کد خبر: 1023982
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۴
روایت‌ها و تصویر‌هایی از شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم ایران پس از اشغال کشور در شهریور ۱۳۲۰
اوج بحران نان در سال ۱۳۲۱ بود که بر اثر آن، غائله موسوم به «بلوای نان» شکل گرفت. مردم به سمت بهارستان تظاهرات کردند و با شعار یا مرگ یا نان به دولت اعتراض نمودند. در این میان نیرو‌های مسلح وارد کار شدند و این اعتراضات ده‌ها کشته و زخمی از خود باقی گذاشت. وضع مواد‌غذایی دیگر نظیر گوشت نیز بهتر از آن نبود. شرایدان، مستشار امریکایی در دوره اشغال اینگونه اعلام کرد که «مردم ایران، مواد چرکین و کثیفی که نانوا‌ها می‌پزند، می‌خورند»
سارا شجاعی

سرویس تاریخ جوان آنلاین: نزدیک به ۸۰ سال قبل و در چنین روزهایی، ملت ایران در پی اشغال کشور توسط متفقین و فرار رضاخان، یکی از تلخ‌ترین ادوار حیات خویش را تجربه می‌کردند. قحطی موادغذایی و شیوع بیماری‌های کشنده، زهری بر پیکره مردم ریخت که تا مدت‌ها آثار آن برجای بود. مقالی که هم‌اینک پیش روی دارید، کوشیده است تا در سالروز این واقعه تاریخی، تصویر کوچکی از آن شرایط مرارت‌بار را ترسیم کند. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

نیم از هزارِ مرارت‌های پس از اشغال


«در هنگام برکناری و تبعید رضاشاه، من حدود شش سال داشتم. یادم است بعد از شهریور ۱۳۲۰ و ورود متفقین به ایران، موجی از قحطی کشور را گرفته بود. به‌طوری‌که هیچ‌گاه پس از آن و حتی در دوران هشت ساله جنگ و تحریم اقتصادی چنین قحطی سابقه نداشت. به مردم به‌عنوان جیره غذایی عدس‌پلو، سیب‌زمینی پخته یا خرما‌های بسیار نامرغوب می‌دادند. صف نان همیشه شلوغ بود. آن هم نان‌های سیاهی که داخلش همه نوع آشغالی پیدا می‌شد. یک روز صبح که می‌خواستم به مدرسه بروم، پدرم به صف نانوایی رفته بود. مادرم گفت حاج آقا رفته‌اند نان تهیه کنند. حالا برو؛ ان‌شاءالله ظهر که می‌آیی، نان هست... ظهر که برگشتم پدرم هنوز نیامده بود. تا حدود ساعت دو بعدازظهر، منتظر شدیم و پدر نیامد که نان بیاورد. ما هم بچه بودیم و از گرسنگی گریه می‌کردیم. مادرم یکی دو تا سیب‌زمینی پخته به من و برادر کوچک‌ترم دادند. کمی بعد پدر از راه رسید. درحالی‌که سه چهار قرص نان سیاه در دست داشت و آن را هم بعد از ساعت‌ها انتظار و به صرف اینکه روحانی و مورد احترام مردم بود، به دست آورده بود. مادرم تکه‌ای از نان را در دست ما داد و از خانه بیرون آمدیم، اما سر کوچه پسر ۱۰، ۱۲ ساله‌ای که کمی بزرگ‌تر از من بود، نان را از دستم گرفت و فرار کرد. یعنی مردم تا این حد تحت‌فشار و گرسنه بودند. حتی پارچه و لباس مردم کوپنی بود.» (۱)


این تصویر کوچکی از شرح حال مردمی است که کشورشان در آستانه جنگ جهانی دوم، رسماً اعلام بی‌طرفی نمود. ایران. صحبت از دولتمردانی است که به خاطر ضعف قوای نظامی و نداشتن قدرت مقابله با اشغال کشورشان، اعلام بی‌طرفی می‌کنند تا در امان و صلح بمانند. «حتی ما دانشجویان هم تقاضا کردیم به ما اسلحه بدهند که به جبهه برویم، اما فشار از دو قسمت شمال و جنوب به اندازه‌ای بود که ارتش چند روز بیشتر نتوانست در مقابل قوای روس و انگلیس مقاومت کند و دستور ترک مخاصمه را صادر کرد. شورای جنگ... سربازان را از پادگان‌ها مرخص کرد و آن‌ها با پیراهن و زیرشلواری بدون لباس نظامی در خیابان‌ها سرگردان بودند. از دیدن این منظره، اشک از چشمان مردم جاری بود و ماتم گرفته بودند...» (۲)


دست و پا زدن قزاق برای رهایی از آثار جنگ


عباسقلی گلشاییان، از کارگزاران اقتصادی و قضایی دوره پهلوی، در خاطرات خود می‌نویسد: «عصر روز سوم شهریور که جلسه هیئت در حضور شاه بود، شاه فرمودند فوری یک تلگراف به رئیس‌جمهوری امریکا بشود و عجله داشتند متن تلگراف در همان جلسه حاضر شود و تلگراف به امضای خود معظم‌له باشد. متن تلگراف به شرح زیر است:


سوم شهریور/۱۳۲۰ حضرت فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور ایالات متحده امریکا، واشنگتن


البته از حوادث اخیر ایران که قوای انگلیس و روس بدون اخطار قبلی، غفلتاً، از مرز‌های این کشور عبور کردند و به تصرف نقاط و بمباران عده زیادی از شهر‌های باز و بی‌دفاع ایران مبادرت ورزیده‌اند، خاطر آن حضرت آگاه گردیده است. عنوان سابق، روس و انگلیس، نگرانی از وجود عده‌ای آلمانی در ایران بود که اطمینان داده شد به‌زودی از این کشور می‌روند، در این صورت هیچ جای نگرانی برای آن‌ها باقی نمانده و به هیچ وجه بر من معلوم نیست به چه علت به این اقدامات تجاوزکارانه تشبث شده و بدون ملاحظه شهر‌های ما را بمباران می‌کنند. در این موقع لازم می‌دانم به استناد اعلامیه آن حضرت، مبنی بر مساعدت و تقویت اصول عدالت بین‌المللی و حفظ حقوق آزادی ملل از شما تقاضا نمایم که به این قضیه که برای ایران پیش آمده و یک کشور بی‌طرف و صلح‌جو را که هیچ منظوری جز حفظ آسایش و اصلاح امور داخلی خود ندارد، دچار مصائب جنگ می‌سازد، متوجه نموده تا با اقدامات مؤثر نوع‌پرورانه خود در رفع این تجاوزات مساعی لازم مبذول فرمایند. با امتنان از توجهات خیرخواهانه آن حضرت، احساسات صمیمانه خود را ابراز می‌نمایم- رضا پهلوی


این نکته را لازم است تذکر دهم که در آن تاریخ امریکا هنوز وارد جنگ به نفع متفقین نشده بود و بی‌طرف بود. تلگراف ترجمه شد. متأسفانه جواب این تلگراف پانزده روز بعد رسید که متن آن را به موقع درج خواهم نمود.» (۳)


آنچه در ایران پهلوی اول در آغازین روز‌های شعله‌ور شدن آتش جنگ‌جهانی دوم رخ داد و به اشغال نظامی توسط متفقین تعبیر شد، از چندین منظر قابل بررسی است. به‌رغم اعلام بی‌طرفی ایران یک روز پس از آغاز جنگ جهانی دوم، متفقین، اما با بیان این مطلب که ایران محفل جاسوسان آلمانی است، بدون فوت وقت در سوم شهریور ۱۳۲۰ و درست زمانی که آلمان به شوروی حمله کرده بود، وارد مرز‌های ایران شدند و از شمال و جنوب آن را تصرف کرده و در اولین اقدامات خود رضا شاه را از قدرت برکنار و پسرش را جای او به مقام پادشاهی ایران منصوب کردند. ایران پهلوی، به معنای صادق کلمه، ماهیت ابزارگونه خود را در دست امریکا، انگلیس و شوروی نشان داد و بنا به تشخیص قدرت نظامی این کشور‌ها تبدیل به گذرگاه استراتژیک شوروی و انگلستان و پایگاه نظامی آنان در منطقه تبدیل شد.


وابستگی صنعتی ایران به آلمان


تا قبل از سال ۱۳۰۹ شمسی (۱۹۳۰ م) آنچه پهلوی اول را دلگرم خود می‌داشت حق‌السهم ناشی از امتیاز نفت و فروش آن بود. از سویی داشتن انحصار در واردات کالا‌هایی نظیر قند، چای و شکر و صادرات محصولات اولیه دامی و کشاورزی منبع مالی خوبی برای حکومت بود و این پهلوی اول را بی‌نیاز از تلاش برای صنعتی‌سازی می‌کرد. مقارن با ۱۹۲۹ میلادی و دهه دوم سلطنت پهلوی اول و در نتیجه ورشکستگی صنایع در کشور‌های سرمایه‌داری صنعتی، کسب درآمد از طریق صادرات نفت نیز با بحران بزرگی مواجه شد. این امر به بحران واردات کالا‌های مصرفی نیز منجر می‌شد و حکومت برای فائق آمدن بر این بحران، درصدد ایجاد صنایعی برآمد که کالا‌های مصرفی تولید می‌نمود. کالا‌هایی نظیر چای، قند و شکر. برای تأسیس این صنایع، نیاز به واردات ماشین‌آلات صنعتی مربوط به آن بود و از آنجا که بحران ارزی ناشی از عدم فروش کافی نفت وجود داشت، حکومت به ناچار به مبادله پایاپای ماشین‌آلات در ازای مواد‌اولیه شد. در میان کشور‌های صنعتی تنها کشوری که حاضر به انجام این مبادله شد، آلمان نازی بود. در همین راستا، ایران، نیازمند ورود ماشین‌آلات صنعتی آلمان و در نتیجه متخصصان آلمانی در جهت تأسیس، تعمیر و نگهداری از این تأسیسات شد. در ازای این امر آلمان مواد‌اولیه مورد‌نیاز خود را از ایران وارد می‌نمود. این نوع وابستگی ایران به صنایع آلمانی تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم، مشکلی در راستای تأمین کالا‌های مصرفی داخلی ایجاد نمی‌کرد، اما بعد آغاز جنگ جهانی دوم وضع به‌گونه‌ای دیگر شد. آلمان به محاصره دریایی انگلیس درآمد و امکان مبادلات ایران و آلمان از این طریق از بین رفت. این امر به علت وابستگی شدید صنعتی ایران به آلمان، ضربه سنگینی به تولید کالا‌های مصرفی در داخل وارد کرد. (۴)


با توجه به اینکه که وابستگی در واردات کالا‌های مصرفی با وابستگی صنعتی تفاوت‌های مهمی دارد. در مورد اول کشور‌ها دچار بحران کالا‌های مصرفی و در نتیجه کاهش مصرف می‌شوند، اما در وابستگی صنعتی در واردات کالا‌های واسطه‌ای و سرمایه‌ای برای تأسیسات و کارخانجاتی که پهلوی اول به آلمان نازی داشت، با قطع روابط، نه‌تن‌ها مشکل قطع واردات کالا‌های صنعتی و کاهش مصرف ایجاد می‌شود، بلکه موجب تعطیلی کارخانه‌ها و رکود اقتصادی و بیکاری و به دنبال آن انواع بحران‌های سیاسی اقتصادی و اجتماعی نیز خواهد شد. (۵) با ایجاد این بحران و رکود صنایع نوپای ایرانی، ایران درصدد جایگزینی انگلستان و امریکا در جهت تأمین کالا‌های صنعتی خود برآمد. این در حالی بود که انگلستان از انجام تعهدات سابق خود در قبال ایران نیز سرباز زد و به‌عنوان مثال از تحویل ریل مورد‌نیاز برای راه‌آهن سرباز زد. (۶) پاسخ امریکا نیز به قبول معامله پایاپای و غیر‌ارزی یا دادن وام به ایران برای رفع بحران اقتصادی داخلی منفی بود. (۷)


متفقین پس از عبور از مرزها، در اولین اقدام خود متخصصان آلمانی را از جایگاه خود برکنار نمودند و این امر با توجه به نیاز صنایع نوپای ایران به آن‌ها به تعطیلی برخی صنایع انجامید. به دنبال این امر افراد بسیاری شغل و درآمد خود را از دست دادند. از سویی، به جهت اهداف نظامی اشغال‌کنندگان، نیرو‌های متفقین کارخانه و کارگاه‌ها را به محل فعالیت خود تبدیل نموده و از آن به عنوان پایگاه نظامی استفاده می‌کردند. (۸) به‌عنوان مثال از دستگاه‌های پرس کارخانه ماسک‌سازی ونک برای قوطی‌سازی و از ماشین‌های خیاطی آن برای دوخت لباس نظامی استفاده می‌کردند. (۹)


