سرویس اقتصاد جوان آنلاین: جمهوری یمن، کشوری در جنوب غرب آسیا با جمعیتی نزدیک به ۳۰ میلیون نفر است که از سال ۲۰۱۱ درگیر بحران سیاسی و به دنبال آن حمله عربستان سعودی طی ائتلافی با امارات متحده، قطر، کویت، بحرین، مراکش، مصر، اردن و سودان در سال ۲۰۱۵ شد. ائتلاف عربی گفته است دلیل این حمله پشتیبانی و درخواست عبدربه منصور هادی، رئیسجمهور مستعفی و فراری یمن، دستیابی انصارالله به موشکهای بالستیک و صنایع هوایی و در نهایت بر هم زدن امنیت منطقه است، ولی دلایل اصلی و پشت پرده حمله سعودیها به یمن چه بود؟ و تحولات اخیر در منطقه از جمله خروج نیروهای امریکایی از سومالی و احتمالاً استقرار آنها در جیبوتی و به دنبال این مهم، تهدید انصارالله از طرف دولت ایالات متحده به قرارگرفتن در فهرست گروههای تروریستی این کشور، چه سناریوی را در آینده ترسیم مینماید؟!
شیعه هراسی و قدرت نفوذ ایران در یمن، موقعیت استراتژیک آن و اهمیت اقتصادی- تجاری این کشور سه دلیل مهم از این حمله است:
- شیعه هراسی و قدرت نفوذ ایران: عربستان از زمان قدرتگیری شیعیان در «صعده و آلعمران» که هممرز با استانهای شیعه نشین «نجران، جازان، عسیر و الشرقیه» این کشور هستند، احساس خطر کرد. ریاض برای مقابله با این روند، علاوه بر دامن زدن به منازعات قومی- قبیلهای و تشیع- تسنن در یمن به تقویت القاعده برای مبارزه با شیعیان همت گماشت. سعودیها از این موضوع هراس دارند که اگر شیعیان قدرت را به دست گیرند، ممکن است الگویی برای شیعیان عربستان شوند و فراتر از آن میپندارند صنعا به چهارمین پایتخت منطقهای ایران پس از بیروت، بغداد و دمشق مبدل شود. به این ترتیب، هنگامی که تلاشهای عربستان برای سرکوب شیعیان از جمله در «عملیات زمین سوخته» سال ۲۰۰۹ بدون نتیجه ماند، خود دست به کار شده و با عملیات «طوفان قاطع» حمله غیرانسانی و ددمنشانه به یمن را آغاز نمودند که تاکنون ادامه داشته و نتیجهای برای سعودیها به ارمغان نیاورده است.
- موقعیت جغرافیایی و استراتژیک یمن: موقعیت جغرافیایی یمن، همواره چشم طمع سعودیها و قدرتهای فرامنطقهای همچون ایالات متحده را برانگیخته است. یمن از شمال به عربستان، از غرب به دریای سرخ، از شرق به دریای عمان و از جنوب به اقیانوس هند منتهی شده و بر جزایر بسیاری مالکیت دارد که «سقطره» مهمترین آنهاست. اشراف بر تنگه «باب المندب» در حد فاصل دریای سرخ و بحرالعجم که از یکسو دسترسی به آبهای آزاد را فراهم میآورد و از سوی دیگر در امتداد کانال سوئز قرار دارد، امتیاز بیبدیل دیگر یمن به شمار میرود. همچنین دسترسی کشورهای اتیوپی، سومالی، سودان، جیبوتی، اردن و اریتره به دریای آزاد تنها از طریق این تنگه میسر است. همچنین «بندر عدن» از جمله مناطق استراتژیک نزدیک به تنگه بابالمندب است که تسلط بر آن به معنای کنترل تنگه خواهد بود. این خود یک دلیل عمده علاقه سعودیها و امریکاییها برای بهدست گرفتن عدن است که در نهایت موفق به احداث یک پایگاه نظامی در آن شوند و با پایگاه هوایی دیگر امریکا در اردن با نام «موفق السلطی» تکمیل شود. چنین رخدادی از یک طرف بر میزان برد عملیاتی تل آویو در خلیج فارس خواهد افزود و از طرف دیگر بر اقدامات تجاری و اقتصادی چین در سودان، نظارت بیشتری خواهد بخشید.
