سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: شروع داستان ما را یاد داستانهای تخیلی ژانر وحشت میاندازد که ادگار آلنپو پایهگذار این سبک از داستانها در جهان است، اما جلوتر که میرویم، متوجه این نکته میشویم که نویسنده میخواهد قصه مردی را برای ما تعریف کند که آمیختهای از خیال و واقعیت است. این نوع داستانها در سبک سوررئال قرار میگیرند. شخصیت اول داستان همیشه در پایان هفته به مزار شهدا میرود.
مزار پنج شهید مفقودالاثر برای او تبدیل به مأمنی شده است که به آنجا میرود. قرآن میخواند و اشک میریزد تا آرام میشود و بعد دوباره به خانه برمیگردد.
او در یکی از غروبهای دلگیر پنجشنبه ناگهان در عالم خیال و رؤیا پنج شهید گمنام را میبیند که یک به یک روبهروی او ظاهر میشوند و خاطرات زندگیشان را از اعزام به جبهه تا لحظه شهادت برای او تعریف میکنند و بعد به او میگویند که برای رفع مشکلاتش در زندگی همیشه برایش دعا کردهاند. یکی از این پنج شهید پسری ۱۵ ساله است که زودتر از همه به او خوشامد میگوید.
نفر بعدی جوانی ۱۸ ساله است که مرد به او میگوید: «آره اینجا جایی بود که به من آرامش میداد و تنها جایی بود که اگر یک پنجشنبه نمیآمدم، روزم شب نمیشد.»
شهید بعدی حمیدرضاست که ۲۵ ساله است و تازه نامزد کرده و قرار بوده بعد از عملیات عروسی کند که شهید میشود و نفر بعدی مردی ۳۵ ساله است که به او میگوید: «میدونی ما هیچکسی رو نداشتیم که پنجشنبهها سراغمون بیاد، اما تو هر پنجشنبه با گلاب و قرآن سراغ ما اومدی و یادم نمیآید که توی این دو سال یک بار ما را از یاد برده باشی. وقتی صدای سوره «یس و الرحمن» به گوش ما میرسید، چقدر خوشحال میشدیم...». نگاه داستان به سوژهای که انتخاب کرده بسیار بکر است. او به قامت داستانش پیراهنی از خیال و وهم پوشانده و همین داستان را خواندنی کرده است. فضا و مکان داستان مزار شهداست.
در طول داستان دیالوگهایی که بین راوی و شهدای گمنام رد و بدل میشود، ما را با طریقه زندگی و اهداف و آرمانهای آن پنج شهید آشنا میکند. در واقع پیرنگ اصلی داستان در صحبتهای راوی و شهدا شکل میگیرد، تا لحظهای که داستان به پایان میرسد.
نویسنده میتوانست داستانش را خیلی ساده و به صورت خطی بنویسد، اما این کار را نکرده، او با استفاده از عنصر خیال شکل و شمایلی نو به ساختار داستانش داده و آن را از کلیشهها دور کرده است، اما با این همه، داستان «از آسمان» از دو ضعف اساسی رنج میبرد؛ یکی اینکه عامیانه نوشته شدن داستان به پرداخت آن ضربه زده است.
برخی نویسندگان جوان برای اینکه داستانشان را امروزی و مدرن نشان بدهند به زبان عامیانه یا محاوره روی میآورند و این اشتباه بزرگ آنهاست، چون شکستن کلمات نه تنها به تازه بودن نثر کمک نمیکند بلکه خواندن متن را سختتر هم میکند و دومین ضعف کتاب هم این است که داستان به صورت حرفهای ویرایش نشده است.
بعضی از کلمات کامل نیستند، مثلاً بارها در پرداخت و نه در دیالوگ، نویسنده واژه خواستند را (خواستن) تلفظ کرده یا رفتند را که یک فعل است (رفتن) نوشته که اشتباه است و در بعضی قسمتها نویسنده انگار یادش رفته که در نوشتن داستان باید از علائم نگارش هم استفاده کرد.
ما در کل داستان در شروع و پایان دیالوگها علامت گیومهای نمیبینیم و در چینش کلمات و جملهبندیها از علامت نقطه و ویرگول و تعجب و سؤال خبری نیست. داستان «از آسمان» با قطعی رقعی در ۴۸ صفحه توسط انتشارات نظری منتشر شده است.