوت خارجی به لباس سربازان اختصاص پیدا کرد، به تولید انبوه رسید. در ضمن حمایت از ساخت سماور و کالسکه برای جلوگیری از واردات این دو کالای مهم از دیگر اقدامات مهم امیرکبیر برای استقلال اقتصادی وطن بود.
در واقع تلاشها و سیاستهای امیرکبیر در طول سه سال صدرات او باعث تحولات گوناگون و عمیقی در کشور ایران شد، اما متأسفانه با توطئه دشمنان کشور [روس و انگلیس]به علاوه خائنان داخلی، با عزل او، تبعیدش به کاشان و سپس شهادتش، تمام آن تلاشها ابتر ماند.
ذهن خلاق ایرانی برای تولید
یک دهه بعد از شهادت امیرکبیر در تاریخ ۲۰ دی ۱۲۳۰. ش، عملاً مردم ایران از قاطبه رجال سیاسی روسوفیل و انگلوفیل ناامید شده بودند، اما به ذهن خلاق و بازوی توانای خود ایمان داشتند. برای همین به تولید اشیایی میپرداختند که اختراع فرنگیها بود، اما آنها اراده کرده بودند که انحصارش را بشکنند. یک نمونهاش ساخت دندان مصنوعی به دست پدربزرگ آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی بود. آیتالله «سیدعلی حسینی مرعشی» معروف به سیدالاطباء جد آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی از فقهای طراز اول زمان خود (دوره ناصرالدین شاه قاجار) در آذربایجان بود. او سالها در حوزههای علمیه تبریز، اصفهان و سبزوار درس خواند، اما مشغولیت اصلی وی طبابت بود. سیدالاطباء زمانی که از اختراع «دندان مصنوعی» باخبر شد، بدون اینکه خود آن را دیده باشد، فقط براساس تعریفهایی که از آن اختراع شنیده بود، دست به ساخت دندان مصنوعی زد. او یک دست دندان مصنوعی برای معینالملک حاکم وقت تبریز ساخت که نسبت به دندانهای مصنوعی اروپایی دارای مزایای بسیاری بود. او دندانها را از عاج فیل و بخش لثه را از ترکیبی که خود مبدع آن بود، ساخت. این دندان برخلاف دندانهای اروپایی تغییری در طعم غذا در دهان ایجاد نمیکرد. وی حتی فنری در میان فک بالا و فک پایین تعبیه کرده بود که موقع باز و بسته کردن دهان موافق دلخواه صاحبش عمل میکرد.
در ضمن ایشان سال ساخت دندان را هم روی بخش لثه حک کرده بود. یعنی سیدالاطباء در زمانه خود اثبات کرده بود که ایرانی وقتی بخواهد میتواند...
حمایت از کالای ایرانی به شیوه آیتالله حاجشیخ نورالله نجفی
حاجآقا نورالله نجفی اصفهانی، فرزند شیخمحمدباقر نجفی اصفهانی، در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر گذراند و برای تکمیل تحصیلات راهی عتبات عالیات شد و حتی مدتی در محضر آیتالله میرزای شیرازی – صاحب فتوای تحریم تنباکو- درس خواند و سپس به اصفهان برگشت. او به همراه برادرش محمدتقی آقانجفی اصفهانی در تمام سالهای طلبگی و مدرسی در حوزه علمیه اصفهان علیه انحرافات عقیدتی، استبداد و استعمار مبارزه کرده بودند. از مبارزه با بابیان و بهاییان فعال در اصفهان که موجب تبعید آن دو به تهران شد، گرفته تا فعالیت مؤثر در جریان تحریم تنباکو. از مبارزه با استبداد ظلالسلطان- پسر مستبد ناصرالدین شاه و حاکم اصفهان- تا مبارزه علیه استعمارگران انگلیسی و در نهایت حمایت از شهیدمدرس و مبارزه با استبداد رضاخانی، اما یکی از نقاط درخشان زندگی این دو برادر مجاهدتشان برای حمایت از کالای ایرانی است. اواخر دوره ناصری با همکاری رجال سیاسی وابسته به سفارت انگلیس با تجار انگلیسی، بازار شهرهای بزرگ از کالاهای بریتانیایی پر شده و کالای ایرانی مهجور و کم خریدار شده بود و تولیدکننده داخلی متضرر شدند. به همین دلیل در سال ۱۳۱۵ ه. ق (۱۲۷۶. ش) اعلامیهای فرهنگی- اقتصادی به امضای آقا نجفی (مرجع تقلید شهر اصفهان) و برادرشان حاج شیخمحمد علی ثقهالاسلام صادر شد. این بیانیه مورد استقبال علما از جمله حاج آقانورالله نجفی قرار گرفت و این مسئله در سال بعد منجر به تأسیس یک شرکت بزرگ شد. شرکت به «شرکت اسلامیه» معروف شد. سپس اعلامیه ۶ مادهای بهعنوان نظامنامه شرکت اسلامیه منتشر شد که به شرح زیر بود:
۱- از استعمال پارچههای خارجی و فرنگی حتیالمقدور خودداری شود.
۲- علما و طلاب لباس و عمامه خود را از پارچههای بافت ایران تهیه کنند و ما خود نیز چنین میکنیم.
۳- کفن اموات را از پارچههای ایرانی (کرباس- متقال) تهیه کنند.
۴- در مجالس مهمانی و ... از تشریفات زائد جلوگیری و فقط به یک نوع غذا اکتفا شود.
۵- روی کاغذ مارکدار انگلیسی قباله و سند نوشته نشود و ما نیز نمینویسیم.
۶- شهادت افراد تریاکی را در دعاوی نمیپذیریم.
عملکرد حاجآقا نورالله در اصفهان باعث فرهنگسازی در این شهر شده بود. علاوه بر کسبه و تعدادی تاجر در شهرهای اصفهان و کاشان، اهل فرهنگ هم شروع به همراهی با حرکت آنها کردند، بهطوریکه بعد از شروع مشروطه افراد زیادی در روزنامههایی که در آن زمان در اصفهان چاپ میشد از استقلال اقتصادی کشور و لزوم استفاده از کالاهای داخلی و تحریم کالاهای خارجی مطلب مینوشتند. مثلاً روزنامه «جهاد اکبر» که به مدیریت میرزاعلی آقای خراسانی در عصر مشروطه چاپ میشد، در شماره ۱۴ خود، مورخ ۲۲ ربیعالثانی ۱۳۲۵. ق (۱۳ خرداد ۱۲۸۶. ش) در صفحه هشت ضمن بیان «لزوم استفاده از لباس وطن و اسباب ساخته دست برادران ملی» از لزوم استخراج نفت به دست خود نوشته بود.
«حاجیه علویه خانم» و حمایت از البسه وطنی.
اما با شروع جنبش مشروطه انگیزه حمایت از کالای ایرانی در میان ایرانیان پررنگتر شد. آن وقت در آن میان بانوان ایرانی نقش مهمی در حمایت از البسه ایرانی بر عهده گرفتند. مثلاً «حاجیه علویه خانم» همسر حاجی میرزاعلی از معتمدین بازار تبریز عدهای از زنان و دختران تبریزی را دور خود جمع کرد و با کمک آنها انجمنی تشکیل داد. انجمنی که با حمایت آیتالله میرزاحسن مجتهد تبریزی (از یاران مشروعه خواه شیخفضلالله نوری) مواجه شد. حاجیه علویه خانم به همراه بانوان عضو انجمن، زنان تبریزی را به دوخت لباس با پارچه وطنی تشویق و مردان را به نخریدن البسه خارجی ترغیب کردند. خبر این تلاش در شماره ۴۱ روزنامه انجمن تبریز، مورخ ۲۰ بهمن ۱۲۸۵ شمسی برابر با ۲۵ ذیالحجه ۱۳۲۴ قمری، صفحه ۴ آمده است: «از قرار معلوم گویا خواتین [خواهران]مکرمه تبریز مجلس و مجمعی قرار گذاشتهاند که در ایام هفته جمع شده در باب ترتیبات لباس خودشان و ... صحبت کرده است، حتیالمقدور سعی نمایند، بلکه کمتر خود و بستگانشان را محتاج متاع و منسوجات خارجه کرده، از ثروت خودشان نکاهند و در صورت امکان مدتی به همان البسه قدیم که دارند قناعت کرده و بسر برند تا بلکه به فضل خداوند و همت مردمان غیور، کارخانهها در مملکت ایران تشکیل یابد که از احتیاج خارجه بهکلی بینیاز شوند.» البته غیر از بانوان تبریزی، بانوانی در اصفهان در لبیک به فتوای ممنوعیت پوشیدن لباس خارجی از سوی آقانورالله نجفی و بانوانی در منطقه لارستان در لبیک به فتوای ممنوعیت خرید و پوشیدن البسه خارجی توسط شیخعبدالحسین لاری به حمایت از البسه وطنی پرداختند.
دکمه لباسش هم ایرانی بود...
متأسفانه با وجود تلاش زنان و مردان غیور وطن برای حمایت از کالای ایرانی و حفظ استقلال اقتصادی وطن، با شروع جنگ جهانی اول و نقض بیطرفی ایران در آن جنگ، دول روس و انگلیس کشور را به اشغال خود درآوردند. کمی بعد از آن هم که انگلیسیها رضاقلدر را شاه ایران کردند و با روی کار آمدن پهلوی اول و قلع و قمع علما و مردان غیور، سیل واردات لباسهای خارجی به وطن سرازیر شد. در واقع آنچه پهلوی پدر و پسر بر سر اقتصاد ایران آوردند و بیان نقش آنها در نابودی استقلال اقتصادی کشور، نیازمند تدوین مقالات متعددی است، اما در همان دوران خفقان و استبداد بودند مردمانی که با تلاشهای فردی سعی میکردند از کالای وطنی حمایت کنند و نهضت تولید در کشور به راه بیندازند. بزرگانی، چون شهیدسیدحسن مدرس که لباس کرباسی میپوشید و حاضر نمیشد که لباسش از پارچه خارجی باشد یا آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی که حتی حاضر نبود دکمه لباسش خارجی باشد، از این نمونه هستند. همچنین شهیدسیدمجتبی نواب صفوی در کتاب «جامعه و حکومت اسلامی» خود بخشی را به تحریم کالای خارجی و حمایت از تولیدات ملی اختصاص داده بود، از آن جمله هستند. او در کتابش عنوان کرده بود: «از ورود و خرید جنسهاى خارجی بیمصرف ﻓﻘرانگیز مانند سوت سوتکها، ماشینهاى بازیچه کودکانه، ﻻستیکهاى بازیچه (بادکنک) سنجاقها و شانههاى بیمصرف... جلوگیرى شود و ضروریاتی که براى زندگانی جامعه مسلمان ﻻزم است در داخل بسازند و تهیه کنند و چنانچه جنس ضرورى و ﻻزمی را نتوانستند بسازند، با کمال احتیاط و به قدر ضرورت از خارج وارد نمایند و مردم را تشویق نموده، وادار کنند که همیشه براى زندگانی خود اجناس وﻃن خویش را استعمال نمایند، تا مگر صنعتگران مسلمان ایرانی تشویق شده پر و بال و سرمایه یابند و ملت خود را از گرسنگی و ﻓﻘر نجات بخشند.» حتی میتوان تلاشهای شهید بزرگوار و دانشمند «امیرتوکل کامبوزیا» برای ایجاد تحول در محصولات کشاورزی و خودکفایی کشور در دوره پهلوی دوم (به ویژه بعد از اصلاحات ارضی و نابودی کشاورزی و زراعت در ایران) را از جمله تلاش مردمان غیور وطن برای استقلال اقتصادی ایران دانست...
و کلام آخر
با پیروزی انقلاب اسلامی و براساس تفکر و آرمانهای امام خمینی (ره)، اندیشه استقلال اقتصادی، تولید و سازندگی و آبادانی وطن و آرمان پیشرفت رونق جدی پیدا کرد. همچنین توجه به استفاده از کالای وطنی به جای کالای خارجی ابعاد جدیدی به خود گرفت. به ویژه در یک دهه اخیر مبارزه با اندیشه «تمایل به خرید برندهای خارجی!»، «تغییر فرهنگ خودباختگی و عدم اعتماد به تولید داخلی» و «غیرت داشتن نسبت به تولید ملی»، بخشی از مردمان ایران را به خرید «ساخت ایران» حساس و غیرتمند کرده است.
پینوشتها:
۱- کرزن، جرج ناتانیل، «ایران و قضیه ایران»، جلد اول، ترجمه غلامعلی وحید مازندارانی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم ۱۳۷۳. ش، صفحات ۳۳، ۴۲، ۴۴۱، ۴۸۵،
۲- برزآبادی، مجتبی، «زندگانی و افکار امیرکبیر»، انتشارات اوستا فراهانی (تهران)، چاپ اول ۱۳۸۰. ش، صفحات ۱۴۶، ۲۱۶ تا ۲۱۹ و ۲۲۵،
۳- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، «مفاخر آذربایجان»، جلد اول، نشر آذربایجان (تبریز)، چاپ اول ۱۳۷۵. ش، صفحات ۱۹۴ تا ۱۹۶،
۴- حایک، مریم، مقاله «تحلیلی بر شرکت اسلامیه، تجربه اقتصاد مقاومتی در ایران»، فصلنامه پژوهشنامه تاریخ، شماره ۴۵، سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۵. ش، ص ۱۹ تا ۳۵،
۵- روزنامه عدالت، سال دوم، شماره ۳۷، ۱۷ محرم ۱۳۲۵ هجری قمری برابر با ۱۰ اسفند ۱۲۸۵. ش، ص ۲،
۶- خسروشاهی، سیدهادی، «فداییان اسلام» - تاریخ، عملکرد و اندیشه- انتشارات کلبه شروق، چاپ دوم ۱۳۷۵. ش، ص ۱۹۶،
۷- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب «کامبوزیا» - زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیرتوکل کامبوزیا- انتشارات گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول ۱۳۹۷. ش