پنجاه و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری امریکا با هر نتیجهای که به پایان برسد، واجد یکی از مهمترین عبرتهای تاریخی سیاسی بشر و آنهم فروپاشی تفکر لیبرال دموکراسی است که طی چند قرن گذشته قدرتهای سلطه و روشنفکران وابسته به آنها تلاش کرده بودند آن را بهعنوان بهترین الگو برای اداره نظامهای سیاسی به جهان تحمیل و بهتبع آن فرهنگها و مکاتب دینی را که شاخصترین آن نظام فکری اسلام برای اداره نظامهای سیاسی است، با شعار مغایرت ارزشهای دینی با آزادی و مردمسالاری از صحنه بیرون کنند.
تزلزل در مبانی لیبرال دموکراسی طی چند دهه اخیر به دلیل عملکرد سلطه طلبانه قدرتها مدعی بهویژه در سالهای آخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میلادی آشکارشده بود، اما عملکرد چهار سال اخیر دولت ترامپ و سکوت و همراهی دیگر مدعیان این تفکر نسبت به اقدامات او در راستای شعار اول امریکا، علاوه بر تسریع در روند نزول این تفکر، حتی کسانی نظیر فوکویاما را که در سال ۱۹۸۹ میلادی با اصالت دادن به دموکراسی لیبرال بهعنوان اندیشه سیاسی و اقتصادی در امریکای شمالی و اروپای غربی نظریه پایان تاریخ را مطرح کرده بود و مدعی شده بود که «پیروزی لیبرال دموکراسی به سبک غربی نشانۀ «خاتمۀ تکامل ایدئولوژیک نوع بشر» است» و «آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانیشدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی بهعنوان آخرین شکل حکومت بشری است» را وادار به عقبنشینی میکند و ناچار میشود به ناکارآمدی آن برای حل مسائل جهان اعتراف و از نظریه پایان تاریخ عقبنشینی کند.
آنچه در سالهای اخیر بهویژه در اجرای شعار اول امریکا و در آستانه پنجاه و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری امریکا و پس از برگزاری آن در کلام و عمل نامزدها و حامیانشان مطرحشده است، ابعاد گوناگونی از افول امریکا را نشان میدهد. در این زمینه تنها به سه گزاره اشاره میشود.
سیانان در گزارشی در این زمینه مینویسد: بسیاری از کارشناسان و ناظران معتقدند که چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ علاوه بر ناامیدی و سرخوردگی و البته از بین بردن اعتماد بسیاری رهبران جهان، ضربه سخت و محکمی به دموکراسی امریکایی هم بوده است. ترامپ بهتنهایی با یکجانبهگرایی خود همه چارچوبهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را درنوردید و فصل جدیدی در سرپیچی از نظم نوین جهانی را که خود امریکا پایهگذار آن بود، ایجاد کرد. ترامپ با ستایش از دیکتاتورهایی نظیر محمد بن سلمان به آنها این پیام را ارسال کرد که هرچقدر در دیکتاتوری و مقابله با دموکراسی پیشقدم باشند، امریکا بهعنوان یکی از قدرتهای برتر دنیا کاری با آنها ندارد و با آنها همراهی هم میکند.
نشریه امریکایی نشنال اینترست هم در این زمینه مینویسد: روند کلی در مورد موقعیت امریکا در نظم جهانی برای مدتی است که روبهزوال حرکت میکند و نفوذ دیپلماتیک امریکا در حال کاهش است و مداخلههای نظامی و اتکای بیشازحد بر تحریمهای اقتصادی باعث این زوال شده است. اسطوره استثنا گرایی امریکایی در حال حاضر به دلیل آشوب، مباحثات جدی داخلی در مورد آینده کشور و پاسخ نامناسب به کرونا درصحنه جهانی ویرانشده است. امریکا برای سالیان سال خود را منشأ و الگوی دموکراسی و انتخابات آزاد میدانست هماکنون با بحرانی روبهرو شده است که بسیاری ندای پایان دموکراسی را در امریکا سر میدهند.
نشریه انگلیسی گاردین هم در تحلیل چرایی این پسرفت مینویسد: صحبتهای زیادی مطرح است که با رأی نیاوردن ترامپ امید زیادی هست که هنجارهای قانون اساسی و مدنیت به گفتمان عمومی امریکا برگردد و شکاف حزبی بهبود پیدا کند؛ اما امریکا مدتها قبل از انتخاب ترامپ، درهمشکسته شده است و کنار رفتن وی هیچ تضمینی برای اصلاح این کشور نخواهد بود. بسیاری از موضوعات سیستماتیک که امریکا را دچار مشکل کرده برای قبل از ترامپ است. طی ۳۰ سال گذشته، ۱۶ سال دموکراتها بر سرکار بودهاند، اما آنها بر موضوعات ساختاری که باعث از بین رفتن دموکراسی میشود بهطور مشخصی تأثیر نگذاشتهاند؛ بهعنوانمثال در دوره اوباما فاصله درآمدی سیاهپوستان و سفیدپوستان بیشتر شده بود.
عملکرد چهار سال گذشته ترامپ علاوه بر پایان دادن به نظریه لیبرال دموکراسی و شعار اول امریکا و آشکارسازی ضعف و ناکارآمدیهای این نظام سیاسی و مقاومت مردم ایران در برابر فشارهای امریکا، در نقطه مقابل ظرفیت انقلاب اسلامی و نظام دینی را آشکار و فرصتهای ذیقیمتی را فرا راه ما قرار میدهد که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتشان در سخنان زنده تلویزیونی روز میلاد پیامبر گرامی اسلام به گوشهای از آنها اشاره و نقشه راه آینده را روشن کردند:
۱. اوضاع کنونی نشانگر انحطاط شدید مدنی، سیاسی و اخلاقی در امریکا است جدای از اینکه چه کسی در امریکا بر سرکار بیاید.
۲. سیاستهای جمهوری اسلامی با رفتوآمد اشخاص در امریکا تغییری نمیکند.
۳. سرانجام چنین نظام سیاسی اضمحلال و انهدام است، البته اگر برخی بر سرکار بیایند این انهدام زودتر انجام خواهد شد و اگر برخی دیگر به قدرت برسند ممکن است قدری به تأخیر بیفتد، اما سرنوشت محتوم، نابودی است.
۴. علت اصلی دشمنی امریکا با نظام اسلامی ایران زیر بار سیاستهای ظالمانه نرفتن و به رسمیت نشناختن سلطه آنها است. این دشمنی ادامه خواهد داشت و تنها راه برطرف کردن آن، این است که طرف مقابل از این تصور که بتواند به ملت و دولت ایران ضربه اساسی وارد کند، مأیوس شود.
۵. مأیوس شدن دشمن از ادامه دشمنی علیه ایران منوط به قوی شدن و تقویت ابزارهای قدرت واقعی است.
۶. برخی تصور میکنند که اگر دولتی تسلیم خواستهها و سیاستهای امریکا شود، سود خواهد برد، درحالیکه دولتهای تسلیمشده در برابر زورگوییهای امریکا، بیشترین ضربه را خوردهاند و گرفتاریهای آنها بیشتر شده است.
۷. ملت ایران واقعاً و انصافاً در برابر فشارها و مشکلات خوب ایستادگی کردند، اما برای قوی شدن، مسئولان باید در سه بخشِ اقتصاد، امنیت و فرهنگ، تحرک بیشتر و جدیتری داشته باشند.