ایران، خط تدارکاتی آذوقه و مهمات به شوروی


در خلال اشغال ایران توسط متفقین، تمامی منابع و امکانات کشور، مواد خامی در جهت تجهیز و تدارک نبرد انگلیس و شوروی بر علیه آلمان شدند. از این رو بر کشاورزی که ۷۵ درصد جذب نیروی کار را به خود داشت و ستون فقرات اقتصاد ایران بود، دامداری و ضربات جدی وارد شد. کاهش تولید مواد مصرفی از یکسو و تقاضای رو به افزایش نیرو‌های اشغالگر برای مواد‌غذایی و مصرفی از سوی دیگر، موجب پدید آمدن قحطی بی‌سابقه‌ای در ایران شد. روس‌ها، همان اندازه تولید خواروبار در ایران را مصادره کرده و اجازه صادر کردن آن را به نقاط دیگر نمی‌دادند. این امر موجب افزایش شدید قیمت گندم و برنج شد. (۱۰) این ممنوعیت که بعد از آن به اقلام دیگر افزایش داشت سبب مشکلات بسیار مهمی برای کشور شد. برای مثال بخش جنوبی کشور از لحاظ خواروبار کاملاً وابسته به بخش شمالی ایران بود. با ایجاد این ممنوعیت مشکلات مهمی برای این بخش از کشور از لحاظ تأمین خواروبار ایجاد شد. (۱۱) جدی‌ترین کمبود در زمان اشغال در ایران، کمبود نان بود. قیمت نان در سال ۱۳۲۱ از شش سنت به یک دلار رسید. نان پخته می‌شد، اما کیفیت آن به قدری پایین بود که موجب مرگ یا شیوع بیماری در میان مردم شده بود. بهای اجناس سیر صعودی داشت و در این میان سیاست‌های مستشاران امریکایی به این خرابی دامن می‌زد. اوج بحران نان در سال ۱۳۲۱ بود که قائله موسوم به بلوای نان شکل گرفت. مردم به سمت بهارستان تظاهرات کردند و با شعار یا مرگ یا نان به دولت اعتراض نمودند. در این میان نیرو‌های مسلح وارد کار شدند و این اعتراضات ده‌ها کشته و زخمی از خود باقی گذاشت. (۱۲) وضع موادغذایی دیگر نظیر گوشت نیز بهتر از آن نبود. شرایدان، مستشار امریکایی در دوره اشغال اینگونه اعلام کرد که «مردم ایران، مواد چرکین و کثیفی که نانوا‌ها می‌پزند، می‌خورند.» (۱۳)

 

روایت یک اعتراض


در روز ۱۷ آذر ۱۳۲۱، بر اثر کمبود و نامرغوب شدن نان و فشار زندگی و نبودن مایحتاج اولیه و پایین بودن دستمزدها، عده زیادی از دانش‌آموزان و دانشجویان، در میدان بهارستان گرد آمدند. تدریجاً عده زیادی از مردم هم به آن‌ها ملحق و وارد صحن بهارستان شدند و در موضوع نان و مواد‌غذایی، با نمایندگان به بحث و جدل پرداختند. وقتی تعداد جمعیت زیاد شد، مردم به مجلس حمله کردند، عده‌ای از نمایندگان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. به دنبال گرد آمدن مردم در مجلس، تدریجاً بازار تهران تعطیل شد و عده‌ای به چپاول مغازه‌های خیابان نادری، شاه‌آباد، اسلامبول، لاله‌زار مشغول شدند و شهر تهران، از حالت عادی خارج شد. پلیس و نظامیان قادر به جلوگیری از بلوای مردم نشدند. مردم در همین روز، خانه نخست‌وزیر را به آتش کشیدند و اثاثیه او را به غارت بردند! عباس مسعودی و محسن صدر، نمایندگان مجلس - که برای مردم موعظه می‌نمودند- مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. متعاقب این رخداد، دولت به تکاپو افتاد و در نتیجه، سرتیپ قدر فرماندار نظامی و سرپاس رادسر، رئیس شهربانی از کار برکنار شدند. سپهبدامیراحمدی با اختیارات کامل به فرمانداری نظامی تهران و فرماندهی سپاه مرکز منصوب شد. به دستور فرماندار نظامی، به روی مردم آتش گشوده شد. عده زیادی کشته و مجروح شدند. سرتیپ عبدالعلی اعتمادمقدم به ریاست شهربانی برگزیده گردید و به دستور احمدقوام، نخست وزیر وقت، تمامی روزنامه‌ها و مجلات توقیف و از انتشار آن‌ها جلوگیری به عمل آمد.


مشکلات بهداشتی مردم ایران در ایام اشغال


به واسطه ضعف بنیه مردم ناشی از مشکلات تغذیه، نیز مهاجرت لهستانی‌های ساکن شوروی به ایران در خلال جنگ و امراضی که اشغالگران با خود وارد جمعیت ایران کرده بودند، بیماری‌ها مسری در ایران به سرعت گسترش می‌یافت. به‌طور مثال در تنها در شهر تهران، بیماری تیفوس هر ماه موجب مرگ هزار تن می‌شد. (۱۴) از سویی مردم به خاطر تورم شدید توان خرید دارو نداشتند و اساساً دارو نیز یافت نمی‌شد. این وضع در شهر‌های دیگر وخیم‌تر بود، به‌طوری‌که در استان فارس یک گرم داروی پایین آورنده تب یافت نمی‌شد. رئیس بهداری فارس نیز در آن وضع پست خود را ترک کرد و به تهران آمد. (۱۵)


و کلام آخر


آنچه گذشت تنها گوشه بسیار ناچیزی بود از آنچه بر این مرز و بوم در سال‌های تلاش پهلوی برای مدرن و صنعتی کردن ایران گذشت. تلاش پهلوی برای پوشاندن لباس تنگ تجدد بر پیکره تنومند ایران، بدون در نظر گرفتن اولین فاکتور‌های توسعه‌یافتگی و پیشرفت کشور - که عدم وابستگی در تمام جوانب اقتصادی و سیاسی است- نه‌تن‌ها به پیشرفت و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران ختم نشد، بلکه با خلع قدرت او به سر انگشت بالا نیامده نیرو‌های اشغالگر به دست‌نشاندگی او و بازیچه بودن اختیاراتش مهر تأیید زد. مرور تاریخ اشغال بی‌رحمانه ایران، آن هم در زمانی که خضوع و تواضع شاه آن در برابر قدرت‌های غربی بی‌اندازه بود، این گزاره را به اثبات می‌رساند که پیشرفت یک کشور، در صورتی دارای ثبات و منجر به استقلال خواهد شد که از درون مرز‌های آن کشور و به دست مردم آن آغاز و انجام شود، در غیر اینصورت با وجود هر نوع رشد و توسعه اقتصادی، آن کشور نقشی جز به نیابت از قدرت‌های نظامی جهان را ایفا نمی‌کند.


پی‌نوشت‌ها:
۱- غلامعلی پاشازاده، خاطرات مصطفی حائری‌زاده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۹،
۲- رامین‌نژاد، رامین. لشکرنامه: خاطرات سرلشکر محمد دیلمقانی. (مشهد. آهنگ قلم. ۱۳۹۳.)، ص ۳۵- ۳۴ به نقل از سایت تاریخ شفاهی ایران
۳- خاطرات زندگی سیاسی من (وقایع شهریور ۱۳۲۰)، عباسقلی گلشاییان، وحید اردیبهشت ۱۳۵۸، شماره ۲۵۵ و ۲۵۴،
۴- سید‌حسن شجاعی دیوکلایی، پیامد‌های جنگ جهانی دوم بر سیاست صنعتی‌سازی در ایران، تاریخ ایران، شماره ۶۵/۵، تابستان ۱۳۸۹،
۵- عبدالناصر همتی، عبدالناصر همتی، مشکلات اقتصادی جهان سوم، تهران، سروش، ۱۳۶۶، ص ۴۶، به نقل از حسن شجاعی دیوکلایی، تاریخ ایران
۶- احمدعلی سپهر، ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، دانشگاه ملی، ۱۳۵۵، ص ۳۶ به نقل از تاربخ ایران
۷- پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ج ۲، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، ص ۱۷۵ به نقل از تاریخ ایران
۸- شجاعی دیوکلایی، همان
۹- علی زاهدی، لزوم پروگرام صنعتی و صنایع ایران بعد از جنگ، ص ۱۶۳ به نقل از تاریخ ایران
۱۰- سمانه بایرامی، آثار و پیامد‌های اجتماعی اشغال ایران در شهریور ۲۰، فصلنامه مطالعات تاریخی، ص ۱۵۸،
۱۱- جورج لنزوسکی، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمه اسماعیل راعین، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۵۳، ص ۲۷۱، به نقل از سمانه بایرامی، فصلنامه مطالعات تاریخی
۱۲- حسین کوهی کرمانی، از شهریور ۲۰ تا فاجعه آذربایجان و زنجان، ج۲، تهران، ص ۳۱۹- ۳۱۸ به نقل از سمانه بایرامی، فصلنامه مطالعات تاریخی
۱۳- روزنامه اطلاعات، ش۵۴۶۴، ص ۴،
۱۴- درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی ص ۲۵۸ به نقل از فصلنامه مطالعات تاریخی
۱۵- اسناد سال ۱۳۲۲، پوشه ۱۲۲۲، به شماره ۲۱۲، بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به نقل از فصلنامه مطالعات تاریخی

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار