سرویس حوادث جوان آنلاین: اواخر مردادسال۹۳ بود که بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از مرگ مشکوک مرد میانسالی در یکی از بیمارستانهای تهران با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی در بیمارستان با جسد مرد ۴۱سالهای به نام علی چراغی روبهرو شدند که بررسیها حکایت از آن داشت بر اثر ضربه جسم سختی به سرش به قتل رسیده است.
تحقیقات مأموران پلیس نشان داد مقتول ضایعات جمع کن بوده و ۱۶مرداد سوار بر وانت همراه پسر خردسالش برای خرید ضایعات به میدان ۱۹۶ غربی تهرانپارس میرود که در درگیری با چهار مأمور سد معبر شهرداری از ناحیه سر به شدت زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل میشود.
حرفهای پسر مقتول
پسر خردسال مقتول به مأموران پلیس گفت: «من همیشه همراه پدرم با وانت به خیابان میرفتیم و آهن آلات ضایعاتی میخریدیم. آن روز ساعت۹ صبح برای کار به تهرانپارس رفتیم که خودرویی به ما نزدیک شد و از داخل آن چهار نفر درشت هیکل بیرون آمدند و خودشان را مأمور سد معبر شهرداری معرفی کردند. یکی از آنها که درشتتر بود از پدرم درخواست مجوز کرد، اما پدرم مجوزی نداشت. او گفت باید ماشین ما را به پارکینگ ببرند و بخوابانند که یکی از آنها سوار خودروی ما شد و پدرم نیز به راه افتاد، اما پس از طی مسافت کوتاهی پدرم خودرو را نگه داشت تا با اداره پلیس تماس بگیرد. پس از این همان مرد درشت هیکلتر به سمت پدرم آمد و با پنجه بوکس ضربهای محکم به سر پدرم زد. پدرم غرق در خون روی زمین افتاد و ضارب هم همراه همکارانش از محل فرار کردند.»
بررسیهای مأموران نشان داد عامل اصلی قتل محمد نام دارد که روز حادثه همراه همدستانش با مقتول درگیر شده است. بنابراین مأموران پلیس محمد و دو نفر از همدستانش را بازداشت کرده و مورد بازجویی قرار دادند.
اعتراف به قتل
متهم ابتدا در بازجوییها جرم خود را انکار کرد و مدعی شد که در روز حادثه فقط یک سیلی به مقتول زده است و نقشی در مرگ او نداشته است، اما در بازجوییهای بعدی به جرم خود اعتراف کرد. وی گفت: «ما معمولاً در قالب تیمهای سه یا چهار نفره در محدودهای که برای ما تعیین شده گشت میزنیم و با وانتیهایی که ضایعات جمع میکنند برخورد میکنیم. آن روز همراه همدستانم در حال گشت زنی بودیم که صدای بلندگو مقتول را شنیدیم که در حال خرید ضایعات بود. ما از او درخواست مجوز کردیم، اما او مجوز نداشت و به همین خاطر باید او را به کیوسکمان میبردیم. او درمیانه راه خودرواش را متوقف کرد و به همکارم گفته بود که به کیوسک نمیآید و میخواهد به پلیس اطلاع دهد. من وقتی دیدم خودرواش را نگه داشته از خودرومان پیاده شدم و به طرف او رفتم. او در حال حرف زدن با تلفن همراهش بود که یکی از همکارانم به او دو سیلی زد و او هم به ما فحاشی کرد. در یک لحظه خیلی عصبانی شدم و با مشت ضربهای محکم به سرش زدم. مقتول ناگهان روی زمین افتاد و از دهانش کف بیرون زد و ما از ترس فرار کردیم.»
دو متهم دیگر هم اعتراف کردند که محمد با مقتول درگیر شده است.
متهم پس از تحقیقات تکمیلی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد و هیئت قضایی هم جرم وی را قتل شبه عمد اعلام و او را به دیه محکوم کردند، اما رأی دادگاه با اعتراض اولیایدم در دیوان عالی کشور نقض و برای بررسی بیشتر دوباره به شعبه رسیدگیکننده فرستاده شد. متهم دوباره محاکمه و این بار به قصاص محکوم شد. رأی دادگاه پس از تأیید در دیوانعالی کشور برای سیر مراحل اجرای حکم به دادسرای امور جنایی تهران فرستاده شد.
مهلت ۳ ماهه
متهم در حالی که قبل از این یکبار دیگر هم تا پای چوبه دار رفته بود، چند روز قبل برای اجرای حکم در زندان رجایی شهر پای چوبهدار حاضر شد که این بار هم با میانجیگری واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران موفق به گرفتن مهلت سه ماهه از اولیایدم شد و به سلولش بازگشت. بدین ترتیب متهم چنانچه در این مدت نتواند شرطهایی که اولیایدم برای گذشت اعلام کردهاند را برآورده کند قصاص میشود.