کد خبر: 1028280
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۹ - ۰۷:۳۰
چگونه با «سندرم ترک خانه» مردان مواجه شویم؟
در سندرم «ترک خانه» یا همسرگریزی، اغلب نشانه‌هایی مبنی بر دعوا و مرافعه یا فکر ترک همسر وجود ندارد. وقتی مردی به این شیوه از خانه خارج می‌شود، همسرش می‌فهمد که اوضاع خوب نیست و تنها شده است. بهبودی از این وضعیت گاهی یک روند طولانی و دردناک است. در ابتدا، همسر با درک رفتار و انگیزه شوهرش کمی گیج و دستپاچه می‌شود
محمدرضا سهیلی‌فر
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: «سندرم ترک خانه» زمانی است که مردی از همسر و خانه‌اش فاصله می‌گیرد و آرامش خود را با حضور کمتر در خانه جست‌وجو می‌کند. اگر همسرش خانه نباشد، در خانه می‌ماند، اما با حضور همسرش سعی می‌کند به بهانه‌های مختلف محیط خانه را ترک کند. البته این موضوع الزاماً به معنای داد و بیداد یا مناقشه در منزل نیست و شاید همه چیز آرام و طبیعی هم باشد و کسانی که از بیرون به زندگی آن‌ها نگاه می‌کنند، عقیده داشته باشند که چه زندگی پایدار و خوشبختی! از علامت‌های بارز وجود این حالت، پاسخ‌های سرد با چاشنی خشم مرد است، به طوری که زن از همکلام شدن و صحبت‌کردن با همسرش منصرف می‌شود و معمولاً فقط برای امور مهم با هم مکالمه می‌کنند. البته اگر موردی مثلاً در امور تعمیراتی خانه مطرح شود، چنین مردانی بلافاصله اقدام به رفع آن می‌کنند، اما زندگی تا حدی تهی از کلام‌های عاشقانه و عاطفی شده و گفتگو‌های عادی بین زوجین به مواردی مربوط به رتق و فتق امور روزانه خانه یا درس بچه‌ها محدود می‌شود. یکی از ویژگی‌های بارز این وضعیت آن است که شوهر با همسرش سرد شده و کمی عصبانی مزاج رفتار می‌کند، او را سرزنش می‌کند و همه چیز‌هایی که به عنوان فصل مشترک دوست داشتن بین آن‌ها وجود دارد به مرور از بین می‌رود. حتی زنان قدرتمند از این وضعیت رنج می‌برند و اندوهگین می‌شوند. اگر جلوی این آسیب به ظاهر کوچک گرفته نشود، بدیهی است تعمیق این مشکل در زندگی زناشویی منتهی به طلاق عاطفی یک طرفه که بعضاً شاهد آن هستیم خواهد شد. درخت ازدواج از حیث عواطف زناشویی از درون تهی و پوک می‌شود و زن و شوهر به دو همخانه مبدل می‌شوند که هر یک وظائفی را بر عهده دارد و باید آن‌ها را انجام دهد.
 
