هر لحظه که میگذرد، امکان دارد با انتشار فیلم یا خبری در شبکههای مجازی تکاپوی زیادی به راه بیفتد. اتفاقهایی مثل خودکشی پسربچه بوشهری به دلیل نداشتن گوشی تلفن همراه مناسب برای شرکت در کلاسهای مجازی، ضرب و جرح دختری در آبادان به علت طرح مسائلی غیراخلاقی علیه مدیر خود، مرگ یک متهم در مشهد پس از ضرب و جرح و بازداشت از سوی پلیس فقط با انتشار یک فیلم یا خبر در شبکههای غیررسمی شروع شده و سپس جریانساز شده است. تجربه نشان داده است که بعد از انتشار این فیلمها و برانگیخته شدن احساسهای عمومی، تلاش ساختار رسمی اطلاعرسانی برای اقناع عمومی پیرامون آن چه اتفاق افتاده، کجدارو مریز دنبال شده و عمدتاً همراهی عمومی را هم به دنبال نداشته است.
سالهاست که ساختار اطلاع رسانی رسمی کشور مثل قوهقضائیه و پلیس، بیاعتمادی به رسانههای رسمی را دنبال کرده و هزینههای بسیاری را متوجه جامعه کرده است. در حالی که هر لحظه بر پیچیدگیهای شبکههای مجازی افزوده میشود، این ساختار هنوز نپذیرفته است که انتشار ویدئویی که امکان دارد، برای تفریح چند جوان گرفته شده باشد میتواند به چالشی بزرگ تبدیل شود و نمیتوان با توسل به بازداشت و مجازات منتشر کننده ویدئو از گسترش آن در جامعه جلوگیری کرد و مانع از اقبال عمومی برای پی بردن به محتوای آن شد.
در گذشته و در نبود شبکههای مجازی اتفاقهایی مثل آنچه به آن اشاره شد همواره رخ داده و چه بسا اکنون هم در حال رخ دادن باشد، اما به این دلیل که به فضای خبری راه پیدا نمیکند، مورد اقبال عمومی هم قرار نمیگیرد.
باید بپذیریم که ادامه بیاعتمادی به رسانههای رسمی میتواند به تثبیت بیاعتمادی عمومی به رسانهها خصوصاً صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه منجر شود. بدون تردید اتفاقهایی مدام در حال وقوع هستند و با فراگیر شدن استفاده از شبکههای اجتماعی اتفاقهای رقم خورده اقبال بیشتر کاربران به خبرهای غیررسمی را به همراه خواهد داشت. اقبالی که در پس آن بیاعتمادی مردم به رسانههای رسمی کشور است.