سرویس جامعه جوان آنلاین: حدود ۱۲۰ سال پیش وقتی خواندن و نوشتن به یک موضوع جدی در زندگی عموم مردم تبدیل شد، آموزش سواد ضرورت پیدا کرد. مردم با خط و نوشته و کتاب سروکار داشتند و باید ابزار فهمیدن آن را کسب میکردند. حالا در چنددهه اخیر، رسانه یک بخش مهم و تأثیرگذار در جامعه است و داشتن توانایی برای فهم دقیقتر محتواهای رسانهای به یک مهارت حیاتی تبدیل شده است؛ مخصوصاً در این سالها که دیگر شبکههای اجتماعی به یک جزء جدانشدنی در زندگی عموم مردم از هر قشر و رده سنی تبدیل شده و این رسانههای نوظهور از سبک فکری تا رفتاری و حتی سبک زندگی افراد را تعیین میکنند. «سواد رسانه» مهارت کلیدی است که قرار است به افراد، فهم از رسانه را آموزش بدهد.
سواد رسانهای به زبان ساده
واژه «سواد رسانهای» را اولین بار سال ۱۹۶۵ «مکلوهان» یکی از نظریهپردازان ارتباطات بهکار برد. او نوشت: «زمانی که دهکده جهانی تحقیق یابد، لازم است انسانها به سواد جدیدی به نام سواد رسانهای دست یابند.» کانادا نیز اولین کشوری بود که ضرورت آموزش سواد تعامل با رسانه را با گنجاندن در برنامههای درسی مدارس، بهصورت رسمی در نظام آموزش و پرورش خود پذیرفت.
منظور از سواد رسانهای داشتن توانایی برای دسترسی، تحلیل، ارزیابی و تولید محتوا به شکلهای مختلف چاپی، صوتی، فیلم/ویدئویی، اینترنتی و... است که بر پایه درک آگاهانه و انتقادی از ماهیت رسانههای جمعی، فنونی که از سوی تولیدکنندگان رسانه مورد استفاده قرار میگیرد و تأثیر این فنون بر فرد و جامعه استوار است. بهطور خلاصه منظور، داشتن توانایی و مهارت فهم و تحلیل مفاهیم و مطالبی است که از رسانه دریافت میکنیم. بهعنوان مثال سواد رسانهای در حوزه اخبار یعنی بتوان خبر را تحلیل کرد، در مورد درستی یا نادرستی آن جستوجو کرد و در نهایت اگر از صحت آن اطمینان حاصل نشود، از انتشار آن خودداری نمود. سواد رسانهای یعنی مخاطب در مقابل رسانه منفعل نباشد و به صورت هوشمندانه محتواهای رسانه را دریافت کند؛ بنابراین در سواد رسانهای تأکید میشود پذیرش بدون اندیشه نداشته باشیم. یعنی قرار نیست هر چیزی را که هر رسانه میگوید، بپذیریم.
چرا سواد رسانهای ضرورت دارد؟
بعد از انقلاب ارتباطات و اطلاعاتی که در قرن بیست و یکم اتفاق افتاد، افراد جامعه تحتتأثیر بمبارانهای رسانهای قرار گرفتند و شکلهای مختلف رسانه اعم از مکتوب، دیداری و شنیداری نقشی جدی و پررنگ در شکلگیری رفتار، عقاید، عواطف و به خصوص سبک زندگی ایفا کردند. حالا سواد رسانهای به عنوان یکی از مهمترین مهارتهای مورد نیاز افراد جامعه مورد توجه کشورها قرار گرفته است و هرچقدر تنوع و حجم رسانهها بیشتر میشود، ضرورت آموزش سواد رسانهای بیش از پیش خودش را نشان میدهد؛ چراکه پیامهای تولیدشده توسط رسانههای مختلف در سرتاسر جهان، مخاطبان را دچار نوعی سردرگمی یا انفعال در مقابل محتواهای دریافتی کرده است.