مردی که در خانه آشنا و صمیمی است

مردی که بین اعضای خانواده‌اش احساس غریبی نمی‌کند و به اصطلاح خانه گریز نیست چه مشخصات و نشانه‌هایی دارد؟ البته بخش زیادی از این نشانه‌ها شامل زن‌ها هم می‌شود. باید به این نکته هم اشاره کنم که زوجین باید توجه کنند آیا دارای مهارت ارتباط‌گیری خوبی با هم هستند؟ مسائل خود را با هم در میان می‌گذارند؟ برای حل آن گفتگو می‌کنند یا خیر؟ جلسات خانوادگی دارند؟ یا توقع دارند طرف مقابل دارای هوش کافی برای فهم مشکل یا موضوع مورد اختلاف باشد و اگر نبود، رفتار و کنش‌های خود را تغییر داده و نسبت به زندگی زناشویی یا فرزندان خود دلسرد می‌شوند؟ گفتگو را در قالب بگو مگوی خانوادگی مطرح می‌کنند که خروجی آن هم جز شکاف بیشتر نخواهد بود؟ یک مرد مسئولیت‌پذیر که زندگی و خانواده خود را دوست دارد، چگونه رفتار می‌کند؟ شوهر و همسری که فقط برای رفع نیاز‌های ضروری خانواده در کنار آن‌ها نمی‌ماند یا خود را صرفاً یک دستگاه «ATM» نمی‌داند. وقتی مردی همسر و خانواده‌اش را دوست دارد از طرق مختلف به آن‌ها عشق و محبت نشان می‌دهد. جدای از بیان کلمات عاشقانه یا محبت‌آمیز که لازم هم هستند، در قبال خانواده و همسرش تعهداتی دارد و به آن‌ها مقید می‌ماند. به بیانی دیگر، ایفای نقش در تأمین آسایش و خوشبختی طرف مقابل برایش لازم و ضروری می‌شود. اگر همسرش را دوست دارد با خوشحالی او خوشحال و با درد و غصه او پریشان و ناراحت می‌شود. مرد مانند یک حامی در کنار همسر و خانواده‌اش می‌ماند و چتر حمایتی او به همسرش آرامش و اعتماد به‌نفس می‌دهد. مستقیم یا غیرستقیم به همسرش می‌گوید که به نیازهایش توجه دارد و در کنار اوست. از پیشرفت کاری و تحصیلی همسر خود دچار حس حسادت یا احساس کمرنگ‌شدن قدرت خود در محیط خانه نمی‌شود. مردی که به زندگی خود دلگرم است توجه کافی به همسر و فرزندان خود دارد و خود را بین آن‌ها تنها و غریب یا صرفاً عضو پشتیبان احساس نمی‌کند. خانواده برای او اولویت دارد و برای رفع نیاز‌های آن‌ها اعم از مادی و عاطفی تلاش می‌کند. طبیعی است وقتی کسی را واقعاً دوست داریم و به افکار و احساسات هم احترام می‌گذاریم یا در تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی با هم مشورت می‌کنیم، احترام خودمان هم عمیق‌تر خواهد شد و دچار افکار منفی و خودخواهانه نمی‌شویم. این حس اعتماد به طرف مقابل نشان می‌دهد که ما فرد صادقی هستیم و کوتاهی از ما سر نمی‌زند. وقتی شوهری زنش را دوست دارد یا به او خوشبین است، با علم به اینکه هیچ‌کس فرد کاملی نیست، کوتاهی یا قصور او را به دل نمی‌گیرد یا با او موضوع را مطرح می‌کند تا حساسیت خود را به او خاطر نشان کند. در خاطرات تلخ گذشته زندگی نمی‌کند و آن‌ها را دائم برای خود تداعی نمی‌کند و برعکس به آینده فکر می‌کند. این نکته خیلی مهم است که زوجین به ویژه آن دسته که چندین سال است در کنار یکدیگر زندگی کرده‌اند، با زبان و رفتار به یکدیگر یادآوری کنند که زندگی بدون هم برای شان قابل تصور نیست. وقتی مردی بفهمد که همسرش دوستش دارد و تمام توجهش معطوف به در کنار او بودن است و واقعاً برای ساختن آینده و زندگی در کنار شوهرش می‌اندیشد، انگیزه و دلبستگی بیش از پیشی به زندگی زناشویی و خانواده خود پیدا می‌کند.

