کد خبر: 1046355
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷
" یاداشت "

پدرم درنگاه خسته وپبشانی چروکت که نشانه ازگذر زمان و خستگی پی در پی کار است، سینه ام غم‌ناک  می شود واشگ دیدگانم برایت جاریست ، دستان پر مهرت را می بوسم  وبر این بوسه افتخار می کنم.

به گزارش خبرنگار جوان انلاین از اصفهان، شهزاد بهادری  در یاداشت نگارش شده ،روز کارگر راتکریم وبه احترام این قشرفعال وزحمت کش جامعه  نوشت؛ درب خانه با صدای زمختی باز شد، نگاهش کردم مثل همیشه گویی دردهایش را در پیچ اول کوچه چال کرده بود.

پدرم را می‌گویم ،او یک ((کارگر ساده)) است،

سالهاست  در لیست بیمه ایی که گه گداری به روی میز رنگ و رو رفته آشپزخانه میبینم او را با این نام ثبت کرده اند((کارگر ساده))!

سلام می کنم،

معلوم است که همه انرژی وجودش را میخواهد در چشمهای خسته و بی فروغش جمع   و با لبخندی کمرنگ مرا از جاده خستگی روح و جسمش منحرف کند،  با صدایی که زنگ دلنشینش خاص وجود خودش است جوابم را می‌دهد.

کیسه های خرید را از دستش میگیرم،  گویی هر چه ((سابقه کار)) بابا بیشتر میشود،از حجم خرید و تعداد کیسه های در دست او (( کم ))می شود!

به دستهای تکیده و چروکیده اش نگاه می کنم،

به شیارهای عمیق روی پیشانیش،

وای خدایا چقدر پدرم تکیده شده، سنگینی نگاهم را متوجه می شود.

چی شده دخترم؟

هیچی باباجون،دلم یهو واست تنگ شد.

ممنون دخترم،منم دوستت دارم امید بابا..

اشک در چشمهایم  قُل میزند، بیش از ۴۵ سال سن دارم اما هنوز او مرا چون دوران کودکیم  خطاب می کند.

سالهاست دیگر خواستگاری درب خانه ما را به صدا در نیاورده! مادرم  به رحمت خدا رفته، من‌ هستم و این چهار دیواری و پدری که یک کارگر ساده و مهربان است، آنقدر مهربان که همه داشته و نداشته هایش را با دیگران تقسیم می‌کند. اما دختر یک کارگر ساده هم برای ازدواج چَنگی به دل نمی زند!

دختر گلم‌‌ من خوابم میاد ،تو شامت رو بخور عزیزم.. ساعت ۱۱ بیدارم کن دخترم ،((شب قدره)) امشب میخوام با خدای خودم خلوت کنم.

موقع بلند شدن از درد زانوهایش ،لب را میگِزد، اما آرام و با وقار چون سرو به سمت اتاقش قدم بر می دارد.

صدای  رسیدن چند پیامک‌ پی درپی  گوشی بابا را روی میز می‌لرزاند، کنجکاو شدم، دزدکی نگاه می کنم..

روز کارگر گرامی باد!!

تلویزیون را روشن می کنم، مجری، پیر مردی خوش تیپ و لپ گُلی با مزه ایی را به عنوان کارگر نمونه برای مصاحبه دعوت کرده،خنده از روی لبان پیر مرد کارگر محو نمی شود،

پس چرا بابای من اینقدر خوشحال نیست؟

 شبکه را عوض می کنم، یکی از مسئولین رده بالا ی کشوری از کارگر  و اضافه حقوق کارگران و رفع موانع زندگی آنها در سال ۱۴۰۰ می گوید!!

به کیسه های خرید پدر نگاهی می کنم، کج و کوله گوشه آشپزخانه ولو شده اند! لبخند تلخشان  را  که به‌ این سخنان دهن کجی میک کنند را می توانم تجسم کنم....

از مدیر تا مسئول،از سلبریتی ها تا سیاسیون....، امشب همه به  نوعی در حال ارسال پیام تبریک به مناسبت روز  کارگر هستند!!

بغض تلخی گلویم را چنگ‌میزند،

دلم می خواهد فریاد بزنم؛

لطفا کاری به سر( گَر) ما نداشته باشید!

بگذارید امشب خودمان برای درد هایمان کارگری کنیم! ما کلکسیون افتخارات کسی نیستیم،که سالی یکبار گردگیریش کنید ،به نمایش بگذاریدش و برای مشکلات معشیتی او چاره ایی جزشعار در چنته نداشته باشید!

 سینه محرمی برای رازها و دردهایم نمی یابم، وضو میگرم،میخواهم برای سلامتی و شادی پدر کارگرم امشب خیلی دعا کنم.

تقدیم به تمام‌ پدران و مادران زحمتکش دنیا

التماس دعا

 

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر