تقریباً یک هفته از ترور دانشمند هستهای کشورمان شهید محسن فخریزاده گذشته، اما همچنان رسانهها و مسئولان روایتی یکسان از نحوه ترور این دانشمند شهید برجسته حوزه هستهای و دفاعی اعلام نکردهاند. این مسئله باعث شده است افکار عمومی در یک فضای مبهم و گیجشونده قرار بگیرند و به همین علت مرجعیت رسانهای در دست رسانههای ضدنظام افتاده است. پرواضح است که در یک چنین فضای پرابهام و مشوه رسانهای و اطلاعاتی نقش هدایتگری و اقناع افکار عمومی از سوی مسئولان و رسانهها به شرط ارائه روایتی یکسان ذیل یک وحدت رویه هماهنگ میتواند جلوی سوءاستفادههای بعدی و نیز دروغپردازی و افسانهسرایی رسانههای مخالف کشور را بگیرد.
از دست دادن بحث مرجعیت رسانهای و نقشآفرینی رسانههای «خُرد» و «کلان» داخلی (اعم از دیداری، شنیداری، مطبوعاتی و مجازی) در اتفاقات مهمی نظیر سقوط هواپیمای اوکراینی و همین ترور اخیر و میدانداری «روایت» رسانههای ضدنظام از بیبیسی فارسی تا ایراناینترنشنال و دیگر رسانههای همسو با دشمن، اسباب بیاعتمادی افکار عمومی و عدم احراز مرجعیت رسانهای توسط رسانههای داخلی در ارائه «روایت اول» شده است. علت اهمیت «روایت اول» این است که اولاً همیشه روایت اول است که در ذهن مخاطب نقش اصلی و مبنایی را ایفا میکند، ثانیاً از نظر «اقناعی» و «ادراکی» افکار عمومی برای روایت و خبر اعلام شده از سوی رسانههای داخلی سلامت و قطعیت قائل میشوند (البته در صورت به تواتر رسیدن چنین رویکردی)، ثالثاً فضای ابهامآفرینی و شبههافکنی در ذهن مردم از سوی رسانههای معاند و مخالف نظام گرفته میشود، رابعاً لازم نیست انرژی و توان رسانهای حاکمیت و نظام در مسیر فرسایشی پاسخگویی به دروغپردازیهای رسانهای دشمن مستهلک شود.
در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی مردم برای اطلاعرسانی اخبار و اتفاقات عمدتاً از دو رسانه خُرد آن ایام یعنی تکثیر نوار کاست و چاپ و تکثیر اعلامیهها، نهایت استفاده را میبردند. در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب تا سالهای پایانی جنگ تحمیلی مرجعیت رسانهای همچنان در اختیار رسانههای داخلی بود. متأسفانه با سرکار آمدن دولت سازندگی روند و پروسه به محاق رفتن رسانهها به دلیل داشتن نگاه صفر و صدی و سیاه و سفیدی مسئولان سیاسی شروع شد. این اتفاق در حالی بود که رسانههای مخالف نظام دنبال تقویت و برطرف کردن معایبشان با انجام اقدامات عملی و پژوهشهای متنوع در حوزه روانشناختی و آنالیز افکار عمومی ایران بودند.
امروزه به لطف اینترنت و متولد شدن شبکههای اجتماعی نحوه و سرعت اطلاعرسانی از روز و ساعت به دقیقه و ثانیه رسیده است، اما متأسفانه همچنان نگاه سیاستزده و انتفاعمحور برخی مدیران و مسئولان اجازه شکلگیری و تجمیع رسانههای خُرد را که توسط افراد آتش به اختیار و به صورت گلخانهای در حال فعالیت هستند، نمیدهد. عدم توجه و باور برخی تصمیمگیران به مؤلفه بسیار مهم الزام ایجاد و راهاندازی شبکه ملی اطلاعات و نیز ایجاد پلتفرمهای وطنی و شبکههای اجتماعی داخلی به منظور نقشآفرینی رسانهای در بزنگاههایی مثل میدانداری رسانهای حین بروز اتفاقاتی مثل ترور شهید محسن فخریزاده، دانشمند هستهای کشورمان یا حادثهای در سطح سقوط هواپیمای اوکراینی، باعث شده مرجعیت رسانهای و ارائه روایت اول خبری همچنان در دست مخالفان و دشمنان کشور و ملت ایران اسلامی باشد.
تقویت زیرساختها، راهاندازی شبکه ملی اطلاعات و ارکستراسیون کردن تکمضرابها و ایجاد قرارگاههای رسانهای به منظور عدم فعالیت گلخانهای در کنار ایجاد سدهای قانونی و ایجاد هزینه برای رسانههای معاند از طرق مختلف و البته قابل اجرا میتواند مرجعیت رسانهای را به داخل کشور برگرداند.
واقعیت این است که در بین مسئولان مرتبط با فضای رسانهای هنوز کسانی وجود دارند که هزینه کردن برای تقویت رسانهها و فرهنگسازی به منظور اصلاح نگاه غلط به رسانههای داخلی را حیف و میل بیتالمال میدانند. این در حالی است که هزینههای ایجاد شده از سوی دشمنان و رسانههای تحت امرشان برای کشورمان از حوزههای فرهنگی و اجتماعی تا حتی اقتصادی و امنیتی با نقشآفرینی رسانهای در حال عملیاتی شدن است. قطعاً ایجاد همگرایی و جلوگیری از عملکرد گلخانهای و پراکنده با راهاندازی شبکه ملی اطلاعات و ایجاد قرارگاههای رسانهای با محوریت تأمین و تقویت منافع ملی و ایجاد امنیت روانی جامعه میتواند ضمن بازگرداندن مرجعیت رسانهای به داخل از هزینهآفرینی و بر هم زدن امنیت روانی جامعه جلوگیری کند.