سرویس اقتصاد جوان آنلاین: از ابتدای سالجاری بود که تبوتاب بزرگی در میان مردم برای تثبیت قدرت پول و افزایش آن ایجاد شد و خیل عظیمی از مردم، پسانداز خود را وارد بازار سرمایه کردند. افزایش شدید سهامداران در نوع خود شگفت انگیز بود و شاخص کل هم با افزایش چند ۱۰ هزار واحدی در هفته، مردم را برای پیوستن به بازار سرمایه تشویق میکرد.
بورس با اقبال شدید مردم مواجه شد و در این میان، برخی کارشناسان این روند را خطرناک توصیف میکردند؛ خطرناک نه از بابت حضور جامعه در بازار سرمایه، بلکه نگران از اینکه دولت هر لحظه ممکن است با تغییر استراتژی خود، سهامداران را نقره داغ کند.
بیش از ۴۰ میلیون سهامدار در بورس به معاملات و پایش بازار مشغول بودند، اما از مرداد سالجاری، این دولت بود که نشان داد به هیج عنوان قابل اعتماد نیست.
شروع ریزشها
۲۰ مرداد ۹۹ روزی بود که سازمان خصوصیسازی در اطلاعیهای اعلام کرد عرضه صندوق دارا دوم به دلیل مخالفت وزارت نفت منتفی شده است؛ صندوقی که قرار بود باقیمانده سهام دولت در شرکتهای پالایشی تهران، تبریز، بندرعباس و اصفهان را در قالب صندوقی به مردم عرضه کند.
وقتی خبر این عرضه در تابستان اعلام شد، بسیاری از مردم با خرید سهام پالایشی سعی در کسب سود داشتند، ولی در ۲۰ مرداد با اعلام منتفیشدن این عرضه، بازار با ریزش سنگینی مواجه شد. ظهر همان روز، وزیر اقتصاد در بخش خبری شبکه یک سیما از عرضه این صندوق گفت و بهنظر میرسید بازار دوباره به روند گذشته خود برگردد، ولی هیچگاه چنین نشد.
از همان روز، بازار با سقوط سنگین مواجه شد، ولی برخی کانالهای تلگرامی و کارشناسان اعلام کردند، این ریزش یک اصلاح است و با رسم نمودارهای عجیب، به سهامداران این قول را دادند که نگران نباشید و به زودی بازار به مسیر صعودی خود ادامه میدهد.
در این میان، بازارگردانها رفتار عجیبی از خود بروز دادند و حقوقیها نیز با فروش آبشاری سهام خود، از بازار خارج شدند. با این وجود، جریان رسانهای و تبلیغاتی پر زوری سعی داشت این روند را عادی جلوه دهد و مردم هم با تجزیه تحلیل گذشته، به این نتیجه رسیدند که این ریزش موقتی است.
بازاری که درست نشد
با این وجود، بازار سرمایه در مسیر سقوط به هیچ محرکی پاسخ مثبت نداد تا علاوه بر حقوقیها، بخشی از حقیقیها نیز از بازار خارج شوند، اما یک مشکل بزرگ، کار را سخت کرد.
در روزهای منفی بازار، همه در صف فروش قرار گرفته بودند و خریداری برای سهام آنها وجود نداشت.
به عبارت ساده تر، سنگینترشدن صف فروش، نه تنها تعداد معاملات را کاهش داد بلکه محرکی شد برای سهامدارانی که میخواستند در بازار بمانند.
بسیاری از مردم قصد داشتند از بازار خارج شوند، ولی صفهای فروش، چنین اجازهای به آنها نمیداد تا هر روز، شاهد آب رفتن سرمایه خود باشند.
از روزی که شاخص کل ۲ میلیون واحد بود تا به امروز که افت ۸۰۰ هزار واحدی را تجربه کرده، این مردم بودند که حداقل نیمی از داراییهای خود را از کف دادند و دولت هم با تأمین مالی مناسب از بورس، آنها را به حال خود رها کرد.
مقصر کیست؟
حسن روحانی و سایر دولتیها، مداخله در بازار سرمایه را نفی کرده و آن را به ضرر اقتصاد کشور میدانند، ولی نگاهی به عوامل تأثیرگذار در سقوط بازار، نشان میدهد مقصر اول این اتفاق خود دولت است.
همانطور که اشاره شد، چراغ اول ریزش در مرداد ماه روشن شد و پس از آن اتفاقات دیگر موجب بیاعتمادی به بورس شد.
در این بین، برخی جریانهای رسانهای مردم را مقصر بهوجودآمدن این وضعیت میدانستند که با برخورد هیجانی و بدون منطق، به روند منفی شدن بازارها دامن میزدند.
گرچه بخشی از این سقوط، با نقشآفرینی حقیقیها تشدید شد، ولی نقش اصلی در سقوط به دولت تعلق دارد که با دخالتهای فراوان در بازار و دستورالعملهای شبانه، همه چیز را به هم ریخت. آخرین نمونه این دخالتها به موضوع قیمتگذاری محصولات فولادی مربوط میشود.
وزارت صمت به دنبال دستوریکردن قیمت فولاد بود و همین موضوع، موجب واکنش منفی سهام شرکتهای فولادی در بازار شد؛ شرکتهایی که جزو بزرگترین و پرتراکنشترین نمادهای بورسی هستند.
وقتی این خبر اعلام شد، سهام این شرکتها افت عجیبی را تجربه کرد و همین اتفاق، کافی بود تا سایر بخشهای بازار هم واکنش نشان داده و روزهای منفی را تجربه کنند.
این روند تا به امروز به قوت خود باقی است و فقط، این مردم هستند که شاهد دود شدن سرمایههای خود در بازار سرمایهاند.