- موقعیت اقتصادی- تجاری یمن: به مدد موقعیت جغرافیایی- استراتژیک یمن، قرار گرفتن در مسیر تجارت بینالمللی دریایی، موقعیت منحصربه فردی به آن بخشیده است. نزدیک به ۴ میلیون بشکه نفت، روزانه از بابالمندب میگذرد و کشتیهای تجاری غیر نفتی بسیاری در آن تردد دارند. در کنار این مهم، ذخایر اثبات شده میادین نفتی یمن که بیش از ۳ میلیارد بشکه تخمین زده میشود، بر اهمیت آن میافزاید. از این رو، عربستان سعی دارد علاوه بر بهدست گرفتن میادین و ذخایر نفتی یمن، با کنترل بابالمندب، ضمن تضمین جریان صدور نفت به مشتریان آسیای شرقی، خود را از تنگنای وابستگی به «تنگه هرمز» برهاند. استان ظفار در عمان و به ویژه «حضرموت» در یمن که عربستان بارها آن را بخشی از خاک خود دانسته است، موانع اصلی دسترسی عربستان به بحرالعجم و در ادامه آن اقیانوس هند به شمار میروند. البته داعیه سرزمینی عربستان بر یمن از گذشته وجود داشت و در این راستا به سال ۱۹۳۴، سه شهر نجران، جیزان و عسیر یمن را به اشغال درآورد و ضمیمه سرزمین خود کرد.
در کنار سعودیها، اما نباید از خطمشیهای ایالات متحده غافل ماند. امریکا به موازات عربستان و دیگر نیروهای ائتلاف، به بهانه رشد القاعده و داعش، به سرکوب شیعیان، آتش افروزی مذهبی و قبیلهای و حتی تقویت تروریسم در یمن پرداخته است. ایالات متحده با جلو انداختن عربستان در حمله به یمن، اهداف چندگانهای را دنبال میکند: فروش تسلیحات گوناگون به سعودیها و کسب درآمد هنگفت از این راه، موقعیت جغرافیایی یمن در دسترسی به خاورمیانه، امنیت کشتیرانی به سبک دلخواه و فشار به رقبای تجاری که از منابع نفتی خلیج فارس بهره میبرند از جمله دلایل دیگر تلاش برای سلطه بر یمن است. همچنین موقعیت همجوار ژئوپلتیکی آن به عربستان و اسرائیل در اعمال فشار بر ایران، برای ایالات متحده حائز اهمیت است.
به همین دلیل به نظر میرسد ایالات متحده قصد ورود آشکارتر به جنگی نیابتی دارد. امریکاییها با فشار بر انصارالله، از جمله تهدید افزودن نام آنها به فهرست گروههای تروریستی، خواهان دوری و قطع روابط این گروه با جمهوری اسلامی ایران هستند. مدعای این مهم در سفر «رابرت سی اوبراین» مشاور امنیت ملی دولت ترامپ در نوامبر سال جاری به فیلیپین نمایان شد که گفت: «تصمیم فاصله گرفتن از ایران پیشروی انصارالله یمن قرار دارد و در غیر این صورت، نام این گروه از سوی ایالات متحده در فهرست گروههای تروریستی قرار خواهد گرفت.» بر کسی پوشیده نیست یکی از اهداف مهم دولت ترامپ و دیگر دولتهای ایالات متحده، محاصره، به انزوا کشاندن و ایجاد چالشهای گوناگون برای جمهوری اسلامی ایران بوده و خواهد بود. چنین تصمیمی نیز فراتر از سلطه سعودیها بر یمن و در اصل برای فشار بر ایران اتخاذ گردیده است.
در نتیجه اینکه، خروج نیروهای نظامی امریکا از سومالی که اخیراً عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را آغاز کرده و احتمال انتقال آنها به جیبوتی، افزایش عملیاتهای هوایی در یمن، کمکهای دفاعی بیش از پیش به سعودیها در دفع اقدامات متقابل یمنیها و فشار بر انصارالله به قطع روابط با ایران، خبر از رخدادهای مهمی در آینده نزدیک میدهد. از این رو، به نظر میرسد ایالات متحده به صورت مستقیم در خط نبرد علیه یمن قرار گیرد و با تهدید، تطمیع، تقویت گروههای مخالف داخلی علیه انصارالله و اقدام به حملههای نظامی در کنار عربستان، سعی در پایان جنگ یمن به نفع خود داشته باشد.