کد خبر: 1048459
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۲:۱۸
«جستار‌هایی در تاریخچه مبارزات زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی» در گفت و شنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد فخری
در این گفت و شنود روایت جهاد و پایمردی شخصیتی را واگویه کرده‌ایم که به‌رغم شهرت، چندان شناخته شده نیست! زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی، از مجاهدانی است که تمامیت ارضی کشور در منطقه شمال‌غربی، مرهون رشادت و پایمردی اوست و هم از این رو، بهای این دلیری را، با تحمل امواج سهمگین ترور شخصیت پرداخت! با سپاس از جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد فخری داماد آن بزرگوار، که ساعتی با ما به گفت‌وگو نشستند.
معصومه محرمی

سرویس تاریخ جوان آنلاین: در این گفت و شنود روایت جهاد و پایمردی شخصیتی را واگویه کرده‌ایم که به‌رغم شهرت، چندان شناخته شده نیست! زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی، از مجاهدانی است که تمامیت ارضی کشور در منطقه شمال‌غربی، مرهون رشادت و پایمردی اوست و هم از این رو، بهای این دلیری را، با تحمل امواج سهمگین ترور شخصیت پرداخت! با سپاس از جناب حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد فخری داماد آن بزرگوار، که ساعتی با ما به گفت‌وگو نشستند.

شما به عنوان داماد زنده‌یاد حجت‌الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی و چهره‌ای که در زمره نزدیک‌ترین افراد به ایشان بودید، شخصیت آن بزرگوار را چگونه توصیف می‌کنید؟ کدام بعد از شخصیت ایشان، برای شما جذاب‌تر است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بر حسب آنچه که بنده از نزدیک شاهد آن بودم، عرض می‌کنم مجاهد نستوه، مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌شیخ غلامرضا حسنی (رضوان الله تعالی علیه)، انسانی شجاع، بااستعداد، متواضع و مهربان بودند. جذاب‌‌ترین ویژگی ایشان، صداقت و صراحت لهجه بود. آن بزرگوار، همواره به مسئولان، رعایت حقوق مردم را سفارش می‌کردند. آقای حسنی در روستای بزرگ‌آباد- که زادگاه ایشان است- زمین کشاورزی داشتند و فرزندانشان در حال حاضر نیز، در همان روستا مشغول کشاورزی هستند. به فرزندان سفارش می‌کردند روزی حلال، از کشاورزی است! علا

قه ایشان به کشاورزی، فطری بود. ایشان معتقد بودند کشاورزی، زیربنای اقتصاد کشور ماست و دولتمردان باید بیش از اینها، به کشاورزی بها دهند. ریالی از بیت‌المال استفاده و حقوقی هم بابت امامت جمعه، دریافت نمی‌کردند. در برابر خانواده، خود را مسئول و متعهد می‌دانستند. حقوق فرزندان را رعایت می‌کردند. اولویت را، نیکی به دختران- که در اسلام هم سفارش شده است- قرار می‌دادند. به دختران، سفارش نیکی و خوش‌رفتاری با همسرانشان را داشتند. همواره روابط عاطفی‌شان با خانواده، برقرار بود. توصیه می‌کردند نهاد خانواده، کانون رشد و آموزش است و باید حفظ آن، در اولویت باشد.


نقطه شروع زندگی مبارزاتی مرحوم حسنی، از چه مقطعی بود؟ دلیل گرایش‌شان به مبارزه مسلحانه، چه بود؟ از مبارزات ایشان، چه خاطراتی دارید؟
آقای حسنی، پدرشان را در ۱۴سالگی از دست دادند. دو سال بعد از آن، به توصیه مادرشان، یک اسلحه تهیه می‌کند تا بتواند از خود و خانواده‌شان، در برابر اشرار منطقه دفاع کند. ایشان در تیراندازی خیلی ماهر بودند. ایشان، روحیه حماسی و ظلم‌ستیزی بالایی داشتند. همیشه به طرفداری از حق سفارش و به کلام امام علی(ع) در نهج‌البلاغه استناد می‌کردند: «کونوا لظالم خصما و للمظلوم عونا/ از مظلوم حمایت کنید و علیه ظالم باشید». آن بزرگوار از اوان زندگی، فردی مبارز بودند. روحیه انقلابی و حماسی ایشان، زبانزد عام و خاص بود و از اول شروع نهضت حضرت امام، در متن مبارزات قرار داشتند. نقطه شروع مبارزات انقلابی ایشان، به طوری که در کتاب خاطرات‌شان ذکر شده، برمی‌گردد به دوران تحصیلات در حوزه علمیه قم، در سال‌های اولیه دهه 30. در این باره می‌گویند: «‌یک روز اطلاع پیدا کردم که شهید سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام، در مدرسه فیضیه سخنرانی دارند. به فیضیه رفتم و موضوع سخنرانی شهید نواب، ظلم‌ستیزی بود و در مورد مظالم رژیم شاه می‌گفت. نحوه بیان نواب، در روحیه‌ام بسیار تأثیرگذار بود. از همین جا، مبارزات من علیه رژیم شاه شروع شد. البته اعمال و رفتار آیت‌الله شیخ محمدامین رضوی سلدوزی یکی از علمای بزرگ استان- که علیه شاه روشنگری می‌کرد- بر افکار من تأثیر بسزایی داشت...» ایشان در مقابل امام جمعه شهر ارومیه- که در آن زمان، منصوب شاه و در خطبه‌ها ثناگوی او بود- ایستاد. خود در روستای بزرگ‌آباد، نماز جمعه برگزار و مشکلات مردم را بازگو می‌کردند. رژیم پهلوی با این نماز جمعه‌ها، خیلی مخالفت می‌کرد. حتی چندین بار اسلحه‌شان را گرفته بودند. جمعه‌ها قبل از برگزاری نماز، اول صبح همراه متدینین جمع‌ می‌شدند و برای کمک به باغداری نیازمندان و پیرزنان، با بیل و کلنگ حرکت می‌کردند و ظهر هنگام نماز برمی‌گشتند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در مسجد اعظم ارومیه، در حال سخنرانی، اسلحه کلاشینکف خودشان را، از عبایشان بیرون می‌آورند و به مردم نشان می‌دهند و می‌گویند: «‌هم برای مبارزه با رژیم شاه و هم برای حفظ جان و مال مردم استان اسلحه تهیه کنید. چون استان ما مرزی است و ما مرزدار هستیم و باید استان خودمان را حفظ کنیم.» البته در همان آذر ۱۳۵۷، ایشان خودشان مسلح شده بودند و تعدادی را هم مسلح کرده بودند، به طوری که در دوم بهمن ۱۳۵۷، عوامل رژیم ستمشاهی به پایگاه مبارزه مردم ارومیه، هجوم آوردند و آقای حسنی و اطرافیان مسلح ایشان، به شکل مسلحانه با آنها وارد مقابله شدند، تعدادی را به هلاکت رسانده و نهایتاً پیروزی با ایشان و همراهانشان بود. ایشان با این روحیه وارد میدان مبارزه شده بودند.