وقتی مردی دچار سندرم «ترک خانه» می‌شود

در سندرم «ترک خانه» یا همسرگریزی، اغلب نشانه‌هایی مبنی بر دعوا و مرافعه یا فکر ترک همسر وجود ندارد. وقتی مردی به این شیوه از خانه خارج می‌شود، همسرش می‌فهمد که اوضاع خوب نیست و تنها شده است. بهبودی از این وضعیت گاهی یک روند طولانی و دردناک است. در ابتدا، همسر با درک رفتار و انگیزه شوهرش کمی گیج و دستپاچه می‌شود. چگونه می‌تواند از زندگی و شوهر دوست داشتنی خود محافظت کند و دوباره مسیر زندگی خود و او را مجدداً همگرا کند؟ سپس باید سعی کند بفهمد چه چیزی در پس اقدامات او بوده که منجر به این شرایط شده؟ از خود سؤال کند نقش من و بچه‌ها در بروز این حالت چقدر بوده؟ سپس می‌تواند آزادتر و با فکر بازتری بیندیشد و تمرکز خود را از افسوس خوردن برای گذشته به آینده نگری و ترمیم اوضاع معطوف کند. از کجا بفهمیم شوهرمان ناراحت است؟ اگر بخواهم فهرست وار مواردی را ذکر کنم، با توجه به بروز این خصلت‌ها یا به عبارتی ترک عادات گذشته، می‌توانید حدس بزنید آیا همه چیز مثل قبل سر جایش هست یا خیر؟ مردان دچار «سندرم ترک خانه» دیگر همه چیز خود را با همسرشان در میان نمی‌گذارند. چنین شوهری، دیگر زن و بچه‌هایش را وارد دنیای خود نمی‌کند. مراقب است تا آن‌ها متوجه نقاط آسیب‌پذیر او نشوند. اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که دیگر در مورد آرزو، نگرانی، امید و دغدغه‌هایش با شما گفتگو نمی‌کند. یکی از روان درمان گران خانواده می‌گوید: «چنانچه شوهری خود واقعی‌اش را به همسرش نشان ندهد و اجازه ندهد او ببیند که در درونش چه می‌گذرد، احتمالاً آینده‌ای عاطفی و خوشبختی برای خود و همسرش نمی‌بیند و در کنار او بصورت مجردی زندگی می‌کند.» در چنین وضعیتی، دیگر مانند گذشته، همسرش برایش اولویت و تمام دارایی‌اش محسوب نمی‌شود. به‌دنبال این است که به بهانه‌های مختلف از محیط خانه ناپدید شود. اگر به مسافرت برود، حین سفر شاید حتی یک پیامک هم ندهد، چون نزد خود تصور می‌کند همسر و بچه‌هایش بدون او خوشحال‌ترند و اصلاً به او فکر نمی‌کنند. اگر بدون هیچ اطلاعی بیرون می‌رود و اصلاً نگران از دست دادن همسرش نیست، نشانه خوبی نیست. کمرنگ‌شدن حضور مرد در منزل می‌تواند به‌طور تلویحی اعتراضی به این نکته هم باشد که رابطه زناشویی مانند قبل چندان جدی نیست و حضور او به به‌قدر تأمین نیاز‌های ضروری زندگی مشترک یا در جایی که حضور قانونی او به عنوان سرپرست لازم باشد، کفایت می‌کند. حقیقت تلخ این است که امروزه این مسئله واقعیت برخی از خانواده‌هاست و مرد‌ها احساس می‌کنند عملاً نقش یک کارگزار اجرایی را پیدا کرده‌اند و از سایر چیز‌ها حذف شده‌اند. اگر تا مدتی پیش در تمامی برنامه‌های شوهرتان شرکت داشتید، اما مدتی است که او ترجیح می‌دهد تنهایی به برنامه‌هایش برسد، نشانه دیگری از کناره گرفتن اوست؛ یعنی به مرحله‌ای رسیده که از دو بعد احساسی و حضور فیزیکی از شما و فرزندانش دوری می‌کند. متوجه این نکته می‌شوید که به سادگی از شما یا بچه‌ها دلگیر می‌شود، در حالی که قبلاً این‌گونه نبود، اما حالا عصبانی می‌شود و این برای شما عجیب است. عصبانیت یا حتی کناره‌گیری کوتاه مدت در هر رابطه‌ای طبیعی است، اما اگر تداوم پیدا کرد، نشان‌دهنده آن است که رابطه زوجین خوب پیش نمی‌رود. گاهی متوجه می‌شوید که شما یا بچه‌ها را نادیده می‌گیرد. به عنوان مثال اگر شریک زندگی‌تان خیلی راحت برنامه‌هایی که با هم تنظیم کرده بودید را کنسل کرد یا به خواسته‌های غیرضروری شما توجهی نشان نداد یا با سردی به تماس‌های شما پاسخ داد، بدانید که او تمایلی به رابطه با شما ندارد. اگر شریک زندگی‌تان برای بعضی چیز‌ها بهانه می‌تراشد تا از شما دور شود، یک جای کار می‌لنگد. به عنوان مثال می‌گوید که به خاطر کارش نمی‌تواند با شما به مهمانی منزل پدر و مادرتان بیاید و از آن‌ها هم دوری می‌کند. شاید در اوایل زندگی مشترک، عباراتی مانند «تو چقدر خوبی»، «من دنبال همسری مثل تو بودم»، «دوستت دارم» و امثالهم را فراوان از زبان شوهرتان شنیده باشید، اما حالا دیگر از آن حرف‌ها خبری نیست. این حالت می‌تواند نشانه آن باشد که دیگر برای او آنچنان اهمیت ندارید، زیرا فکر می‌کند در محفل شما و بچه‌ها جایگاه مدیریت و پشتوانه عاطفی ندارد، بنابراین ترجیح می‌دهد این کلمات را از شما دریغ کند. پس از بروز موارد بالا و ایجاد چنین فضای سردی اگر به او اعتراض کنید، چه بسا ممکن است این جمله را از او بشنوید: «چه شده؟ مگر مشکلی هست؟ کم و کسری دارید؟.»

