کد خبر: 1041008
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۱
"یاداشت"

این سخن من و تو نیست ، سخن هر انسان دلسوزی است که با سخن و امیدش می تواند شانه های خم پدری قامت شکسته و مادری سوخته باشد

ما همه یکی هستیم در یک کشور در یک شهر و در یک جامعه پس دستهایت را به من بده و غم بزرگ از دست دادن عزیزت مرا هم شریک بدان .که می تونست هنوز هم اینجا باشد و حالا نیست و از بین ما رفته .

پس باید گفت : مدت یکسال است که  عزیزان زیادی  از جمع خانوادههای ما و دیگران  جدا ورفتنددر حالی که هنوز جای  خالی آنها در خانه هایمان است و آنهایی که نمیشناسیم  صدای هق هق گریه  مادری که به دنبال کودک خود در آغوشش می گردد و دیگر کودک وجود ندارد .

این صدای  بیقراری قلبهایمان است که مشخص نیست تا چه زمانی بیقرار بماند .

-تا چه زمانی باید این بیماری و داغدار شدن خانوادهها را تاب آوریم ؟

-تا چه زمانی جوانان و کودکان ، پدر بزرگهایمان و دیگران را  با دلی داغ دار در آغوش خاک به یادگار بگذاریم ؟

سخت و سنگین است و . باورکردنمان دیر

 با دلی داغدار و چشمهایی خون بار سر به آسمان بلند خواهیم کرد و از یگانه معبودبی نیازمان شفای بیماران را طلب خواهیم کرد و

 آرام سر بر شانه صبر می گذاریم و  گریه خواهیم کردتا زمانی که این کاووس به پایان برسد و دلهایمان  باور کند دیگر علی و محمد و علیرضا نخواهند رفت و مادری به خاطر فرزند بار دارش گریه نخواهد کرد که کودک تازه به دنیا آمده فرزند زیر خاکش را باید بزرگ کند در چهره کودک بنگرد تا چهره جوان سی ساله اش را به یاد آورد این عذاب است .

دیگر مادری آغوشش از یگانه فرزندش خالی نخواهد ماند که روزها او را جستجو کند و نیابد این مرگ است نه زندگی .

تا چه زمانی منتظر دارومناسب این بیماری باید بود تا ایران دیگر قرمز و نارنجی و زرد نگردد و چشم به اشک خشک نگردد زمانی که واقعا دارویی پیدا شود . این کابوس به پایان برسد .

باید گریست بر افراد بی گناه سفر کرده و یاد عزیزان که چون   غنچه های نشکفته و سروهای قامت شکسته و شاخساری چشم انتظار چون پرنده ایی آزاد از بینمان پرواز کردند و رفتند تا بی نهایت آسمان .

  به یاد دختران زیادی چون گلمان ویانامحمدی 8 ساله  و  دکتر گلشنی که 42 روز است خانواده را تنها گذاشته  و دیگرانی که ،حتی  نامی از آنها نمیدانیم و نه ، هویتی از وجودشان که زیر هزاران هزار خاک آرام از درد بی حسی این بیماری راحت خوابیده اند .

برای ما  تنها یادی مانده که با یادشان شب را به صبح و صبح  را به شب خواهیم رساند تا با حس بودنشان درد و عذاب رفتنشان را تاب آوریم .

به امید روزی که کرونا دیگر نه نامی از آن باشد نه یادی از این بیماری منحوس.

 

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها