کد خبر: 1037136
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۳
طلب بخشش از فرشتگان زمینی
مادر است دیگر. کارش همیشه معجزه است. چه در سفره غذا و چه در دستان پدر هنگامی که در تنگنا و بحران است. کارش آوردن معجزه از پستوی خانه است که با قناعت جمع کرده و همیشه پدر به او افتخار می‌کند. با قلبش همیشه معجزه می‌کند و معجزه‌هایش تمامی ندارد. در تمامی مشکلات همیشه برایمان راهی باز می‌کند. چه از گردنش، چه از انگشتانش و چه فرش زیر پایش حتی سقف بالای سرش از همه‌جا و همه‌کس که ناامید می‌شویم، مادر است، خانه‌اش امن و آغوشش باز
محمد مسیحا

سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: مادر، خدا تو را از جنس عشق آفریده است. نامت را با عشق نوشته‌اند، با عشق خوانده‌اند. تو معجزه‌ای. معجزه خدا در زمین. تنها معجزه خدا از روز ازل تاکنون. شاید دلیل بقای زمین حضور پر مهر و عشق توست...


حتی خدا هم تو را بیشتر از همه مخلوقاتش دوست دارد. برایت از ابتدا بهشتی مهیا کرده، فرش زیر پایت قرار داده است. خدا تو را از جنس خودش آفرید. نمونه‌ای کوچک از مهربانی و عطوفت خدا روی زمین، از جنس انسان و به او یکی و تنها یکی از صفات ارزنده‌اش را داد. عشق بی‌قید و شرط! بی‌قید و شرط ایثار می‌کند و می‌بخشد و دوست می‌دارد و چه دوست داشتنی!... عجیب دلنشین و زیبا تا مادر نباشی این را نمی‌دانی...

مادری که همیشه منتظر و نگران است تا دردانه‌هایش از راه برسند، یا نه از آن‌ها خبری بگیرد. شاید نگران کلمه خوبی برای حس و حال مادر نباشد... دلش تنگ می‌شد. دوری عذابش می‌داد. بی‌قرار فرزندش می‌شد.


مادر است دیگر، نگاهش دوخته به در، چشمش به تلفن و گوشی و همه حواسم به اینکه «الان کجاست و چه می‌خورد؟» و حتی حواسش به اخبار تا ببیند جگرگوشه‌اش در آن سوی دنیا، در امنیت به‌سر می‌برد؟


این جگرگوشه گاهی سال‌ها نمی‌آید و سال‌ها از آن‌ها خبری نمی‌شود. هر لحظه‌اش هزار سال می‌گذرد و پیر می‌شود به امید دیدن روی عزیزش...


سفره‌اش همیشه پر برکت و خانه‌اش همیشه پر انرژی، می‌داند عزیزانش چه هوس می‌کنند.


فرزندش را به بوی غذاهایش عادت داده است. از در حیاط که وارد می‌شوی از بین تمام غذا‌های ساکنین ساختمان، بوی کتلت مادر عجیب مشخص است! قرمه‌سبزی‌اش حرف ندارد، سفره‌اش همیشه رنگین و پربرکت است.


مادر است دیگر. کارش همیشه معجزه است. چه در سفره غذا و چه در دستان پدر هنگامی که در تنگنا و بحران است. کارش آوردن معجزه از پستوی خانه است که با قناعت جمع کرده و همیشه پدر به او افتخار می‌کند. با قلبش همیشه معجزه می‌کند و معجزه‌هایش تمامی ندارد. در تمامی مشکلات همیشه برایمان راهی باز می‌کند. چه از گردنش، چه از انگشتانش و چه فرش زیر پایش حتی سقف بالای سرش از همه‌جا و همه‌کس که ناامید می‌شویم، مادر است، خانه‌اش امن و آغوشش باز.


در گرفتاری‌ها و مشکلات، در تمام پستی و بلندی‌های مسیر زندگی که قرار می‌گیریم و به او پناه می‌بریم، باز با دستانش به سمت خدا برایمان معجزه می‌کند.