برای درمان سندرم «ترک خانه» چه کار کنیم؟

اگر مشاهده شرایطی که ذکر شد، مدتی به درازا کشید و خودتان هم از این وضع ناراضی بودید، وقت آن است که با هم یک گفت‌وگوی جدی و طولانی در محیطی آرام که در مرحله اول بچه‌ها هم حضور نداشته باشند، داشته باشید. در یک خانواده ایجاد، ادامه و تقویت رابطه عاطفی یک حرکت گروهی است، به این معنی که زن و شوهر و بچه‌ها با هم به پیشرفت هم کمک می‌کنند و به یکدیگر اعتماد به نفس و انگیزه می‌دهند. پس اگر هر یک از اعضای خانواده یک پله عقب رفت، بقیه باید نگران حالش باشند. زمانی پیش می‌آید که یکی از زوجین خودش را گم می‌کند و احتیاج به تنهایی و فکر کردن دارد. زمان گرفتن مثلاً برای بازیافت روحی خود ایده خوبی است، اما این تصمیم بهتر است دو طرفه باشد؛ بنابراین بهترین توصیه می‌تواند ایجاد فضای گفتگو، یافتن علل مشکل و تصمیم به رفع عوامل ایجاد کننده اختلاف پنهانی و شکاف عاطفی در خانواده می‌باشد. توصیه‌های دیگر عبارتند از: از اوضاع مالی شوهر خود ایراد نگیرید و همسر خود را با بقیه مردان مقایسه نکنید. بی‌نتیجه‌ترین کار است. قدردان تلاش‌های او باشید. به بچه‌ها تأکید کنید در همه حال موظفند احترام پدر و مادر خود را حفظ کنند. از ظاهر و شکل اندام یکدیگر ایراد نگیرید. هر فردی چهره و اندام خاص خود را دارد. به سلامت جسمانی یکدیگر توجه کنید. رویا‌های یکدیگر را نادیده نگیرید حتی اگر جامه عمل پوشاندن به آن‌ها امکان‌پذیر نباشد. شاید با آرزو‌های هم یا حتی با برخی از آن‌ها موافق نباشید، اما این بدین معنی نیست که آن‌ها را نادیده بگیرید. اعتماد، مهم‌ترین بخش رابطه عاطفی است. اعتماد به هم را از بین نبرید. نزد بچه‌ها یا دیگران، یکدیگر را سزنش نکنید. هیچ رابطه‌ای نیست که در آن اختلاف نظر وجود نداشته باشد، اما اگر در این شرایط در جمعی به سر می‌برید، خودتان را کنترل کنید. گاهی مرد خانه مجبور می‌شود در دوره‌ای برای کارش وقت بیشتری بگذارد؛ شرایط برای او هم خسته‌کننده است، اما برای آسایش و تأمین نیاز‌های خانواده تلاش می‌کند؛ پس به او قوت قلب بدهید و تأکید کنید جای خالی‌اش در خانه کاملاً احساس می‌شود. گاهی مردان از حرف زدن در مورد مسائل جدی زندگی اجتناب می‌کنند، شاید نشانه ضعف آن‌ها باشد. در زمان مناسب با او گفتگو کنید یا از یک مشاور خانواده راهنمایی بگیرید. در او این احساس را ایجاد کنید که به احساسات و خواسته‌هایش اهمیت می‌دهید. شما باید در کنار هم احساس آرامش داشته باشید، پس باید مراقب احساسات هم باشید. حرف زدن با هم را تمرین کنید. از وضعیت پیش آمده به عنوان سکوی پرشی برای آنچه که رشد پس از آسیب نامیده می‌شود، استفاده و به ساماندهی شرایط فکر کنید.

ترجمه با جرح و تعدیل، برگرفته از سایت: psychologytoday. com
نوشته: ویکی اِستارک
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار