ماجرای انتشار نامه سازمان نظام پزشکی به وزارت بهداشت برای اولویت قرار دادن هنرمندان در واکسن کرونا اگرچه باعث واکنش و عصبانیت طیفهای مختلفی از جامعه گردید، اما چند نکته در لایههای دیگر این اتفاق پنهان است که ناظر بر رفتارشناسی سلبریتیها میتوان به آنها اشاره کرد، البته باید توجه داشت که این اتفاق صرفاً در مورد اولویت دادن به هنرمندان برای دریافت واکسن کرونا نبوده و ظاهراً برخی از تیمهای فوتبال نیز برای ستارگان متمول و همهفنحریف خود چنین درخواستی را مطرح کردهاند که بعد از قضیه واکسن گیت هنرمندان به محاق رفت.
اولین نکتهای که در رابطه با واکسن هنرمندان برجسته است، تلاش برخی پادوهای سیاسی در کشورمان برای در اوج نگه داشتن طیف هنرمندان تحت اطلاق «سلبریتی» در قامت یکی از مسیرهای چندگانه انتقال و انعکاس دستورات سیاستبازان به لایههای مختلف جامعه است. در واقع برخی جریانات خاص سیاسی در کشورمان هستند که از سلبریتیها به عنوان سرپلهای ارتباطی خود با لایههای جامعه بهره میبرند و برای حفظ این جماعت در موقعیت و گرای تعریف شده حاضر میشوند ایشان را با بخششهای حاتمگونه از بیتالمال و امکانات عمومی کشور راضی و سر خط نگه دارند.
مسئله دریافت واکسن یکی از دهها نمونه از این رانتخواری است که به دلیل رشید شدن مردم در حوزه سواد رسانهای و مطالبهگری و البته سوتزنهای موقعیتشناس رسانهای، تبدیل به چشم اسفندیار شد. قطعاً این امتیازدهیها و تعیینزمینبازی توسط سیاستبازان و اجرای فرامین توسط جماعت سلبریتی تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، به انحا و اشکال مختلف ادامه خواهد داشت.
نکته دیگری که در قضیه واکسنگیت گریبان سلبریتیها را گرفت و به عنوان زنگ خطری جدی برای طراحان اصلی و پشت پرده این دست بازیها به صدا درآمد، مسئله مهم به هم خوردن توازن قدرت در فضای رسانهای و مجازی به ضرر یقهسفیدهای متظاهری است که همچنان معتقدند باید سهمشان را از سفره انقلاب اسلامی بردارند. طی چندین سال اخیر که این جریانات سیاستباز با تاکتیک مرجعتراشی به منظور هدایت غیرمستقیم اذهان جامعه به سمت منافع شخصی و حزبیشان، به تبع برخی کشورهای غربی، شرح وظایفی برای یک طبقه نوظهور به اسم سلبریتیها طراحی و اجرا کردند، فضای مجازی و رسانهای به عنوان ملک طلق آنها به صورت تمام و کمال در اختیار این افراد بود.
در رابطه با این مدعا میتوان چندین مصداق متعیّن را ذکر کرد که از جمله آنها نقشآفرینی قابل اعتنا و تاثیرگذاری طبقه نوظهور سلبریتیها در سرنوشت چند مورد انتخابات اخیر کشور یا دکوپاژی بود که در ایام منتهی به امضای توافقنامه ملکوک برجام برای این افراد طراحی شد، البته نمونههای شکستخورده بسیاری هم مثل داغ کردن هشتگ آزادی جاسوسان محیط زیستی که توسط اطلاعات سپاه بازداشت و در دادگاه به همین جرم محکوم شدند یا مخدوش کردن بحث قرآنی و حقوقی قصاص یا فشار برای عوض کردن جای جلاد و شهید وجود دارند که میتوان به آنها اشاره کرد.
خوشبختانه رشد سواد رسانهای مردم و حضور فعالان رسانهای انقلابی با سر دست گرفتن موضوعاتی مثل عدالتخواهی و مبارزه با ویژهخواری و ایجاد مطالبهگری همراستا با شعارهای انقلاب اسلامی مثل مقابله با اسلام امریکایی و مظاهر آنها باعث شد این غلبه مطلق از ید اختیار طبقه نوظهور سلبریتیها و حامیانشان خارج گردد. موج انتقادات گستردهای که در این زمینه به راه افتاد و بسیاری از همین جماعت خودشیفته را که دچار نوعی خلسه نارسیسمی شده بودند مجبور کرد علم ما هم جزو مردم عادی هستیم را بلند کنند و از دست و پا زدن برای گرفتن رانت زدن واکسن کرونا در جلسات خصوصی و گعدهها و دورهمیها به صرافت گفتن بفرمایید واکسن بزنید به مردم جامعه افتادند، البته روشن است که حساب برخی از هنرمندان که در بزنگاههای خاص همواره همدرد و همداستان با مردم بودهاند، نزد افکار عمومی روشن و مشخص است و مردم هم با ابراز لطف و محبت به این حُسن خلق انسانی و اسلامی آنها واکنش نشان دادهاند، در این میان یکی از مهمترین مؤلفههای این اتفاق شکسته شدن همینه و توهم متورم و پوشالی طیف نوظهور سلبریتیها در فضای مجازی و واقعی است.
بروز علائم و پدیدارشناسی این اتفاق اگرچه به نفع جریانان واقعبین و مطالبهگر انقلابی قابل تحلیل و تبیین است، اما تقویت این روحیه و کمک به استمرار مطالبهگری در بین لایههای مختلف جامعه باید به منظور تقبیح ویژهخواری و جلوگیری از هرگونه دوقطبیسازی بین اقشار مختلف و مقابله با ادراکسازی داشتن شهروند درجه یک، شهروند درجه ۲، حرکتی ادامهدار باشد.