از قدیمالایام گفتهاند در مثل مناقشه نیست و مثال در جهت سادهسازی مسئله و تبدیل معقول به محسوس است. گویند شخصی یخچال دوقلویی را به دو نفر سپرد تا به طبقه بالای ساختمانی برسانند. آن دو با زحمت یخچال را تا چند طبقه بالا بردند، یکی از آنها گفت ببینم چندطبقه دیگر مانده. طرف رفت و برگشت و گفت یک خبر خوب و یک خبر بد؛ خبر خوب آنکه یک طبقه بیشتر نمانده، اما خبر بد اینکه ساختمان را عوضی آمدهایم.
ماجرای برجام و برجامیان شبیه قصه آن دو نفر است که دارای یک خبر خوب است و آن اینکه گویا برخی از برجامیان به تدریج به ماهیت یکسان ترامپ و بایدن پی بردهاند و خبر بد این است که اصولاً مسیر را اشتباه طی کردهاند. تفاوت این است که برای آن دو مأمور امکان بازگشت از خطا فراهم بود، اما این دو فرصت چندانی برای بازگشت از اشتباه ندارند.
مشکل اصلی دولت موسوم به اعتدال این بود که سرنوشت دولت و نظام را از ریز و درشت -از آب خوردن تا معیشت مردم- به امریکا بهعنوان کدخدا با این نگرش که اروپاییها پادوی امریکا هستند و ما باید با کدخدا ببندیم گره زدند و استناد این بود که وقتی با کدخدا بستیم نوچهها هم مجبور به همراهی هستند. رفتند و آمدند، نشستند و برخاستند، گفتند و شنیدند، خندیدند و اخم کردند، سرانجام ملغمهای درست شد به نام برجام که به پای آن جشن گرفتند و پیامهای زیادی مبنی بر فتحالفتوح نثار همدیگر کردند، اما حاصل آن تحقق یکی از ارکان استراتژی اوباما در زمینه تعطیلی چرخه هستهای ایران بهعنوان گام اول در راهبرد تعامل و مذاکره بود.
در این تعامل امریکا به اهداف کامل خود دست یافت، اما ایران به جز اندکی دستاورد مقطعی محصولی نداشت. اوباما روی خط تحریم ایستاد و به تدریج تحریم را اضافه کرد و درصدد تحقق استراتژی دوم یعنی محدود کردن توان دفاعی و استراتژی سوم حذف قدرت منطقهای ایران در قالب برجام ۲ و ۳ بود که تدابیر هوشمندانه رهبری حرکت دشمن را متوقف نمود. ازقضا نوبت به ترامپ رسید و ترامپ شمشیر را از رو بست و علاوه بر تشدید تحریمها، رسماً از برجام خارج شد و پرونده برجام را به تاریخ سپرد.
استراتژی ترامپ بر این موضوع استوار بود که ارکان اقتدار ایران چهار چیز است؛ انسجام ملی، قدرت منطقهای، قدرت دفاعی و قدرت انرژی. او درصدد بود که ارکان اقتدار را بشکند، اما صلابت رهبری معظم و پایداری مردم اهداف دشمن را ناکام گذاشت و سرانجام تاریخ مصرف ترامپ به پایان رسید و به بایگانی تاریخ پیوست. اما همچنان قصه پرغصه دستگاه اجرایی و دیپلماسی و حرکت بر محور تابوتی که در آن جنازهای نبود باقی ماند. از آنجا که خدا دست رد بر سینه برجامیان زد، به ناچار به نوچهها و پادوها متوسل شدند به امید اینکه نوچهها با اجازه ارباب گوشه چشمی به برجام داشته باشند، اما انتظار و اصرار همان و سماجت اروپاییها که بدون اجازه ارباب نمیتوانند آب بخورند همان. پس از گذشت چهار سال از دوره ترامپ کوچکترین امتیازی از سوی اروپاییان به اصحاب برجام داده نشد و بالاخره ترامپ رفت و مهره دیگری جایگزین او شد.
از ماهها پیش عوامل اجرایی و دیپلماسی رفتاری را از خود نشان میدادند که با آمدن بایدن مشکل حل میشود و سرانجام آرزوی آنها محقق شد و بایدن بر اریکه قدرت نشست و همچنان منتظران معجزه بایدن در سراب بایدن به دنبال آبی هستند که لبیتر کنند. اما واقعیت چیز دیگری است و راهبرد امنیتی بایدن و تیم انتخابی او نشان میدهد هدف و راهبرد امریکا در برابر ایران ثابت است. آنچه قابل توجه میباشد همگامی بایدن با جریان غربگرای داخلی است. بایدن در قبال ایران به دنبال دو هدف است؛ نخست کشاندن ایران پای میز مذاکره با حداقل امتیاز مثلاً در حد چند میلیارد دلار وام از صندوق بینالمللی پول و آزادسازی برخی از وجوه متعلق به ایران از سوی کرهجنوبی؛ راهبرد دوم به قدرت رساندن یک دولت غربگرای دیگر در انتخابات ۱۴۰۰ است که جریان داخل با راهبرد مذکور همراهی دارد با چهار راهکار مشخص همچون:
۱- ضرورتسازی: در جهت ایجاد زمینه مذاکره و اینکه تنها راهحل مشکل مذاکره با امریکا میباشد، در مسیر ضرورتسازی گام برمیدارند که متأسفانه اگر ضرورت ساختگی هم باشد میتواند تأثیرگذار باشد.
۲- فضاسازی و دیو و دلبر درست کردن: تخریب شدید ترامپ و اظهار تمایل به بایدن در جهت ارائه چهرهای دیوگونه از ترامپ و دلبرگونه از بایدن میباشد.
۳- شرطیسازی مردم: یعنی دوران امر بین معیشت و مذاکره همانند قطبیسازی معیشت و برجام که قبلاً توانستند برجام را به کرسی بنشانند و حال به دنبال مذاکره مجدد با کدخدا هستند.
۴- رقیبهراسی و تحریب جریان اصولگرا: در جهت انصراف و انحراف اذهان مردم تجربه نخنمای گذشته را برای تخریب اصولگرایان بهکار گرفتهاند.
حال برمیگردیم به مثال پیشین و طرح این سؤال که آیا واقعاً با این خبر خوب که برخی برجامیان به ماهیت عهدشکنانه و غیرقابل اعتماد سران امریکا پی بردهاند، این خبر بد را همراه ندارد که قریب هشت سال اشتباه رفتهاند؟ چرا دولتمردان بیهوده بر طبل برجام کوبیدند چه کسی است که نداند هیچ تفاوتی بین ترامپ و بایدن نیست. مرزبندی بین ترامپ و بایدن جهالت نیست؟ خود را به خواب زدن نیست؟ اغواگری نیست؟ اشتباه تا کی؟ همچنان التماس و کوبیدن به در بسته کدخدا با شیوه پرخاشگری تا کی؟ این تذهبون.