سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تا به حال به معجزه شکرگزاری فکر کردهاید؟ اصلاً موقعیتهایی برایتان پیش آمده که دلتان بخواهد برایش سجده شکر به جا بیاورید؟ سجدهای که معمولاً در میادین ورزشی و زمان قهرمان شدن ورزشکاران ملی دیدهایم و برای تکتکمان خوشایند و پر از حس خوب است، ولی ما چه زمانی و کجا شکرگزاری میکنیم؟ چه زمانی احساس میکنیم در حقمان لطفی شده و ما باید قدردان لطف باشیم؟ شنیدهاید که میگویند: «شکر نعمت نعمتت افزون کند/ کفر نعمت از کفت بیرون کند؟»
برایم جالب بود نظر مردم را در روزگاری که زندگیشان به سختی میگذرد و سایه گرانی و تورم بر زندگی همه سایه انداخته است، جویا شوم تا ببینم آیا هنوز هم این ضربالمثل محبوب است یا نه؟
شکر کردن را فراموش نکنیم
- علی همت، ۵۵ ساله، کاسب
علی آقا کاسب محله است. یک سوپرمارکت دارد و هنوز آن را تبدیل به مارکتهای بزرگ امروزی نکرده، ولی هنوز پاتوق خیلی از اهالی است و سالهاست نان اعتماد و دل مهربانش را میخورد. او درباره ناشکری این روزهای مردم میگوید متأسفانه این درد دامنمان را گرفته و کمتر کسی از چیزی که دارد، راضی است. کمتر کسی بعد از خرید و بیرون رفتن با پاکت پر از مغازه زیر لب الهی شکر میگوید. بر عکس هر کدام که پایشان را بیرون میگذارند، به مسببان گرانی و تورم و این شرایط ناسزا میگویند. آنها یادشان میرود روزیشان دست آن بالایی است و اگر الان سلامت هستند و توان همان خرید را دارند، از لطف خداست. اگر جای من باشند و روزی چند تا حساب نسیه در دفتر بنویسند، اگر چهره غمگین زنی را ببینند که برای آمدن به مغازه این پا و آن پا میکند تا بیاید و برای گرفتن چند دانه تخممرغ قرضی رو بیندازد، اگر ببینند عدهای نگاه حسرتبار به میوههای رنگارنگ شده عادتشان شده، اگر یکبار دست خالی خانه بروند و شرمنده زن و فرزند بشوند، آن وقت قدر دادههای خدا را بیشتر میدانند. به اینکه مال دنیا به یک تب بند است، ایمان میآورند و سعی میکنند در لحظه خوش باشند.
غر زدن کار آدمهای ناسپاس است
- فاطمه فدوی، ۲۷ ساله، خانهدار
من یک مادر و همسر هستم. خیلی وقتها از شرایط خسته میشوم. از اینکه کسی قدردان زحمتم نیست. فرض کنید مادر خانه با همه عشق و توانش غذایی برای شام مهیا کند، ولی به هر دلیلی آن غذا مطلوب از آب درنیاید. آن وقت عکسالعمل خانواده مهم است. وقتی عصبانی میشوند و سرت غر میزنند، دلت میخواهد همان نصفه غذای سالم را هم از جلویشان برداری و در سطل زباله بریزی. ناسپاسی آنها آدم را کلافه میکند، ولی بعضی وقتها همسر یا فرزندت با روی باز کمبودها را میپذیرند و با لبخند از تو و اشتباهت استقبال میکنند. در این شرایط تو مادر دلت میخواهد زود فردا شود و برای اهالی خانه غذای خوشمزه و مورد دلخواهشان را بپزی. آنها با سپاسگزاریشان به تو انرژی میدهند که با توان و عشق بیشتر برایشان تلاش کنی.
حکایت خدا و بندههایش همین است. گاهی بنده خدا یادش میرود بنده است و هر چه دارد و هر نفسی که میکشد، مالکش خداست. مدام سر به آسمان بلند میکند و غر میزند کهای خدا چرا فلان است و چرا بهمان. بدی آدمیزاد این است که فراموشکار است. وقتی راست راست راه میرود و مثل آدم زندگیاش را میکند، یادش میرود برای این نعمت قدردانی کند. فقط کافی است یک جا برای چند دقیقه چرخ زندگی یا سلامتی بد بچرخد. آن وقت خدا تمام کس و کارمان میشود. در آن لحظه حاضریم هر قولی بدهیم، فقط گره از کارمان باز شود.
مردم یادشان میرود تلاش خودشان فقط با لطف خدا به ثمر مینشیند و آنها حق ندارند موفقیتهای دنیایی را گردن خودشان بیندازند. اینها همانهایی هستند که دست کسی را نمیگیرند. صاحبخانهاند، ولی دل بخشیدن ندارند. کاسبند، ولی حاضر نیستند نگاه شرمنده یک مادر را به قیمت چند تکه نان بخرند. آنها خودشان را صاحب زمین و زمان میدانند و اصطلاحاً آب از دستشان نمیچکد.
خدا بندههای قدرشناس را دوست دارد
- علیرضا پناهی، ۳۳ ساله، کارمند بانک
مردم خیلی وقتها با ناسپاسی حال تو را میگیرند. مردم علاقه زیادی به صف دارند و هنوز هم اگر کسی صفشکنی کرد، غر آن را سر متصدی بانک میزنند. اگر چکشان برگشت بخورد ما مقصریم، مدارک وامشان ناقص باشد، ما غر میشنویم. اگر قبض آب و برقشان زیاد آمده باشد، ما به جای مسئولان غر میشنویم و میشویم سنگ صبور. خلاصه هر کسی از هر دری غری میزند و خاطر ما را مکدر میکند. بعضی از این مشتریها همیشه طلبکارند و ما اگر به اندازه نوشیدن یک چای پشت میزمان نباشیم، اعتراض میکنند که کسی سرجایش نیست و کسی کارش را درست انجام نمیدهد و از این مدل حرفها.
خب شما خودتان را جای ما بگذارید. اگر یکی از راه برسد که با بقیه فرق کند، به شما احترام بگذارد و بابت کاری که انجام میدهید و البته وظیفه شما نیست، تشکر کند، شما دلگرم میشوید کارش را راه بیندازید. اگر یک پیرمرد خوشخلق برایت کلی دعای زیبا بکند و بخواهد کاری که در حیطه کاریتان نیست انجام دهید، شما با جان و دل انجام میدهید.
به نظرم رابطه خدا و بنده هم همین است. خدا بندههای غرغرو و از خود متشکر را دوست ندارد. آنهایی که تا همه چیز بر وفق مرادشان است، لب به قدردانی نمیگشایند، ولی با کمترین مشکل یا کمبودی یقه خدا را میگیرند و طلبکار میشوند. بعضیها غرق نعمت هستند و حساب مالیشان را توپ تکان نمیدهد. من میگویم نوش جانشان. خیلیهایشان را از نزدیک میشناسم. دل بخشیدن دارند و همیشه قدردان داشتههایشان هستند. نه اینکه به زبان راضی باشند. آنها با عمل قدردانی میکنند. خیلیها دست به خیر هستند. خیلیها میگویند خدایا تو کار مرا راه بینداز، من کار بندههایت را. معاملهشان هم دو سر برد است، چون هم خدا به عهدش وفا میکند و هم داده بیمنتی که خدا بدهد، مملو از برکت است. خدا بندههای قدرشناس را دوست دارد.
شکر و دعا فرزندم را شفا داد
- رضا حمیدی، ۴۲ ساله، شغل آزاد
فرزندی داشتم که سالم و پرهیجان بود. مثل همه پدرها غرق در شادمانههای کودکیاش بودم که به یکباره عارضهای یقهمان را گرفت و بچهام را بر تخت بیمارستان نشاند. خیلی ناراحت بودم و مدام از خدا میپرسیدم چرا من. چرا بچه من؟ مگر چه گناهی کرده بودم که مستحق چنین عقوبتی بودم؟ آن روزها آنقدر در درد کشیدن فرزندم آب میشدم و روزی هزار بار میمردم که زبانم به شکر نمیچرخید، ولی هر بار که دکتر بر بالین فرزندم میآمد و میگفت دعا کنید فلان اتفاق بیفتد، دعا کنید بدن بچه دوام بیاورد، دعا کنید زیر دستگاه تنفس مصنوعی طاقت بیاورد یا حتی کبد خوبی برای پیوند پیدا شود، من ناخودآگاه دست به دعا میبردم. فردای آن روز خدا را شکر میکردم، چون ممکن بود هر اتفاقی بدتر از آن میافتاد. از یک جایی به بعد تصیمم گرفتم خود را مثل یک کودک در دامان خدا رها کنم و خودم و فرزندم را به او بسپارم. از آن روز خیلی طول نکشید که فرزند دلبندم دوباره به زندگی برگشت و لبخند زد.
حالا قدر تکتک آن لطفها را میدانم و از خدا بابت جان دوبارهای که به بچهام داد و به خیلیهای دیگر صلاح ندید، قدردانی میکنم.
قدر داشتههایمان را بدانیم
رها کردن امور و جاری شدن در افکار الهی باعث تقدیس زندگی میشود. جالب است بدانید علم ثابت کرده قدردانی و یا تشکر از هم نوع حتی موجب تقویت سیستم ایمنی بدن میشود. شکرگزاری درهای رحمت را به روی بنده میگشاید و نعمت را از جایی که تصورش را نمیکند، در زندگی سرازیر میکند.
رمضان ماه خوبی است تا فهرستی از داشتههای خود بنویسیم و در خلوت با خدای خودمان برای تکتکشان سجده شکر به جا بیاوریم. اگر آمار دادهها و بهانههای خوشبختیمان را بدانیم کمتر لب به اعتراض میگشاییم و زندگی را کمتر برای خود و دیگران تلخ میکنیم.