سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ماجرا از یک بعدازظهر پاییزی شروع میشود. زمانی که من در حال پیادهروی بودم و در پارک با صحنهای ناخوشایند روبهرو شدم؛ صحنهای که هیچ انسانی نباید تجربه کند چه برسد که آن انسان یک کودک چهار یا پنج ساله باشد؛ کودکی که برای چند دقیقه بیشتر بازیکردن به والدین خود التماس میکرد و آنها هم تربیت هیتلری را به جای صحبتکردن با او ترجیح دادند؛ تربیت هیتلری یعنی حق با والد است و تنها حکمدهنده زندگی؛ تربیت هیتلری یعنی قتل عام احساسات یک کودک بیدفاع که مانند نهالی ضعیف در برابر هر بادی کمر خم میکند. کودکی که تحت تربیت هیتلری قرار میگیرد فقط یک چیز را در ذهن خود نهادینه میکند که باید هر کاهی را کوه و بر سر دیگران آوار کند. او یاد میگیرد هر جا کم آورد، داد بزند و قتلعام کند. او یاد میگیرد از یک تکه ماهیچه به نام زبان برای خردکردن استخوانهای دیگران استفاده کند. آن کودک هرگز از نظر عقلی و احساسی بزرگ نخواهد شد. عادت میکند نقابی از قدرت کاذب به چهره بزند و شلاق زبان خود را بر بدن احساسات دیگران روانه کند.
فرزندپروری واقعی، بزرگ پروری است
بیتردید فرزندپروری فقط به رشددادن جسم کودک نیست. فرزندپروری به بزرگپروری کودک است؛ بزرگپروری یعنی اینکه به کودک خود یاد بدهیم گاهی باید چشمها را بست و دهان را بستهتر نگه داشت؛ بزرگپروری یعنی فرزندم لازم نیست به هر رفتاری از سمت دیگران واکنش نشان دهی؛ بزرگ پروری یعنی فرزند نازنینم لبخند خودت را از دیگران دریغ نکن، شاید کسی به حال خوب تو نیاز داشته باشد؛ بزرگپروری یعنی فرزندم احترام خودت و دیگران را زیر سؤال نبر. کودک به واقع مثل همان نهال است که اگر در بستر و خاک مناسب قرار نگیرد، اگر چوبی به عنوان تکیهگاه خود نداشته باشد، اگر به آن آب مناسب و نور مناسب نرسد، به طور قطع خشک خواهد شد و جز یک ظاهر نحیف و شکننده چیزی از آن باقی نخواهد ماند. بستر مناسب خانه است؛ خانهای که هر نوع رفتاری در آن بروز پیدا میکند، در لوح پاک ضمیر کودک نوشته میشود و کودک همان را به والدین خود نشان میدهد.
کودک خود را ببینید و بشنوید
کودک ما در آینده نمونهای از رفتارهای ما خواهد شد. اگر مقابل کودک به یکدیگر دروغ میگویید و به اصطلاح یکدیگر را میپیچانید، باید منتظر باشید که در نوجوانی او شما را بپیچاند و هزاران کار مخفیانه انجام دهد. اگر در مقابل کودک خود به والدین خود بیاحترامی میکنید، باید منتظر باشید که یک روز در جوانی شما را زیر پای خود له کند. پس بستر نهال خود را پاکسازی کنید و کود مناسب به روان او دهید. تکیهگاه او همان اعتماد و باوری است که باید به کودک خود نشان دهید. اجازه دهید کودک احساس کند که شما به او اعتماد دارید و به او مسئولیت میسپارید. گاهی با کودک خود درد دل کنید یا سر خود را روی پاهای او بگذارید. اجازه دهید او احساس کند که در زندگی شما مهم و پرقدرت است. کودکی که اعتماد ببیند به طور قطع بهترین رفیق والدین خود خواهد بود و زیر و بم زندگی خود را با آنها در میان خواهد گذاشت. آب و نور مناسب هم کلام، رفتار و توجه شماست. اگر زبانتان برای او مانند اسلحه باشد، به طور قطع یک روز علیه شما شلیک خواهد کرد. همیشه یادتان باشد کودکی که دیده و شنیده نشود و از والدین خود توجهی دریافت نکند، در نوجوانی و جوانی چشم، گوش و حواس خود را به دیگران میدهد و بر باد میرود. فقط نگاهکردن به کودک کافی نیست بلکه باید او را ببینید و تنها، شنیدن صدای او کافی نیست و باید به او گوش دهید.
از آن طرف بام پرت نشوید
جالب است گاهی والدین از طرف دیگر بام پرت میشوند. یعنی آنقدر کودک را مرکز توجه و اهمیت و لوسکردن قرار میدهند که به خودخواهترین و بیمسئولیتترین بشر روی زمین تبدیل میشود. او فقط اکسیژن و انرژی جهان هستی را مصرف میکند و هیچ کاری از او برنمیآید جز بارشدن روی دوش دیگران. چنین والدینی نوعی درماندگی را در فرزند خود رشد میدهند که موجب میشود او تا ابد یک فرد درمانده و کمتوان باشد. کودک یاد میگیرد هیچ کاری انجام ندهد و برای تغییر شرایط خود قدمی برندارد. او چه در کودکی و چه در جوانی نمیتواند هیچ دستاورد مهمی داشته باشد، چون یاد نگرفته است چگونه از تواناییهای خود در حل مسائل بهره ببرد. او فقط یاد گرفته است یک گوشه بنشیند تا دیگران امور را برای او پیش ببرند. او فقط یاد گرفته است ملکه یا پادشاه خانه باشد و دیگران مانند زیر دست برای او همه امور را حل و فصل کنند. آدم دلش برای این بچهها میسوزد که چقدر در چنین درماندگیای بیتقصیر هستند. چرا والدین چنین ظلمی در حق کودک خود میکنند؟ چرا به او مسئولیت نمیسپارند و چرا به او با ارزش بودن را یاد نمیدهند؟ کودک باید ببیند که در این دنیا نقشی دارد تا زندگی هدفمند یکی از ویژگیهای مهم دوران نوجوانی و جوانی او باشد. والدینی که در خردسالی هیچ مسئولیتی بر عهده فرزند خود نمیگذارند پس در دوران نوجوانی و جوانی او نباید از خرج کردنهای بیهوده و وقتگذرانیهای بیهدف او شکایتی داشته باشند، زیرا خود آنها بذر چنین بیتفاوتی و بیمسئولیتی را در او پرورش دادهاند؛ درماندگی یعنی واماندگی. کودک را درمانده نکنیم تا در جوانی از همسنهای خود وا نماند. این زندگی برای هیچکسی صبر نمیکند و مسیر رو به جلوی خود را ادامه میدهد. این ما هستیم که باید سرعت قدمهای خود را بیشتر کنیم تا از زندگی وا نمانیم. والدین با توجهات افراطی و پرتوقعکردن کودک خود، پاهای او را زنجیر نکنند، زیرا او باید دویدن را یاد بگیرد. نه آنقدر او را ندید بگیرید که سر خورده شود و نه آنقدر او را پررنگ ببینید که دیگر هیچ چیز جز خودش برایش مهم نباشد. او را ببینید، اما به موقع. او را بشنوید، اما به موقع. گاهی بهتر است یاد بگیرد برای دیده شدن و شنیده شدن صبر و تلاش به خرج دهد.
تربیت مگابایتی دیگر نوبر است!
خندهدارترین نوع تربیت هم تربیت مگابایتی است، یعنی والدین از لحظهبهلحظه کودک خود آنقدر پستهای اینستاگرامی تهیه میکنند که زندگی برای کودک معنای مگ و گیگ پیدا میکند. کودک عادت میکند والدین خود را مجازی دوست داشته باشد، زیرا توجه و عشق واقعی را یاد نگرفته است. مطمئن باشید کودکی که محبت را در قالب قلبهای قرمز اینستاگرامی لمس کرده است، هرگز عصای دوران پیری و کوری شما نخواهد شد، زیرا آن زمانی که باید به او توجه میکردید فقط برایتان وسیلهای شده بود که با آن لایک جمع کنید. او هم یک روز در قالب یک پست اینستاگرامی شما را پشت در آسایشگاههای سالمندان خواهد گذاشت و طی یک متن بلندبالا از زحمات غیرواقعی شما تشکر خواهد کرد و دیگران هم پست او را لایک میکنند و طی چندین نظر از صبر و حوصلهای که تا الان برای شما خرج داده بود تشکر خواهند کرد.
قبل از آوردن انسانی به این جهان کمی فکر کنید که چقدر برای والد بودن آمادهاید. بچه آوردن فقط چهارتا پست اینستاگرامی و دست و پاهای تپل و لبهای غنچهای نیست. فرزند نیاز به پروراندن دارد. فرزند نیاز به رشد کردن دارد. فرزندآوری زیباست، اما اگر شما هنوز خودتان بزرگ نشدهاید، پس چگونه میخواهید یک نفر دیگر را بزرگ کنید؟ اینکه بگویید میسپاریم به خدا کافی نیست. درست است که خدا رحیم است، اما هرگز نگفته قدمی بیفکر به امید من بردار. شما باید قدمهای لازم را بردارید تا خداوند هم برکتهای لازم را به شما عطا کند. اول از ثبات مالی و اخلاقی خود مطمئن شوید و بعد اقدام به فرزندآوری کنید. مطمئن باشید آن وقت خداوند هم برکتهای خود را نشان خواهد داد. اجازه ندهیم کودک ما در حسرت بزرگ شود، خواه حسرت یک عروسک و لباس زیبا و خواه حسرت یک بوسه و حرف محبتآمیز. احترام او را نگه دارید تا از او احترام دریافت کنید. کودک ما مانند یک آینه میماند. آن چیزی را منعکس میکند که در آن نقش میبندد. احترام، ادب، محبت و توجه یک جاده دو طرفه است. او اگر از شما اینها را یاد نگیرد پس موقع درس پس دادن حسابی شما را به چالش و زحمت خواهد انداخت.