سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: انسانها در بطن زندگی اجتماعی خواستها و نیازهای مشترکی دارند که شیوه برطرفکردن آنها به دلیل پیچیدهشدن روابط اجتماعی جز از راه تقسیم کار و انجام کار گروهی میسر نمیشود. بسیاری از نهادها و سازمانهایی که میتوانند در زمینه فرهنگسازی و تسهیل روابط بین آحاد یک جامعه نقش داشته باشند نیز جز با روحیه همکاری و ایجاد شبکه ارتباطات اجتماعی موفق نخواهند شد، اما چرا فرهنگ انجام کار گروهی در ایران ضعیف است؟
در بعد اجتماعی، یکی از معضلات جامعه ایرانی امروز وجود اندیشه، باور و منفعتطلبی فردگرایانهای است که متأسفانه به شکل یک بیماری واگیردار در کشورهای در حال توسعه شیوع پیدا میکند. این طرز فکر فردگرایی و دنیاطلبی میل انسان را به سوی آرامش و آسایش بیشتر شخصی تشویق کرده و در مقابل سختکوشیهای جمعی قرار میگیرد. وجود برخی خرافات و عقیدههای غیرسازنده در جامعه ایرانی نیز توانستهاند از شکلگیری روحیه کار تیمی ممانعت کند. مثلاً «اگر شریک خوب بود خدا هم برای خودش شریک قائل میشد» یا «به دیگران اعتماد نکن» و امثالهم. رسوخ و شیوع چنین تفکراتی در کشورهای درحال توسعه، رفاه و آسایش را تنها در سایه انجام فعالیتهای اقتصادی، آموزشی، سیاسی و فرهنگی فردی و نه گروهی توصیه میکنند و روحیه کار دسته جمعی در جوامعی که نیاز به پویشهای جمعی و تعاونی دارد را بیش از پیش تضعیف میکنند. البته عواملی هم در جامعه ما وجود دارد که میتواند به این مانع اضافه شود و به آن دامن بزند. در سالهای گذشته بستههای حمایتی به مردم ارائه شد از جمله حمایت از مشاغل خانگی و صنایع کوچک. البته فرهنگ کار و تولید خوب و مهم است، اما روحیه کار جمعی هم به شدت تضعیف و گرایش به تشکیل بنگاههای کوچک هم زیاد شد. در حال حاضر الگوهای موفق کار گروهی کمتر معرفی و ارائه میشوند و الگوهای موجود، رفتارهای اجتماعی و نحوه تقسیم امکانات برای برخی فعالیتهای تولیدی و...، همگی مبین این است که کار فردی مناسبتر است! حلقههای فراوان ولی غیرمرتبط از چرخه خرید مواد اولیه، تولید، فروش و واسطهگری تشکیل شده که بهطور مجزا در بازار خود فعالیت میکنند. به عنوان مثال میتوان به رونق بازار بورس اشاره کرد که سرمایهگذاری هر چند جمعی، ولی در واقع بهصورت کاملاً انفرادی با هدف کسب سود و منفعت انفرادی انجام میشود. در بعد اقتصادی، مشاهده میکنیم که بزرگان و نخبگان جامعه از کار جمعی بهرهمند میشوند، ولی منافع کار جمعی اصلاً تقسیم نمیشود. معمولاً گروههای موفق جامعه معرفی و تشویق نمیشوند بلکه صرفاً افراد به صورت فردی موفق مورد تشویق قرار میگیرند. در زمان دفاع مقدس فرهنگ جنگ روحیه فعالیت دسته جمعی را بین رزمندگان تشویق میکرد، ولی در بطن و سطح جامعه نشو و نما پیدا نکرد و این همیاری و از خودگذشتگی و اقدامات تخصصی با اندک امکانات موجود آن زمان به عنوان الگوهای موفق مطرح نشد. امروز برخی فعالیتهای جهادی توسط دانشجویان یا بسیج سازندگی در روستاها و مناطق محروم صورت میگیرد بدون اینکه تبلیغ شود و به چند برنامه مستند اکتفا میشود. البته نمونه کار جمعی را میتوان در باندهای اختلاسگر که زنجیرهای و دسته جمعی به اقدامات فساد و خارج از عرف و اخلاق پرداختهاند، مشاهده کرد که متأسفانه همین موضوع هم به ترویج باور غلط و وجود حس عدم امنیت اقتصادی در جامعه و فرهنگ کار انفرادی دامن میزند. فلذا، در حال حاضر شاهد فقدان رویه و معرفی الگوی موفقی به جامعه هستیم. خصوصاً در وضعیت اقتصادی موجود شنیدن چنین اخبار سمی موجب بدبینتر شدن مردم نسبت به یکدیگر شده و این حس ناامنی و منفیگرایی به نسل کودک و نوجوان هم سرایت میکند.
در بعد فرهنگی و آموزشی، مدارس ما چقدر در ایجاد یک بستر ذهنی و فکری بابت اهمیت کار جمعی در بین محصلین موفق بودهاند؟ چند درصد از مربیان میتوانند این مقوله را برای دانشآموزان بهشکلی ملموس توضیح دهند تا دانشآموز آیندهساز بتواند آن را به شکل عملیاتی بهکار گیرد؟ لازم است کتب درسی دوران ابتدایی یا مقاطع بالاتر را بازنویسی کنیم و عناصر مهم کار جمعی را از ادبیات غنی خودمان استخراج کنیم: «قطره دریاست اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا دریاست». اقدامات رسمی و قانونی در بستر جامعه در برخی موارد میتواند کارگشا باشد، اما موفقیت در عرصه ترویج کارهای جمعی نیاز به فرهنگسازی و تقویت روحیه فعالیتهای دسته جمعی از طریق آموزش و ایجاد انگیزه از دوران دبستان دارد. عواملی مانند: سنتهای اجتماعی تاریخی، نظام حقوقی، نظام اخلاقی، سیستم آموزشی و... از عوامل مهم تضعیف روحیه کار جمعی در ایران هستند. بنابراین، در بهترین حالت ایجاد فرهنگ کار جمعی نیاز به ایجاد بستر و پایههای آموزشی در سنین کودکی و نوجوانی دارد. همچنین برای اینکه برنامههای آموزشی بهتر اجرا شود و به نتیجه مطلوب رسید، باید از نخبگان جامعهشناسی، روانشناس اجتماعی و متخصصانی که در این حوزه صاحبنظرند، مشورت گرفت، زیرا رفتار شناسی فردی و اجتماعی و چگونگی الگو پذیری یک فرد یک امر کاملاً تخصصی است.
در بعد خانوادگی، الگو گرفتن فرزندان از والدین هم تأثیر مستقیمی در ایجاد چنین زیرساخت فرهنگی دارد. ولی مشکلاتی وجود دارد. چند درصد از مردم فواید کار گروهی را میشناسند؟ چقدر با روش ایجاد یک گروه کاری آشنایی دارند؟
در بعد رسانههای جمعی، ایراد به رسانههای گروهی هم وارد است که به قدر کافی مروج فعالیتهای گروهی نبودهاند. اگر دقت کنید برنامههای تلویزیونی در حمایت از تولید داخل، بیشتر روی کارآفرینی و کسب و کارهای کوچک و فردی متمرکز هستند، اما برنامه در باره بررسی امکان همکاری و تدوین استراتژی مشترکی برای همگرایی و همافزایی شرکتها و بنگاههای کوچک و مثلاً به منظور افزایش قدرت رسوخ به بازارهای منطقه به ویژه در شرایط تحریمی کمتر به چشم میخورد. در برخی کشورهای غربی یا خاور دور وقتی میخواهند موضوع عقیدتی یا فرهنگی را در بین مردم بسترسازی کنند، از رسانههای ارتباط جمعی بالاخص رسانههای تصویری بهره میگیرند. مدل و نمونههایی را در قالب تصویر به نمایش در آورده و فواید و نتایج آن را بهصورت القای ذهنی از طریق تصویر آموزش میدهند. این شیوه برای آموزشهای صحیح و بسترسازی و در نهایت جلب نظر عموم مردم یکی از بهترین راههاست، در عین اینکه مکمل فرایند آموزش در مدارس و الگوسازی والدین هم خواهد بود.
آموزش و آموزنده خوب و دولتی انقلابی و الگوساز، سه الزام گسترش فرهنگ کار جمعی در کشور است تا جامعه به حس امنیت برسد و در مواجهه با فضای کار و خرد جمعی، حالت دفاعی به خود نگیرد. باور این اصل و اعتقاد پیدا کردن به آن مستلزم گذشت زمان و دیدن حسن نیتهای اعضای یک جامعه نسبت به یکدیگر است. در این مفهوم، اعضا نقاط ضعف یکدیگر را پوشش میدهند و هیچ گاه ضعفها باعث آسیبپذیر شدن اعضا نمیشود.