کد خبر: 1045269
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۳:۱۲
در سینمای جهان اینگونه باب شده که یک فیلم سینمایی وقتی با استقبال گسترده مواجه می‌شود، کارگردان و تهیه کننده تصمیم به ساخت قسمت دوم می‌گیرند و این روند در ایران هم مرسوم شده است، اما تاکنون قسمت‌های دوم فیلم‌های سینمایی یا سریال‌ها نتوانسته موفقیت نسبی اولیه را کسب کنند. سریال خوب، بد، جلف (رادیواکتیو) به دنبال دو فیلم سینمایی‌اش به نویسندگی و کارگردانی پیمان قاسم‌خانی توسط محسن چگینی ساخته شده است.
افشین علیار
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: چگینی سال هاست در مقام تهیه کننده در تلویزیون و سینما فعالیت دارد و به نظر می‌رسد برای شروع کارگردانی دست به تجربه ناموفقی زده است چراکه خوب، بد، جلف ساختاری از پیش تعیین شده داشته و چگینی تنها آن را مدیریت کرده و این مدیریت هم به بدترین شکل ممکن نتیجه داده است. اگر خودِ قاسم‌خانی این قسمت از سریال را می‌ساخت تا حدی می‌توانست موفق باشد که البته نظارت او در نسخه کنونی احساس می‌شود، اما در شکل کنونی ما با مجموعه‌ای سروکار داریم که به شدت ضعف در محتوا و ساختار دارد، این ضعف تا حدود زیادی از تصور نویسنده ناشی می‌شود. قاسم‌خانی قصد داشته با دو کاراکتر تکراری یعنی درخشانی و جمشیدی وارد فضای جدیدی شود، اما این مسیر همان تکرار مکررات است.

چه در قسمت دوم سینمایی و چه در سریال اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. یک خط داستانی وجود دارد که از اهمیت چندانی برخوردار نیست. آن چیزی که باعث ساخت این سریال شده حضور درخشانی و جمشیدی است. شوخی‌نویسی با توجه به کارکرد این دو بازیگر مهم‌ترین نکته برای نویسنده و کارگردانش بوده؛ شوخی‌نویسی‌ای بر اساس یک سریال بازیگرمحور که اساسی‌ترین نکته آن ایجاد فضایی است که این دو بازیگر با استفاده از کمدی شخصیتِ منسوخ شده با دیالوگ و موقعیت‌های تکراری سعی دارند مخاطب را بخندانند، اما این خنده‌ها از جانب مخاطب در همان سریال پژمان یا اولین نسخه سینمایی خوب، بد، جلف به سرانجام رسیده است.

آن چیزی که در این سریال شکل گرفته بهره‌گیری از توانایی دو بازیگر اصلی است که البته توانایی جمشیدی و درخشانی نیز به اتمام رسیده و دچار رکود شده است. مهم‌ترین ضعف خوب، بد، جلف مانند قسمت دوم سینمایی‌اش از فیلمنامه ناشی می‌شود و دوام و تداوم قصه و ایجاد موقعیت‌ها آنقدر خامدستانه است که به هیچ وجه کارکرد ژانر (کمدی) در آن احساس نمی‌شود، البته گروه سازنده یعنی نویسنده و کارگردان شکل و اندازه دیالوگ‌گویی یا ری‌اکشن بازیگران برای‌شان ارجحیت داشته است؛ دو کاراکتر اصلی با توجه به بهره هوشی پایین که اساساً به خلق شخصیت کمدی ربطی ندارد، در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که به شدت تکراری است. کل‌کل‌های پینگ‌پنگی جمشیدی و درخشانی و شوخی‌های نابجای آن‌ها که در بیشتر سکانس‌ها خارج از عرف است، بیشتر از آنکه خنده‌آور باشد ناکارآمد و شنیع است.

اساساً آنچه در سینما و سریال ایرانی به‌وجود آمده استفاده از طنازی‌های بازیگر است که این طنازی‌ها در نوع دیالوگ‌گویی یا ری‌اکشن خودِ بازیگر وجود دارد که نمونه‌اش رضا عطاران است، حالا این بار این خصوصیات در جمشیدی و درخشانی دیده می‌شود، به همین منظور بازی خاصی از این دو بازیگر نمی‌بینیم و آنچه سازنده تصور کرده که مخاطب می‌تواند به آن بخندد تجربیات قبلی این دو بازیگر است و چه خوب و البته چه دیر این زوج هنری دیگر قصد همکاری با یکدیگر را ندارند، از سوی دیگر حضور ژوله، شکیب شجره، فرزین محدث یا محمد بحرانی نکته کمدی به سریال اضافه نمی‌کند بلکه فضای به وجود آمده را به سمت شوخی‌های دم دستی و لوس می‌برد، همچنین حضور آییش، کمیلی، درگاهی و به خصوص گوهرخیراندیش به هیچ وجه متقاعدکننده نیست، به همین جهت در قسمت پایانی همه چیز آنقدر باسمه‌ای صورت می‌گیرد که مخاطب انتظارش را ندارد.

همچنان کارگردان و نویسنده در تفکر بحث‌ها و تکه‌اندازی‌های سیاسی دست و پا می‌زنند و این در شرایطی است که این سریال از نظر محتوایی و اجرا نمی‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد. چه خوب بود که خوب، بد، جلف پس از نسخه اول سینمایی‌اش دیگر ساخته نمی‌شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار