سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: مونا اورعی فارغالتحصیل رشته معماری و دانشجوی ارشد مدیریت رسانه است که در حال حاضر به عنوان گوینده بخش خبر در رسانه ملی فعالیت دارد. وی در کنار گویندگی، نویسنده و برنامهساز تلویزیون است و در مؤسسه خیریه حضرت رقیه (س) نیز برای کمک به نیازمندان آستین همت خود را بالا زده و همکاری میکند. «جوان» با این فعال اجتماعی و مجری خبر تلویزیون گفتگو کرده است.
کار خبر بیشتر از یک علاقه ناشی میشود، به سمت آن کشیده شدید یا به طور اتفاقی رقم خورد؟
ابتدا به عنوان نویسنده وارد برنامههای تلویزیونی شدم و برای اولین بار در برنامه «عقیق» شبکه قرآن به تهیهکنندگی نوید محمودی حدود ۵۰ متن ادبی نوشتم و خواندم که روی تصاویری از خودم پخش شدند. پس از آن برنامه «آستانه» از شبکه اول و «پنجرهای رو به آفتاب» از شبکه قرآن، «عصربخیر بچهها» از شبکه دو، «گزینه جوان» از شبکه ۳ و در نهایت بخشهایی از «صبح و امید» را نوشتم و اجرا کردم. پس از آن به دعوت معاون سیاسی سازمان و مدیر پخش اخبار سیمای آن زمان آقای سید مهدی دعوت به کار شدم. همان زمان گوینده خانم خبر قرآنی به دلایلی از آن بخش خبری رفت و با توجه به سوابقم در شبکه قرآن و اندکی تحصیلات حوزوی بلافاصله جایگزین شدم. درحال حاضر هم سه ماهی به عنوان گوینده اخبار صبحگاهی شبکه اول در حال فعالیت هستم.
تفاوت اخبارگویان آقا و خانم را در چه میدانید؟
در مدیریت معاونت سیاسی سیما چندان تفاوتی میان خانمها و آقایان نیست. آنچه تفاوت ایجاد میکند، رفتار خود آدمها با همدیگر است. نوع نگاهها، حرف زدن و پوشش همه جا هست و ربطی به نوع کار ندارد. همیشه سعی کردم نکات مثبت هر چیزی را ببینم؛ هم خودم راحتترم و هم دیگران.
چه شد که از خبر شبکه قرآن به خبر شبکه یک رفتید؟
در بدو ورودم به بخش خبری برای خبر ۲۰:۳۰ و خبر ۱۴ تست دادم و اتفاقی وارد بخش خبر قرآنی شدم و، چون اعتقاد پخش اخبار بر تخصصی کردن خبرهاست در این بخش ماندگار شدم. به لطف خدا و اعتمادی که به من شد، همچنین چند جلسه تمرین، شیفت اخبار صبحگاهی شبکه اول سیما به بنده واگذار شد.
اخبارگویی برایتان دردسر هم داشته است؟
نه یادم نمیآید به جز مواردی جزئی که بخشی از کار ماست مثل تپقها و اشتباهاتی که کمی بزرگ و قابل توجه بوده و بعضاً باعث استرس و ناراحتی شده است که چرا نتوانستم کارم را بیعیب و نقص انجام بدهم چیز دیگری نبوده است.
شما از جمله مجریانی هستید که با پوشش چادر برنامه اجرا میکنید. چه شد که چادری شدید؟
چادر برای من لباس کار نیست. من در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم که برایش چادری شدنم مهم بوده است البته به غیر از این، نکتهای که در تربیت پدر و مادرم وجود داشت و من الان درک میکنم و در تربیت فرزند خودم به کار میبندم، این است که خوب و بد رو بشناسد و خدا را ناظر بر خودش بداند. کار خوب را به خاطر خودش و نه کس دیگر انجام بدهد؛ به این خودمحافظتی میگویند. مثلاً پسر من بستنی دوست دارد و از قضا لوزه سوم دارد و زود سرما میخورد، اخیراً کمی هم نفستنگی پیدا کرده و بستنی به شدت برایش بد است. اوایل که بچهتر بود با اجبار و تشویق بستنی نمیخورد، اما الان تا سراغ بستنی را میگیرد فقط میگویم: پسرم انتخاب خودت است. من برای تو بستنی میخرم، اما اگر نفست تنگ شد یا سرما خوردی و مجبور به دکتر رفتن شدی دیگر راهی نداری، خودت انتخاب کن. در اکثر مواقع این شیوه جواب میدهد و فکر میکنم تربیت من هم همینطور بوده است؛ بنابراین هیچ وقت برای خوش آمدن کسی چادر نپوشیدم و اگر تا سنی انتخابم نبود به احترام خانواده سرم میکردم. هرگز به این پوشش بیاحترامی نکردم حتی در نبود خانواده آن را از سرم برنداشتم، چون میدانستم پدر و مادرم به من اعتماد کردند و دلم نمیخواست از آن سوءاستفاده کنم. الان هم که چادر اصلیترین پوشش من است.
طی این سالها شرایطی پیش نیامد که فکر کنید بدون چادردر فضای کاری راحتتر باشید؟
سالها با افراد متفاوتی در شبکههای مختلف کار کردم و به جرئت میگویم پیشرفت یا عدمپیشرفت هیچ ربطی به چادر ندارد. شاید تکراری به نظر بیاید، اما چون حرف درستی است تکرارش میکنم؛ رفتار، کردار، نوع حرفزدن، خندیدن و حریمی که آدمها برای خودشان تعریف میکنند، مختصات رفتار طرف مقابل را تعیین میکند حالا اگر پیشرفت به هر دلیل غیر از تواناییهای کاری اتفاق بیفتد به نظرم عین شکست است و جایی که هرگز فکرش را نمیکنیم ما را زمین خواهد زد.
آیا چادر در پیشرفت کار یک خانم با شرایط حاکم جامعه مانع است یا تسهیلکننده؟
منکر این نیستم که نه در سازمان صدا وسیما، بلکه در خیلی از ادارات و سازمانهای دولتی ظاهر آدمها بر باطن آنها ارجح بوده و گاهی سؤالاتی بسیار خندهدار صلاحیت یک فرد را تأیید یا رد میکند. تأثیر این جریان آنقدر مخرب است که گاهی حتی نمیشود راجع به آن حرف زد. نمونهاش را هم بعضاً بین مجریان داشتیم و متأسفانه همه در جریان قرار گرفتند. ناگفته نماند که ترکشهای این دست اتفاقات هم بر تن آنهایی میرود که واقعاً معتقدند و جز سکوت برای حفظ حرمت کار دیگری از دستشان برنمیآید.
خاطره خاصی از کار خبری دارید؟
هنوزم بعد از سالها به غیر از روزهای خستهای که بالاخره در زندگی همه پیش میآید با شور و شوق سر کار میروم و هر بار سعی میکنم با کلماتی جدید سلام یا خداحافظی کنم و لحنم را در هر خبر تغییر بدهم. اعتقاد دارم قطعاً در مخاطب نیز انرژی مثبت ایجاد میکند، به هر حال خبر ریتم یکسانی دارد، اما راستش من بیشترین کابوسی که دارم و گاهی شبها هم هنگام خواب به سراغم میآید، این است که یا دیر به خبر رسیدم یا متن خبر را کاملاً اشتباه خواندم یا خلاصه روی آنتن اشتباه بزرگی میکنم. خدا را شکر این اتفاقهای کابوسهایم در واقعیت رخ نداده است. به غیر از یک بار که چهار دقیقه مانده به خبر به سازمان رسیدم، ماشینم را وسط خیابان رها کردم و فقط دویدم. ۳۰ ثانیه به خبر سر جایم نشستم و به خیر گذشت، اما استرس آن روز هیچ وقت از یادم نمیرود.
در کنار گویندگی یکی از فعالان در عرصه خیریه خصوصاً تهیه جهیزیه هم هستید. هنرمندان و اهالی رسانه چقدر در این امر همراهی میکنند؟
به برکت کار خیریه و اندک کمکی که از دستم برمیآید، کار و زندگی میکنم و با تمام وجود معتقدم اندک آبرویی اگر دارم به واسطه مؤسسه حضرت رقیه (س) است. من همه زندگیام را مدیون این لطف پروردگار هستم. اکثر دوستان رسانهای من هم وقتی اصل ماجرا را متوجه میشوند با همه وجودشان همکاری میکنند، نمونهاش اهدای ۱۱۰۰ بسته خوراکی به همت مؤسسه حضرت رقیه (س) و آستان حضرت صالح بن موسی الکاظم بود که دوستان به دعوت ما لبیک گفتند و اگر خدا یاری کند این حرکت به شکل گستردهتری ادامه خواهد داشت و این یکی از لذتبخشترین اتفاقات رسانهای بود که رقم خورد؛ البته قبل از آن همکاری با بچههای «عصرجدید» و احسان علیخانی در ارسال ۲۵ هزار بسته خوراکی به سرتاسر کشور و همراهی علی ضیا و برنامه «فرمول یک» در سفر سه روزه ما به سیستان و بلوچستان و اجرای زنده برنامه بود که ساخت یک مدرسه از ماندگارترین خاطرههای من از تعامل با اهالی رسانه است.
توصیه شما به کسانی که میخواهند وارد عرصه رسانه شوند، چیست؟
نه فقط به دوستداران رسانه بلکه روی صحبت من با همه رفقایم و دوستانم و هر کسی که مخاطب این گفتگو است، این است که اول توکل به خدا، دوم تلاش و پشتکار برای رسیدن به خواستهها و آرزوهای زندگی داشته باشند و سوم راضی بودن به آنچه خدا برایمان در نظر گرفته است و، چون اگر دو مورد اول را داشته باشید قطعاً جایی که ایستادید بهترین جاست که شخص شما باید آنجا باشید و اگر مطابق میلتان نیست یا به صلاحتان نبوده یا امتحان زندگی شماست.