کد خبر: 1047773
تاریخ انتشار: ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۲:۰۰
پرونده مردی که متهم است پس از قتل همسر و نوزاد هشت‌ماهه‌اش به کشور عراق گریخته‌است، با درخواست قصاص از سوی اولیای‌دم رسیدگی می‌شود.
سرویس حوادث جوان آنلاین: تابستان سال‌۹۸، مأموران پلیس از قتل مادر و نوزادی هشت‌ماهه در خانه‌شان باخبر و راهی محل شدند. بعد از حضور مأموران در محل آن‌ها با جسد زن جوانی به نام یاسمن و نوزاد پسر هشت‌ماهه‌اش میلاد روبه‌رو شدند که با ضربات چاقو کشته شده بودند.

به دستور بازپرس ویژه قتل اجساد که چند روز از مرگ آن‌ها گذشت بود به پزشکی قانونی فرستاده شد و تحقیقات در این زمینه آغاز شد. مأموران در اولین گام از تحقیقات خود، مرد همسایه را که با مأموران تماس گرفته‌بود و در محل حاضر بود مورد تحقیق قرار دادند. او در توضیح گفت: «چند روز پیش زن همسایه با شوهرش درگیر شده‌بود و صدای داد و فریاد آن‌ها در ساختمان به گوش می‌رسید. پسر هشت‌ماهه آن‌ها هم به شدت گریه می‌کرد. به خاطر درگیری خانوادگی دخالت نکردیم تا شاید این دعوا تمام شود، اما یکباره متوجه شدیم صدای آن‌ها قطع شد طوری‌که انگار کسی در خانه نیست. حالا با گذشت چند روز هیچ رفت و آمدی به خانه آن‌ها را ندیدم و صدایی هم به گوش نمی‌رسد. از نگرانی سراغ آن‌ها را از دیگر همسایه‌ها گرفتیم، اما آن‌ها هم بی‌خبر بودند. این شد که با مأموران تماس گرفتیم و بعد از آمدن آن‌ها وقتی قفل در را شکستیم با اجساد آن‌ها روبه‌رو شدیم که خونین روی زمین افتاده بودند و دستان مادر به طرف فرزندش دراز بود.»

بعد از ثبت این توضیحات شوهر آن زن به نام سجاد به عنوان اولین مظنون به قتل تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه در روند تحقیقات و بررسی تلفن همراه مشخص شد وی به صورت غیر‌قانونی به کشور عراق گریخته است و تلفن همراهش نیز خاموش است، اما در بررسی‌های بیشتر مشخص شد او در فضای مجازی آنلاین در حال فعالیت است.

با بدست آمدن این اطلاعات مأموران خانواده سجاد را که در غرب کشور زندگی می‌کردند مورد تحقیق قرار دادند. پدر سجاد وقتی مورد تحقیق قرار گرفت در توضیح به مأموران گفت: «پسرم چند سال قبل دانشجو بود و در تهران درس می‌خواند. او با دختری آشنا شده بود و قصد ازدواج داشت، اما ما مخالف این ازدواج بودیم. سجاد به حرف ما گوش نکرد و با آن دختر ازدواج کرد و صاحب یک فرزند دختر شد به خاطر اختلاف عقیده نتوانست زندگی‌اش را ادامه بدهد به همین خاطر همسرش را طلاق داد.»

مرد سالخورده ادامه داد: «سجاد بعد از طلاق همسرش، این بار در تهران با یاسمن آشنا شد. او به شهرمان برگشت و در این باره با ما صحبت کرد. بعد از شنیدن حرف‌های او و گرفتن بعضی مشخصات از یاسمن با این ازدواج هم مخالف بودیم، اما سجاد دست بردار نبود و این بار هم به حرف ما گوش نکرد. وقتی سماجت سجاد را دیدم عصبانی شدم و به او گفتم اگر با یاسمن ازدواج کند دیگر او را در جمع خانواده نمی‌پذیریم. حتی به او گفتیم اجازه ندارد با بقیه فامیل هم رفت و آمد کند و تماس داشته باشد. سجاد همه این سختگیری‌ها را قبول کرد و گفت عاشق یاسمن است به همین خاطر این بار هم اعتنایی نکرد و با آن دختر ازدواج کرد. مدتی گذشت و از او بی‌خبر بودیم تا اینکه متوجه شدیم او و همسرش چند ماهی بعد از ازدواجشان از تهران به شهرمان آمده‌اند. ما آن‌ها را نپذیرفتیم و به خانه راه ندادیم این شد سجاد به خانه پسر عمویش رفت و فردای آن روز هم به تهران برگشت.»

آن مرد گفت: «باور کنید در این سال‌ها از او هیچ خبری نداشتیم تا اینکه فهمیدیم صاحب یک فرزند پسر شده‌اند. بعد از آن روزی پسرعمویش گفت سجاد چند بار با او تماس گرفته‌است، اما او پاسخ تماس‌هایش را نداده است. او از صحبت‌های سجاد متوجه شده بود که به پول نیاز داشته، اما پسرعمویش به او گفته بود تا زمانی که با خانواده آشتی نکرده نمی‌تواند کاری برای او انجام دهد.»

مرد سالخورده در خصوص اختلاف پسر و عروسش گفت: «پسرم در کار‌های فنی کار می‌کرد و به صورت تجربی آن‌ها را یاد گرفته بود، اما شنیده بودم این اواخر بیکار شده بود و مشکلات مالی زیادی داشت. من فقط در جریان همین مشکل بودم و از اختلاف‌های بین آن‌ها اطلاعی نداشتم و نمی‌دانم چرا این حادثه تلخ رقم خورد.»

بعد از توضیحات پدر متهم، مأموران این بار خانواده مقتول را مورد بازجویی قرار دادند. پدر مقتول که به سختی صحبت می‌کرد در اظهاراتش گفت: «روزی که سجاد به خواستگاری دخترمان آمد من و مادرش مخالف بودیم، اما یاسمن اصرار داشت با سجاد خوشبخت می‌شود. به ناچار قبول کردیم، چون فکر می‌کردیم آن‌ها عاشق هم هستند. بالاخره ازدواج آن‌ها انجام شد و در این مدت ندیدیم آن‌ها یکبار با هم درگیر باشند و هیچ وقت متوجه اختلاف آن‌ها نشدیم. حتی تا الان هم نمی‌دانم این حادثه هولناک به چه علت اتفاق افتاده است. هر وقت دخترم را می‌دیدم و از او درباره زندگی‌اش و شوهرش سؤال می‌کردم راضی بود و گله‌ای نداشت فقط می‌دانستم دامادم بیکار است و مشکلات مالی زیادی دارد، اما هیچ وقت از ما کمک نخواست.»

با ثبت اظهارات دو خانواده از آنجایی که شوهر مقتول همچنان متواری بود و تلاش پلیس برای شناسایی و دستگیری او ناکام مانده‌بود، از پلیس اینترپل درخواست شد تا شوهر مقتول را که به کشور عراق متواری شده بود را شناسایی کرده و به ایران برگرداند.

به این ترتیب پرونده با درخواست قصاص از سوی پدر و مادر مقتول کامل شد و به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پرونده بعد از تعیین شعبه به دفتر شعبه دهم دادگاه ارجاع داده شد تا بعد از تعیین وقت از سوی هیئت قضایی شعبه رسیدگی شود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار