سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید محسن فانوسی از تخریبچیهای گروه مهندسی رزمی ۴۳ امام علی (ع) که در راه دفاع از حرم اهلبیت (ع) به شهادت رسید. شهید فانوسی از اهالی شهر همدان بود که تا آخرین قطره خون به مبارزه با تروریستهای تکفیری پرداخت و اجازه نداد مرتجعان و تروریستها به بقاع متبرکه شیعیان بیاحترامی کنند.
عشق به اهلبیت (ع)
شهیدفانوسی در سال ۱۳۷۹ در گردان ۴۳ رزمی مهندسی امام علی (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام و در گردان تخریب مشغول به کار شد. نزدیک به ۱۳سال جهت پاکسازی میادین مین در مناطق مرزی کشور از جمله شمالغرب، جنوب و شلمچه و بسیاری از مناطق دیگر خدمت کرد و در سال ۱۳۹۲ بهعنوان پاسدار نمونه انتخاب شد. عشق به اهل بیت (ع) و شهادتطلبی در وجود شهید فانوسی موج میزد. بحث شهادت و شهید با زندگی محسن عجین شده بود. او از ابتدای بلوغ با شهدا انس گرفته و در واقع طلب شهادت از خداوند جزو آرزوهای او بود. او یک تخریبچی بود و دغدغههای بسیاری داشت که این دغدغهها تنها مختص میدان جنگ نبود، بلکه هدف او رضایت و خواست خداوند بود. او همواره آماده خدمت بود، به همین خاطر وقتی بعد از ۲۳ روز خدمت، پاهایش را از پوتین درآورد، پاهایش تاول زده بودند و به قول همرزمانش نمیشد پوتین تخریبچی را به راحتی درآورد. حتی در طول شش ماه که در شلمچه بود از خانواده و دوستانش حلالیت گرفته بود. یکی از دوستانش میگفت وقتی به سوی میدان میرفت پشت پایش مین بود و وقتی به او میگفتیم مراقب مینها باش، میگفت اینها دیگر با من دوست شدهاند، او از مرگ هراسی نداشت و شجاعت محسن سبب شد وارد چنین معرکهای شود.
کسب حلالیت
از روز اول به هر مأموریتی که میرفت به خانوادهاش میگفت که شاید این آخرین مأموریت من باشد. خودش را برای هر اتفاق و حادثهای آماده کرده بود و هراسی از جانبازی و شهادت نداشت. روح بزرگ او، برای خدمترسانی و پیشبرد وضعیت جبههها آماده بود و در این راه حاضر بود جانش را نیز فدا کند. وقتی موضوع هتک حرمت تکفیریها به بقاع متبرکه شیعیان مطرح شد و جنگی سراسری سوریه را دربرگرفت، شهید فانوسی در صف اول اعزام به جبهههای مقاومت بود. به همسرش گفته بود که هر جا پای دفاع از حرم و حریم اهلبیت باشد، من بهعنوان یک نظامی موظف هستم طبق تعهدی که دارم بروم و از اعتقاداتم دفاع کنم. شهید با تکیه بر همین اعتقاد راهی سوریه شد و در سختترین میادین آماده نبرد با دشمنان بود.
سکوت و تواضع
دوستان شهید تعریف میکنند در مدت ۲۵ روزی که آقا محسن در سوریه حضور داشت، سکوت، تواضع و همچنین وظیفهشناسیاش نسبت به نظافت البسه و سرویس بهداشتی ما را به تعجب واداشته بود. محسن به حدی فروتن بود که در مأموریتها او را امام جماعت میکردند. دوستانش میگویند که محسن چیزی از مناجاتهایش و اذکاری که میگفت بروز نمیداد، اما نماز شب خواندنهایش را همه بچهها دیده بودند. در مأموریتها نماز شبش ترک نمیشد و در هر موقعیت و لحظهاش عبادتش پا برجا و یاد خدا همواره آرامشبخش روح و جانش بود. محسن به هیچ وجه غیبت نمیکرد و سعی میکرد موضوع بحث جلسه غیبت را عوض کند و اگر موفق به انجام این کار نمیشد، خیلی سریع جلسه را ترک میکرد. سرانجام در ۹ آبان ۱۳۹۴ شهید محسن فانوسی به آرزوی قلبیاش رسید. وقتی ایشان مشغول پاکسازی منطقه بود، تیری توسط یک تکتیرانداز به پیشانی ایشان شلیک شد و او را به شهادت رساند، یکی از دوستانش میگفت محسن لحظات آخر به آسمان نگاهی کرد، لبخند زد و به پهلو خوابید. شهید فانوسی در بخشهایی از وصیتنامهاش چنین مینویسد: «وصیت ما زبان حال ما و زبان حال ما پیام خون ما، پیام خون ما اطاعت از امر خداوند و امر ولیفقیه و اجرای قوانین الهی است و تحقق بخشیدن به امر به معروف و نهی از منکر.»