این روزها و با گسترش هرچه بیشتر رسانهها و بهویژه شبکههای اجتماعی، دیگر آموزش سواد رسانهای به سن و سال خاصی محدود نیست و برای همه گروههای سنی از کودک تا بزرگسال ضرورت دارد. بهعنوان مثل یک فرد بزرگسال مداوم در حال دریافت اخبار مختلف است یا در معرض آگهیهای رسانهای متعدد قرار دارد؛ کودک و نوجوان علاوه بر برنامههای تلویزیونی، انواع محتواها را در شبکههای اجتماعی دریافت میکنند و در بسیاری از مواقع حتی سلامت جسمی و روانی او بستگی به نوع تعاملش با این رسانههای نوظهور دارد؛ بنابراین صاحبنظران ارتباطات بهصورت جدی تأکید میکنند آموزش سواد رسانهای را برای آموزش تعامل هوشمندانه و آگاهانه با پیامهای رسانهای برای همه سنین ضروری و لازم است.
فردی که به مهارت تعامل هوشمندانه با رسانه مجهز باشد، در اولین سطح برای شیوه و میزان استفاده از رسانهها یک اصول و برنامه مشخص دارد. اینکه چقدر از زمان روزانه خود را به رسانهها و مخصوصاً شبکههای اجتماعی اختصاص میدهد؛ چقدر تلویزیون میبیند یا روزنامه میخواند. به تناسب سن و سالش، چه زمانی را صرف بازیهای کامپیوتری میکند و در اینترنت چقدر زمان میگذارند. در مرحله بعد میتواند محتواهایی را که از طریق هر کدام از این شکلهای مختلف رسانه دریافت میکند، تجزیه و تحلیل و به درستی درک کند. در قدم بعد به جنبههای نامحسوستر رسانهها توجه میکند و به سؤالات و موضوعات عمیقتری میپردازد؛ اینکه یک محتوا یا پیام رسانهای را چه کسی تولید کرده است؟ چه اهدافی داشته است و چه کسانی از آن سود میبرند و چه ضررهایی متوجه چه افرادی خواهد شد؟ پاسخ به همه این سؤالها به میزان پذیرش و تحلیل محتواهای دریافت شده کمک میکند. در سطح کلی نیز با توجه به ویژگیهای رسانه و تولیدکننده محتوا از بین انبوه رسانهها و محتواهای رسانهای برخی را انتخاب میکند و برخی دیگر را نادیده میگیرد. چنین فردی با کسب مهارتهای لازم برای تعامل انتقادی و هوشمندانه، به تجزیه و تحلیل و پرسش درباره چارچوب ساخت پیام و جنبههای جا افتاده در آن میپردازد. آنچه در اینجا اهمیت دارد، شناخت حقایق و جنبههایی از پیام است که حذف شده است. در نهایت میتوان گفت مخاطب با داشتن سواد رسانهای در مواجهه با پیامهای مختلف از رسانهها و برای دریافت معنای حقیقی آنها، دو مرحله گزینشگری و پردازشگری را باید پشت سر بگذارد. بدین ترتیب، سواد رسانهای همانند فیلتری عمل خواهد کرد تا جهان متراکم از پیام، از لایههای فیلتر سواد رسانهای عبور کند و شکل مواجهه با پیام معنادار شود.
وقتی سواد رسانهای در بین افراد یک جامعه گسترش پیدا میکند، آن جامعه دیگر در مقابل هجمههای رسانهای نیز تا حد زیادی مجهز شده است و به راحتی با موجهای کاذب و اولویتسازیهای هدفدار همراهی نمیکند.
گفت و گو
امضای سند همکاری میان ایران و چین با تخریب پرحجم رسانههای رسمی غربی و تیمهای سایبری آنها همراه شد، اما اینسو در ایران رسانههای رسمی در تعطیلی آغاز سال نو بودند و مسئولان هم در تعطیلی همیشگی نسبت به کار رسانهای! اهالی فضای مجازی هم که با انگیزه دفاع از منافع ملی میخواستند در حمایت از امضای این سند همکاری بنویسند، دستشان از اطلاعات و تحلیل خالی بود. در حالی که دولت برای اندیشیدن تدابیر رسانهای و ضمیمه کردن یک پیوست رسانهای به این رویداد مهم ماهها و بلکه چند سال فرصت داشت. صداوسیما هم در این میان نتوانست نقش مناسبی ایفا کند و همین هم شاید کمکاری مسئولان بود که از این سازمان برخلاف موارد مشابه، تریبونی برای تشریح این سند همکاری درخواست نکردند. دراین میان، مردم بیدفاع ایران ماندند و حملات رسانهای غرب به افکار آنان.
دکتر اکبر نصراللهی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه معتقد است که نداشتن «پیوست رسانهای» باعث شد تا ابهامات و شبهات غربیها پیرامون سند همکاری ایران و چین پا بگیرد. او در گفتوگویی تلویزیونی، ورود دیرهنگام مسئولان و رسانههای داخلی به موضوع سند همکاری را دلیل دیگری برای شکلگیری این ابهامات و شبهات دانست.
کمکاری مسئولان و رسانههای داخلی
نصراللهی در ابتدای سخنان خود تصریح میکند: اینکه رسانههای غربی یا برخی از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و کانونها و جمعیتهای آنها در فضای مجازی شبههزایی میکنند و از افرادی استفاده میکنند که ویترین کارشناس دارند و کارشناس نیستند و هیچ گونه آشنایی با موضوع ندارند و نقد میکنند، چیز عجیبی نیست. اصلاً آنها مأموریتشان همین است و همین انتظار هم از آنها میرود. او سپس با بیان اهمیت این سند که نقشه راه روابط ایران و چین است، میگوید: حدود پنج سال قبل یعنی بهمن ۹۴ و در جریان سفر رئیسجمهور چین به ایران کلید این سند زده شد، اما مسئولان داخلی و رسانههای داخلی با وجود اهمیت بسیار زیاد این موضوع و چند وجهی بودن آن و اینکه منافع ملی ما در گرو آن است، به گونهای عمل نکردند که بازدارنده باشند و شبههزدایی بکنند.
سندی مهم بدون پیوست رسانهای!
رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه در شرح این نکته میگوید: واضحتر عرض کنم؛ موضوع به این مهمی دارای پیوست رسانهای نبود. وقتی موضوعی به این مهمی از پنج سال قبل مطرح میشود، توقع این است که با همه حساسیتها و دقتها و سفرهای متعددی که صورت گرفته و مذاکرات طولانی که ایران و چین داشتند، از ابزارهای رسانهای هم استفاده و افکار عمومی را مدیریت میکردند و اطلاعرسانی دقیق و جامعی انجام میدادند تا این اشکالات و ابهامات ایجاد نشود. نصراللهی با دستهبندی ابهامات دروغین وارد شده به این سند همکاری میگوید: اشکالات و ابهامات در چند محور مشخص است؛ یکی اینکه چرا متن این سند همکاری جامع ایران و چین منتشر نشده و حتی مجلس از آن بیاطلاع است، دوم اینکه در این سند منافع ملی نادیده گرفته شده است یا اینکه این سند استعماری یا انحصاری است یا واگذاری برخی مناطق در این سند است یا به دروغ گفته میشود که اعزام حدود ۵ هزار نظامی چینی به ایران برای تأمین امنیت انرژی یا تخفیف نفت ایران به چین و در مجموع انفعال ایران است. این شبهات و ابهامات را با تاکتیکهای مختلف با مدیریت جملات و کلمات با تاکتیک استفاده از کارشناسان، با تاکتیک ترس، با تاکتیک نقل قول با تاکتیک لیبل و برچسب زدن و با نقض بیطرفی ایجاد کردند. اگر این سند دارای پیوست رسانهای میبود و رسانهها مطلع میشدند و از ظرفیت و کمک رسانهها و کارشناسان استفاده میشد، ما شاهد تعرض رسانههای غربی نبودیم و رسانههای ما میتوانستند بازدارنده باشند. اما چون این اطلاعات به رسانهها گفته نشده یا دیر گفته شد، جوابی به این شبهات و ابهامات داده نشد.
تاکتیک مدیریت واژهها علیه سند همکاری ایران و چین
نصراللهی به یکی از این تاکتیکها اشاره میکند: مثلاً همین بحث مدیریت واژهها، من فقط یک مورد را عرض میکنم؛ نمیگویند سند جامع همکاری ایران و چین، میگویند توافق قرارداد. توافقنامه یک بار معنایی و حقوقی دیگری دارد و باید مجلس را در جریان بگذارد و مصوبات لازم را بگیرد و فرآیند خاص خودش را طی کند. اما در مورد سند چندان نیازی به اطلاعرسانی نیست و نقشه راه است. این یعنی مدیریت واژهها و بخشی از افرادی هم که اطلاعات ندارند در زمین این رسانههای غربی بازی میکنند و به جای سند همکاری میگویند توافقنامه یا کارشناسهایی را دعوت میکنند که ما به آن میگوییم توازن دروغین؛ ظاهر قضیه این است که یک کارشناس از ایران دعوت میکنند، یکی دو نفر از خارج، اما در باطن همه در یک جهت هستند.
رسانههایی که در ادای کلمات هم عصبانیاند!
رئیس دانشکده علوم ارتباطات واکنشهای خارج از کشور را هم اینگونه شرح میدهد: یک دسته واکنشهایی داریم که خارج کشور است. ۱۲ شهریور ۹۹ یک سایت انگلیسی به نام پترونیوم اکونومیست ادعا میکند جزئیاتی از این سند همکاری را دارد و منتشر میکند و مدعی است که طبق این سند، سرمایهگذاری ۲۸۰ میلیارد دلاری چین در صنعت نفت و گاز ایران و ۱۲۰ میلیارد دلاری در صنعت حمل و نقل و اعزام ۵ هزار نظامی چینی برای تأمین امنیت پروژهها به ایران و تخفیف ۳۲ درصدی فروش نفت ایران به چین را مطرح میکند. در همین سایت اگر الان جستوجو کنید، این مطلب نیست و آن را حذف کردهاند. در حالی که حتی برخی کنشگران داخلی هم به همین گزارش استناد کردند. بعدها حتی افرادی مثل رضا پهلوی هم گفتند این قرارداد خیانت به منافع ملی است. حالا آنها شدند دلسوز منافع ملی و مردم ایران! و هشتگهایی را شکل دادند با عنوان ترکمانچای ایران، فروش ایران و.... او میگوید: من سالها شبکههای ماهوارهای را مطالعه و بررسی کردم و الان میبینم نسبت به گذشته خیلی غیرحرفهایتر عمل میکنند. قبلاً اگر میخواستند افکار عمومی را به نفع خودشان مدیریت بکنند، مثلاً در مدیریت واژهها یا در ارتباطات غیرکلامی، اینقدر رو بازی نمیکردند. مثلاً تلویزیون «من و تو» به صراحت میگوید طرح جاهطلبانه و استعماری؛ حتی به نقل از دیگران هم نمیگوید. یعنی حتی در ادا کردن واژهها و جملات هم این عصبانیت و ناراحتی هویداست.
سانسور در شبکههای ماهوارهای
نصراللهی سپس به سانسور اخبار مشابه در شبکههای ماهوارهای اشاره میکند: آنها اگر میخواستند حرفهای عمل کنند باید به سابقه روابط و میزان تبادلات چین با کشورهایی که در اردوگاه غرب هستند، اشاره میکردند. مثلاً در ژانویه ۲۰۲۰ فاز اول قرارداد امریکا و چین بین رؤسای جمهور دو کشور امضا شده است. با اینکه قرارداد بوده و عدد و رقم داشته و الزامآور بوده، بیان نکردند. یا مثلاً اسرائیل امکان بهرهبرداری از بندر حیفا را در اختیار چین گذاشته است. کجا در رسانههایی مثل بیبیسی و اینترنشنال و من و تو این خبر را شنیدیم؟ عربستان، امارات، عراق و خیلی کشورهای دیگر قراردادهای سنگینی با چین دارند. حتی اگر ما بخواهیم با غرب رابطه داشته باشیم، برای آنکه قدرت چانهزنی ما بالا برود باید با رقبای غرب هم تجارت داشته باشیم. اما در هیچ کدام از برنامههای این شبکهها این موارد مطرح نمیشود و از افراد کارشناسنما استفاده میکنند.
نکته
هشتگهای عصبانی و متناقض!
سند همکاریهای جامع ایران و چین هفتم فروردین ماه امضا شد تا شاید این موضوع، فرصتسوزیهای پیشین در حوزه روابط تجاری راهبردی را جبران کند. بهرغم اینکه سند همکاری بلندمدت یکی از شیوههای رایج در ارتباطات بینالمللی است، بسیاری از رسانههای فارسیزبان خارج کشور به آن تاخته و برخی نیز در داخل تلاش دارند از آن بهرهبرداری سیاسی و انتخاباتی کنند. این در حالی است که این قرارداد که طبق آن چین با طرح سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیاردی طی ۲۵ سال راهی ایران شده، روشی برای بیاثرسازی تحریمها و اساساً کاهش مشکل تحریم و وابستگی به دلار است. رصد مؤسسه پژوهشی «دیتاک» از این قرارداد مهم جمهوری اسلامی ایران در شبکههای اجتماعی حکایت از چند رویکرد در قبال این موضوع است:
اولاً جریانهایی که علیه قرارداد فعالیت کردند و هشتگهایی همچون ترکمنچای_چینی، فروش_ایران_ممنوع، ایران_فروشی_نیست، نه_به_قرارداد_۲۵ساله و فروش_ایران را مورد استفاده قرار دادند تا سعی کنند آن را فاقد ارزش استراتژیک نشان دهند، دوماً فعالانی که از این قرارداد استفاده سیاسی و تبلیغات انتخاباتی کردند و به جای اشاره به امضای سند بین ایران و چین و آورده آن برای کشور روی اسامی دو کاندیدای احتمالی مانور دادند و سوماً افرادی که موضوع را باعث رونق اقتصادی در صورت اجرای صحیح میدانستند.
کاربران توئیتر که کنش جدی خود را یک روز قبل از امضای قرارداد آغاز کرده بودند، با ۲۸۲ هزار توئیت، ۲۳۳ هزار ریتوئیت، ۱/۱ میلیون لایک و البته ۲هزارو۷۴۲ پست در ساعت، موضوع را با هشتگهای قرارداد_۲۵_ساله، نه_به_جمهوری_اسلامی، نه_به_قرارداد_۲۵ساله، قرارداد_۲۵_ساله_با_چین، No۲ChinaIRAccord، فروش_ایران_ممنوع و ترکمنچای_چینی دنبال کردهاند. همچنین هشتگ آزاده_نامداری نیز پس از فوت این چهره، با مضمون پوششی برای فراموش کردن قرارداد ۲۵ ساله در لیست هشتگهای قرارداد قرار گرفته است.
اما در تلگرام موضوع بیشتر جنبه اطلاعرسانی داشته و بر این اساس کاربران با ۲۵۵ هزار پست و ۸۷/ ۱ میلیون بازدید نسبت به امضای سند همکاری کنشگری داشتهاند. پربازدیدترین پست تلگرام با موضوع اطلاعرسانی پیش از امضای قرارداد با بیش از ۶۳۷ هزار بازدید و مربوط به کانال BEST OF PERSIAN بوده است. در کنار موج فضای مجازی، رصد شبکههای ماهوارهای با هشتگ ثابت نه_به_جمهوری_اسلامی و با رویکرد عصبانیت پیگیری شده است و اکثر کانالها و صفحات آنها با بهکارگیری هشتگ ترکمانچای_جدید و استعمار_چین سعی در بازنمایی معکوس این قرارداد نزد افکار عمومی دارند. البته این گروه با رفتاری متناقض، هم سند را مهم و استعماری میدانند و هم معتقدند این سند فاقد ارزش و خاصیت استراتژیک است.
به نظر میرسد این میزان عصبانیت و شتابزدگی، ریشه در موفقیت ایران در برداشتن گام عملی برای کم اثرسازی تحریمها و رسیدن به روشهای جایگزین داشته باشد.