سرویس تاریخ جوان آنلاین: اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، میکوشد تا تاریخچه خطهای مهم در استان اردبیل را، مورد بازخوانی قرار داده و پرده از برخی سوءتعبیرها و نیز افتخارات تاریخی این منطقه، بردارد. «دشت مغان» از هشت شهرِ گرمی، انگوت، اسلامآباد، بیلهسوار، پارسآباد، جعفرآباد، مغانسر و اصلاندوز تشکیل شدهاست، که قدیمیترین شهر آن، گرمی میباشد. طبق منابع، یکسوم این دشت در ایران قرار دارد و مابقی، در جمهوری آذربایجان است. دوران اوج مغان نیز، در زمانی بود که کشت و صنعت در این منطقه، در اوج خود قرار داشت، که پس از جدا شدن از مشکینشهر، توانست کمکم بر ظرفیتهای خود بیفزاید. طبق تحقیقات باستانشناسان، تاریخ دشت مغان مربوط به هزاران سال پیش است و وجود اشیای تاریخی بسیار- که اکنون در موزههای شهرهایی همچون تبریز و اردبیل و... موجود میباشند- گواهی بر این مدعاست. همچنین آب و هوای مناسب این دشت نیز، نه تنها در استان بلکه در کل منطقه آذربایجان، نمونه است. خاک هر سه شهر مغان، بسیار ارزشمند است و طبق اظهار نظر کارشناسان کشاورزی، محصولدهی خاک این شهرها، از دیگر مناطق بیشتر است. به هر روی «تاریخ دشت مغان» میکوشد که علاوه بر تمامی ساحتهای تحقیق خویش، نحوه رفتار مردمان این منطقه در دوران حاکمیت حزب دموکرات آذربایجان را، نمایان سازد. میرنبی عزیززاده مؤلف اثر- که توسط مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران روانه بازار نشر گشته-در دیباچه خویش برآن، در باب رفتار بزرگان و مردم این منطقه در دوران حاکمیت فرقه مزبور، چنین آورده است: «در حادثه شوم حاکمیت فرقه دموکرات آذربایجان، بزرگان غیرتمند دشت مغان علاوه بر اتخاذ سیاست احتیاط آمیز و مصلحتی در راستای حفظ جان و مال عشایر از گزند روسیه و مأموران آنها، دو پایگاه مقاومت در شرق و غرب این منطقه ایجاد کرده و تا آخرین لحظه، به خواستههای نامشروع این فرقه تن درندادند! در همین حادثه، تعدادی از فرزندان عشایر در جبهههای جنگ با عوامل شوروی سابق و فداییان فرقه دموکرات کشته و زخمی شده و عدهای از بزرگان آنها، در دادگاههای فاشیستی این تشکیلات بیگانهپرست محکوم به اعدام شدند.
عظمت و ارزش کار بزرگان شاهسون، زمانی بیشتر روشن میشود که بدانیم بسیاری از نخبگان و روشنفکران تبریز و اردبیل با عناوین آزادیخواه، سوسیال دموکرات و حزب توده، به آسانی در مقابل خواستههای فرقه دموکرات آذربایجان تسلیم شده و طوق بندگی جنایتکار بزرگ تاریخ ایران، آذربایجان و شوروی، یعنی ژوزف استالین رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی را، بر گردن نهاده و حاضر شدند سر از پیکره ایران جدا سازند! با وجود اهمیت راهبردی این سرزمین در تاریخ باستان و بعد از اسلامِ منطقه آذربایجان و کشور ایران، جایگاه تمدنی و رسالت و نقش سازنده مردم این خطه تاریخمند، در متون تاریخی آذربایجان به روشنی ترسیم و مشخص نشده است و حتی در برخی مواقع، این نقشها و تحولات تاریخی، از دیدگاههای خاص پژوهشگران، با بیاعتنایی و نگاه تحقیرآمیز مواجه شده است. همین مهم، لزوم انجام پژوهشهایی از جنس آنچه در دست دارید را، بیشتر میسازد. در این اثر سعی شده است که در حد مقدور، این موارد مورد بررسی و مداقه قرار گیرد».