اما ما بزرگ می‌شویم و هر کدام سرگرم زندگی و مناسبات خود، می‌رویم. سر نمی‌زنیم. زنگ نمی‌زنیم. سراغ نمی‌گیریم و گاهی حوصله دلتنگی‌شان را نداریم. حوصله وقت گذاشتن برای این فرشته تمام نشدنی از عشق، اما مادر می‌بخشد. خدا بخش بزرگی از بخشندگی‌اش را به مادر هدیه داده است. هر چقدر فرزند بدی باشیم، باز تنها کسی که دوستمان دارد و می‌بخشد، مادر است.


اما امان از وقتی که دلمان پر است از روزگار و تنها پناهمان می‌شود مادر! به هر سختی که می‌رسیم باز مادر هست و هر جا زمین می‌خوریم و دردمان می‌آید، باز مادر هست. حتی زمان مرگ هم صدایش می‌کنیم.

دستانش، نگاهش، صدایش و آغوشش را طلب می‌کنیم.


مادر مرا ببخش. ببخش که در کودکی شیطنت‌ها کردم و تو دلت لرزید تا مبادا به من آسیبی برسد. مرا ببخش اگر بزرگ‌تر شدم و سرگرم درس، کلاس، رفیق، دانشگاه و جوانی و رفت‌و‌آمد‌ها و حواسم به دل تنگ تو و پیر شدنت نبود. مرا ببخش که برایت وقت نگذاشتم تا مراقبت باشم، قدمی بزنیم، گپی بزنیم، سفری برویم یا کیفی بکنیم. ببخش اگر سرگرم زن و شوهر و بچه و کار و زندگی شدم و نفهمیدم کی پیر شدی و چقدر ناتوان شدی.


ببخش که اگر راضی به کاری نبودی و همه تلاشت را کردی تا انجامش ندهم، ولی من سرخود و مغرور، انجامش دادم، اما باز تو بودی، حمایتم کردی و سرکوفت و جا نزدی.


ببخش اگر به جای اینکه دو دستی برایت خرید کنم و تقدیم کنم، با پیک برایت ارسال کردم.


ببخش زمان دیدنت نبودم تا دو زانو بنشینم و بوسه بر پاهایت بزنم و تعظیم کنم قد و قامتت را که به‌خاطر من خمیده شده.


ببخش بابت تمام دفعاتی که دستانت را بریدی یا سوختی تا آنچه من هوس کرده بودم درست کنی. ببخش که از سهم خودت زدی تا من بپوشم، بخورم و بگردم تا در کنار هم سن و سال‌هایم کم نیاورم.


ببخش اگر زمانی به من احتیاج داشتی و بیمار بودی و باید از تو مراقبت می‌کردم، اما من نبودم، ولی به روی من نیاوردی که تمام نفس کشیدنم را مدیون دعا‌های خیری هستم که بدرقه‌ام می‌کنی.


مادر مرا ببخش اگر زمانی تندی کردم، بی‌حوصلگی کردم، برایت وقت نگذاشتم و با نبودنم آزارت دادم.


ببخش اگر همیشه در مقابل مشکلات و خواسته‌هایم از کسی یا چیزی، سپر بلایم بودی و برای رسیدنم به کمال، نهایت تلاشت را کردی تا این شدم!


ببخش اگر این روز‌ها من در جمع خانوادگی و سرگرم روزمرگی‌هایم هستم و تو تنها در خانه قدم می‌زنی و تنها غذا می‌خوری.


مادر دوباره مرا صدا بزن... صدایت بهترین صدای دنیا است و دستانت شفای عاجل، حضورت در قلب و روح و زندگی‌ام، بهترین نعمت و بهترین جای دنیاست و آغوشت امن‌ترین و بهترین جای دنیا.


ایمان دارم تو بخشنده‌ای و دلت دریاست. ببخش که رضایت خدا از من در گرو رضایت توست و سعادت دنیا و آخرتم در گرو دل مهربانت.


نامت در جهان بهترین نام و مقامت بالاترین مقام نزد خداست و جایگاهت بهتر از بهشت برین و من بنده حقیر برای جبران تمام آنچه تو به من دادی، بسیار ناتوانم و چشم امیدم به بخشش توست که باز برایم معجزه کنی که زنده بودنم، بقایم، رشدم، مسیرم، هدفم و تمام آنچه که باید بشوم و در نهایت مرگم و زندگی پس از آن، بسته به اراده پروردگار و دعای خیر توست مادر.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار