سرویس سیاست جوان آنلاین: سیدمحسن حکیم نایبرئیس جریان حکمت ملی عراق است که از سال ۸۲ با سردار قاسم سلیمانی آشنا و این آشنایی به دوستی نزدیک منجر میشود. او در گفتوگویی با خبرگزاری تسنیم به بیان خاطراتی از حضور فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عراق و نبرد با داعش میپردازد. او درباره چگونگی آشناییاش با حاج قاسم سلیمانی میگوید: «مسئولیت پرونده عراق در جمهوری اسلامی ایران قبلاً در فرماندهی نصر بود که زیرمجموعه ستاد فرماندهیکل قوا قرار داشت و بعد از آن به نیروی قدس واگذار شد. از آنجا که بنده با مرحوم سیدعبدالعزیز حکیم کار میکردم و ایشان هم در چارچوب سازمان مجلس اعلای اسلامی عراق با مرحوم شهید حکیم فعالیت داشتند، همکاری گسترده، عمیق و طولانی در عرصههای مختلف آغاز شد.»
کوهنوردی نصفه شب، جلسه ۵ صبح!
محسن حکیم در پاسخ به این سؤال که کدام وجه ایشان بهنظر شما پررنگ است؟ میگوید: «حاج قاسم تنها یک ویژگی نداشت، بلکه دارای خصوصیات متعددی بود. اگر بخواهیم شخصیت کاری ایشان را تجزیه و تحلیل کنیم، یکی از آنها فعالیتهای شبانهروزی ایشان بود. بنده یادم است یکبار جلسهمان با سردار ساعت ۵ صبح شروع شد. من همراه آقای سیدعادل عبدالمهدی بودم که در آن مقطع معاون رئیسجمهور عراق بود. در تابستانها عموماً جلسات ایشان ساعت ۵ صبح آغاز میشد و در زمستانها که شبها طولانیتر بود، ساعت ۶ صبح. ایشان بعضاً فعالیتهای ورزشی از جمله کوهپیمایی و راهپیمایی هم داشتند که ساعت ۳:۳۰ صبح انجام میگرفت و برمیگشتند، لذا آدم پرکار و فعالی بودند و این یکی از ویژگیهای مهم جناب آقای سردار سلیمانی بود.»
دقت در جزئیات صبحانه مهمان خارجی!
نایب رئیس جریان حکمت ملی عراق میافزاید: «از جمله ویژگیهای مهم دیگرحاچ قاسم، پیگیری دقیق امور بود، یادم است یک روز همین جا بودیم و ایشان به من زنگ زد. عید نوروز بود زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد که معمولاً در این ایام رؤسای کشورهای فارسیزبان را دعوت میکردند و آنها دو، سه روزی به تهران میآمدند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند آقای طالبانی آمدهاند؛ آیا فرصت دارید ایشان را ببینیم؟ با توجه به اینکه برنامه رسمی ایشان تمام شده و ایشان الان مهمان ما هستند آنجا آقای پورجعفری را صدا زدند و گفتند فردا برای صبحانه آقای طالبانی چه میخواهید بیاورید؟ و ایشان گفتند چه مواردی را میآورند. وقتی آقای پورجعفری رفت من از حاج قاسم سؤال کردم شما به این جزئیات هم توجه میکنید که مثلاً سر سفره صبحانه آقای طالبانی چه باشد؟
ایشان تأکید داشتند جزئی از موفقیت کار، رسیدگی به همین جزئیات است و باید انجام شود. در همه کارها همین طور بود، یعنی به جزئیترین موضوعات با دقت توجه میکردند. ویژگی دیگر، حرکت سریع و قدرت جمعبندی ایشان بود، یعنی تصمیمگیری سریع و اجرا. خیلیها زود تصمیم میگیرند، اما قدرت اجرایی سریع ندارند، برای مثال، ساعت ۱۲ شب داعش به اطراف اربیل رسید که آقای بارزانی پیام دادند و درخواست کمک کردند. ساعت ۵ صبح دو هواپیما پر از سلاح و مهمات و لوازم نظامی مورد نیاز که بهدرد جنگ با داعش بخورد، در اربیل بود.»
پیگیری درخواستهای مردمی
حکیم سپس به روحیه خدمترسانی حاج قاسم اشاره میکند: «در بسیاری از جلساتی که گاهی ساعتها هم طول میکشید، مثلاً میدیدیم زنگ میزدند و با ایشان صحبت میکردند، بعد میفهمیدیم موضوع صحبتشان حل کردن مشکل یکی از همین عزیزان بوده است. در کرمان که ایشان در ایام فاطمیه (ع) روضه داشتند و ما هم خدمتشان میرسیدیم، از نزدیک میدیدیم که صدها نفر میآمدند و درخواستشان را با ایشان مطرح میکردند. یک بار از ایشان پرسیدم شما چقدر میتوانید به همه اینها رسیدگی کنید؟ تکتک این درخواستها را خود حاجی پیگیری میکردند که کار انجام شد یا نشد، شاید خیلی از این کارها هم مرتبط و متوجه ایشان نبود.»
بازدید از مراحل ساخت فیلم محمد رسولالله (ص)
حکیم سپس از خاطره بازدید از شهرک سینمایی فیلم محمد به دعوت سردار سلیمانی میگوید: «یکی دیگر از ویژگیهای شخصیتی ایشان، اهتمام به هنر ایرانی بود، یک روز با ما تماس گرفتند و گفتند میآیید با خانواده به خارج از تهران برویم؟ گفتم کجا؟ گفتند خارج از تهران. گفتم کجا خارج از تهران؟ گفتند شهرک سینمایی. صبح روز جمعه بود و ما هم با خانواده رفتیم. فیلم محمد رسول الله (ص) آقای مجیدی در حال ساخت بود و خود ایشان هم تشریف داشتند و ما مهمان ایشان بودیم، رفتیم و تا غروب با همدیگر بودیم و شهرک را دیدیم و از مراحل فیلمبرداری هم بازدید کردیم و برگشتیم.
یادم است یک بار با ایشان از کرمان برگشتیم، داخل هواپیما اکثر افراد میآمدند و با حاجی سلامعلیکی میکردند و ایشان بیشترشان را میشناخت و حتی حال نزدیکانشان را هم میپرسید.»
من را هم خواهند زد!
حکیم در خاطرهای دیگر از سردار سلیمانی به آمادگی ایشان برای شهادت اشاره میکند: «یک روز من به حاج قاسم گفتم که فراق شما برای ما خیلی سخت است. قبلش ایشان به من گفته بود ما سه نفر در جبهه مقاومت بودیم؛ شهید عماد مغنیه از لبنان، آقای محمد سلیمان مشاور امنیتی آقای بشار اسد و من. خب، میدانید که عماد مغنیه را در سوریه شهید کردند و بعد از او آقای محمد سلیمان را در لاذقیه و از طریق دریا زدند و به شهادت رساندند، گفت فقط من ماندم و من را هم حتماً خواهند زد.
به ایشان گفتم باید بیشتر مراقب باشید. حتی به برخی دوستان هم که با حاجی مرتبط بودند، سفارش کردیم، چون خودش خیلی این مسائل را دوست نداشت. حاج قاسم میگفت من با این حجم حرکت و فعالیتی که دارم نمیتوانم این مسائل را رعایت کنم و اگر بخواهم کارم را انجام دهم، باید خطرات را هم بهجان بخرم. منظور این است که ایشان خودش را از چند سال قبل برای شهادت آماده کرده بود.»
روزهای سقوط موصل
حکیم سپس به بیان خاطراتی از زمان سقوط موصل و افتادن شهر به دست داعش میگوید: «دهم ماه شش ۲۰۱۴ موصل سقوط کرد. شب سقوط موصل، من جایی بودم که مسئولان عالی کشور هم حضور داشتند و موضوع را پیگیری میکردند و اخبار میرسید که مثلاً داعش آمد از پل اول، پل دوم و پل سوم موصل رد شد و... کل کشور عملاً فلج شده بود.
ایشان (حاج قاسم) روز ۱۲ ماه شش وارد عراق شد. ساعت ۱۱ شب ما همراه اخوی (سید عمار) خدمتشان بودیم، نقشهای آوردند و روی زمین هم نشستند و شرح میدادند که داعش الان کجاست و کدام نقاط را گرفته است، تقریباً به نزدیکی سامرا و تکریت رسیده بودند. ایشان گفتند ما ۴ هزار نیروی کماندو بهعلاوه ۱۲ جنگنده و چندین هلیکوپتر آماده کردیم که اینها لب مرز هستند و اگر سامرا خواست سقوط کند، ما وارد عمل میشویم. ما هم مؤید این بودیم (حمایت میکردیم)، هم دولت عراق که آن موقع آقای مالکی بود و هم ما که نیروهای سیاسی بودیم. بعد توضیح دادند طرح ما این است و سامرا نباید تحت هیچ شرایطی سقوط کند. برخی از جاهای دیگر را هم تعیین کردند.»
حمله به ماشین سردار در نزدیکی سامرا
حکیم ادامه میدهد: «فردای آن روز تشریف بردند بهطرف سامرا و نزدیک بلد و غروب هم آمدند، وقتی من به استقبال ایشان رفتم، آقای پورجعفری گفت ما امروز مورد حمله قرار گرفتیم! ایشان رفته بودند جبهه را ببینند که نزدیک بلد بهسمتشان تیراندازی شده و چند تیر به پایین ماشین هم خورده بود و لذا برگشته بودند. ما رفتیم در اتاق خدمتشان و گفتیم قصه چیست؟ گفتند به ما حمله شد و از اطراف به ما حمله کردند ولی الحمدلله چیزی نشد، بعد ایشان شروع به کمک برای ساماندهی نیروها و گروهها کرد.
خوشحالی از فتوای جهاد آیتالله سیستانی
روز جمعه من داشتم خطبه نمازجمعه آقای عبدالمهدی کربلایی را گوش میکردم که در خطبه دوم، بیانیه بیت آقای سیستانی را خواندند و حضرت آیتاللهالعظمی سیستانی فتوای جهاد دادند. حاج قاسم گفت این امر مهمی است و خیلی کمک خواهد کرد و بعد هم شروع کردند به سازماندهی صدها هزار نفر از تودههای مردمی که با فتوای مرجعشان آمده و اعلام آمادگی برای جهاد کرده بودند.
تأکید حاج قاسم بر شکستن محاصره آمرلی
حکیم سپس از محاصره آمرلی و تأکید سردار بر شکست آن میگوید: «یادم است یک روز که ایشان از منطقه شمال غرب بغداد برگشتند، گفتند جنگ واقعاً قوی است و داعش با کمال قدرت میجنگد و حتی ایشان گفت من کمتر نیرویی دیدم که به این شکل بجنگد. در قضیه آمرلی، یک هیئت سهنفره از آنجا پیش بنده آمدند که اینها پیش افراد دیگر مثل آقای عامری و مالکی هم رفته بودند، وضعیتی که نقل کردند بسیار وضعیت رقتباری بود و میگفتند حدود ۱۶ هزار نفر از ساکنان آنجا در محاصره ۳۶۰ درجهای هستند و نه سلاحی دارند و نه حتی مواد غذایی.
من پرسیدم پس شما چطور از این محاصره بیرون آمدید؟ گفتند در روز دو بار هلیکوپتر میآید؛ یکی صبح و یکی بعدازظهر. هلیکوپتر وقتی میآید، حتی روی زمین نمینشیند یعنی در فاصله یکمتری از زمین میایستد و چند گونی خرما به ما میدهد و زخمیها را سوار میکنند و میبرند؛ ما که الان آمدیم اینجا با این پرواز آمدیم و در حالی که داشتیم سوار میشدیم بهسمتمان تیراندازی میشد. میگفتند اوضاع خیلی خراب است و اگر به داد ما نرسید، همه ما را تارومار میکنند.
من بلافاصله با سردار سلیمانی تماس گرفتم و گفتم میخواهم شما را ببینم. ایشان گفت خودم میآیم و به شما سر میزنم. ایشان آمدند، سیدعمار هم بودند و صحبت این هیئت شد، حاج قاسم گفت آقای عامری و دیگر دوستان هم به من گفتند، ما هم گفتیم حتماً باید برای اینها کاری شود، ۱۶ هزار زن، بچه، مرد، بزرگ و کوچک، اگر خدای ناکرده این محاصره نشکند، فاجعه رخ میدهد. تعبیرشان این بود که گفتند اگر محاصره نشکند آنجا عاشورا خواهد شد. حاج قاسم رفت و با برادران کرد از منطقه طوزخورماتو پایین آمدند و با طراحی خیلی دقیق ـ که یکی از ویژگیهای مهم ایشان طراحی در جنگهای پارتیزانی بود ـ آنجا را آزاد کردند. آمرلی اولین شهر مهمی بود که آزاد شد و اولین ضربه کاری که بر داعش وارد شد، همین آمرلی بود که در روحیه عمومی ملت عراق هم خیلی تأثیر داشت.»
بازدیدهای شخصی و میدانی
حکیم ادامه میدهد: «یکی دیگر از صفات حاج قاسم همین بود که خودش شخصاً میرفت و بازدید و شناسایی و پیگیری میکرد. جالب است، سوار موتور یا وانت میشد و میرفت در منطقه میگشت، منتظر تشکیلات و این حرفها نمیماند، مثل یک رزمنده در میدان بود.»