ظاهراً ایشان از همان دوران مبارزات، با برخی جریانات ناهمسو با خط امام، در حال مرزبندی و چالش بودند. این‌طور نیست؟
تقریباً آذر ۱۳۵۷ بود و انقلاب، در اوج روزهای خود به سر می‌برد. از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیانیه‌ای به صورت طومار آماده شده بود. این طومار توسط دو نفر از روحانیون، به نام‌های آقایان محمدعلی و محمدجواد فوادیان از قم، به زنجان، تبریز و ارومیه آورده شد. آن زمان حوزه علمیه ارومیه، در مدرسه محمدیه بود و انقلابیون و علما، به آنجا می‌آمدند. وقتی آن طومار را آوردند، از بین علما، فقط آقای حسنی و یکی از اطرافیان مسلح‌شان به نام آقای فاسونیه‌چی، امضا کردند. در همان ایام یکی از روحانیون که نماینده آیت‌الله شریعتمداری در استان بود، به دیدار ایشان در قم می‌رود. آقای شریعتمداری با تأکید بر اینکه استان شما همجوار با مرز است و دارای موقعیت خاص جغرافیایی می‌باشد، می‌گوید بهتر است به گونه‌ای عمل نشود که باعث ایجاد مشکل شود! ایشان تلویحاً به نقش آقای حسنی در استان اشاره و اذعان کرده بودند که این تندروی‌ها، نباید موجب آشوب بیشتر شود! در همین رابطه، نماینده آیت‌الله شریعتمداری با هدف متقاعد کردن آقای حسنی به دست برداشتن از مبارزه، به دیدن ایشان می‌آید و با استفاده از عبارت «‌کلام الملوک، الملوک الکلام‌» پیام آقای شریعتمداری را به ایشان می‌رساند. آقای حسنی با قاطعیت در پاسخ به ایشان می‌گویند: «ملاک عمل من نجف و آیت‌الله خمینی است، نه آیت‌الله شریعتمداری». حضرت آیت‌الله رئیسی ریاست محترم قوه قضائیه، در همایش علمای استان آذربایجان‌غربی در سال ۱۳۹۶، این جمله را در وصف ایشان فرمودند: «‌روحانی باید زمان‌شناس باشد، مثل آقای حسنی. ایشان زمان را شناختند، خودشان مسلح شدند و دیگران را نیز، مسلح نمودند و این استان را، از توطئه‌های بزرگ نجات دادند.»


سرآغاز آشنایی ایشان با امام خمینی و اندیشه‌های مبارزاتی ایشان، از چه دوره‌ای بود؟
ایشان از همان آغاز نهضت امام خمینی، علاقه‌ای ویژه به ایشان داشتند، به طوری که در کتاب خاطرات‌شان می‌گویند: «سال‌ها پیش از آغاز نهضت اسلامی، در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بودم. آن موقع حضرت امام خمینی در مسجد سلماسی قم، درس خارج از اصول فقه داشتند و من رفیقی داشتم به اسم آیت‌الله سیدصادق مرندی، که از شاگردان حضرت امام بود. ایشان روزی به من گفت بیا به زیارت حضرت امام برویم و من قبول کردم. خدمت امام که رسیدیم، ایشان بنده را معرفی کردند و گفتند آقای حسنی اسلحه هم دارد! حضرت امام به بنده فرمودند: «‌آقای حسنی! اسلحه را برای چه تهیه کرده‌ای؟‌» بنده عرض کردم: «‌اگر اجازه بفرمایید، می‌خواهم شاه را بکشم!‌» امام تبسم کرده و بنده را دعا فرمودند. این اولین دیدار بنده با امام بود». در سال ۱۳۴۱، زمانی که لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط دولت وقت ارائه می‌شود، حاج‌آقا مخالف این لایحه بودند. به همین دلیل از ارومیه به قم و دیدارِ حضرت امام می‌روند و یک شماره از مجله زن روز را هم، به همراه می‌برند. آیت‌الله مشکینی هم، در آنجا حضور داشتند. متن را برای امام می‌خوانند، که در آن نوشته بود: «‌همان طور که مردان می‌توانند چهار زن اختیار کنند، چرا زنان کشور نتوانند چهار مرد برای خود برگزینند؟‌» امام متأثر می‌شوند و غیرت و حمیت ایشان را می‌ستایند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم، به دیدار امام خمینی می‌روند. در این باره خودشان نقل می‌کردند:‌ «در روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در اردیبهشت ۱۳۵۸ با عده‌ای از روحانیون ارومیه، به قم و دیدار حضرت امام رفتیم. به دفتر ایشان که وارد شدیم، من مسلح بودم. محافظین گفتند باید اسلحه را تحویل بدهید. گفتم باید با اسلحه خدمت امام برسم. مسئله مورد بحث قرار گرفت. من با اصرار گفتم می‌خواهم با اسلحه خدمت امام برسم. گویا یکی از محافظین، خدمت امام می‌رسد و به امام عرض می‌کند آقای حسنی از ارومیه آمده و اسلحه را تحویل نمی‌دهد! امام می‌فرماید من ایشان را می‌شناسم، ایشان در زمان شاه هم مسلح بود! در این جلسه، حضرت امام فرمودند همه ما باید مثل آقای حسنی، مسلح باشیم!»


با توجه به وقایع سال ۱۳۵۸در استان آذربایجان‌غربی و بروز درگیری‌های قومی با تحریک گروهک‌های ضدانقلاب، در روزهای آغازین تأسیس‌ نظام اسلامی، نقش ایشان در مهار این غائله را، چگونه می‌بینید؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با تحریک گروهک‌های ضدانقلاب، در مناطق غرب کشور از جمله استان آذربایجان‌غربی، توسط عوامل حزب دموکرات و کومله، در‌گیری‌هایی به وجود آمد و غائله نقده، اشنویه و پیرانشهر، مهم‌‌ترین مصادیق آن به شمار می‌رفت. به آقای حسنی اطلاع دادند نقده به شدت درگیر شده و ضدانقلاب در تلاش است تا این شهر را، در اختیار خود قرار بگیرد. ایشان وارد عمل می‌شود و با جمعی از نیروهای مسلح خود، به سوی نقده حرکت می‌کنند و وارد شهر می‌شوند. مردم غیرتمند سلدوز، از حضور آقای حسنی روحیه می‌گیرند و جانانه با ضدانقلاب درگیر می‌شوند و با شجاعت، تمام ضدانقلاب را شکست می‌دهند. فرمایشات مقام معظم رهبری در تجلیل از خدمات مرحوم آقای حسنی، گویای فداکاری و مجاهدت‌های ایشان در آن دوره است: «خوب است یادی کنیم از آقای حسنی... ایشان جزو کسانی است که در این حوادث انقلاب اسلامی، الحق والانصاف امتحان خوبی دادند. در دوران مبارزات، دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، زمان جنگ و بعد از جنگ، به ویژه در قضایای اشنویه و نقده، مجاهدت‌هایی کردند که فراموش‌نشدنی است.»


از نظر شما، دلیل فضا‌سازی رسانه‌های جریان موسوم به اصلاحات، درباره سخنان و مواضع ایشان در خصوص مسائل سیاسی روز، چه بود؟
خوب است جواب این سؤال را، از زبان خود آقای حسنی بشنویم. یکی از دوستان که- خودشان اهل قلم هستند- نقل می‌کنند: در زمان دولت خاتمی، روزنامه‌های جریان اصلاحات، همنوا با رادیو و تلویزیون‌های بیگانه، به شخصیت مرحوم آقای حسنی اهانت و سخنانشان را آمیخته با تحریف منعکس می‌کردند. اینکه ایشان هیچ واکنشی از خودشان نشان نمی‌داد، ما را گله‌مند کرده بود. با عده‌ای از جوانان تصمیم گرفتیم، از ایشان دفاع کنیم. متن مختصری از رشادت‌های حاج‌آقا، را روی کاغذ نوشته و با هزینه خودمان منتشر کردیم. ایشان که متوجه این موضوع شدند، به محافظین خود سفارش کردند، این امر انجام نشود. بعد از این قضیه خدمت ایشان رسیدیم. حاج‌آقا گفتند چرا این کار‌ها را می‌کنید؟ گفتیم چون خودتان دفاع نمی‌کنید و از طرفی بر ما حق دارید، این کار را انجام می‌دهیم. آقای حسنی گفتند: «همه هستی‌ام فدای اسلام و ولایت باشد، من وظیفه دارم از ولایت دفاع کنم، نه از خودم!» این دوست ما می‌گفتند ما آن روز، به عظمت شخصیت ایشان پی بردیم. ایشان حمایت از انقلاب اسلامی، ولایت فقیه، امام خمینی و امام خامنه‌ای را، تکلیف خود می‌دانستند. همین حمایت‌های صریح ایشان، علت حملات ضدانقلاب بود. همیشه تأکید می‌کردند: «مگر ما بمیریم که فتنه‌گران و ضدانقلاب، دوباره برگردند!» حاج‌آقا در فتنه ۱۳۸۸، جزو اولین کسانی بودند که موضعی صریح و قاطع علیه فتنه‌گران داشتند و بر محاکمه و برخورد قاطع با ایشان تأکید می‌کردند. می‌گفتند: «مادامی که کلاشینکف در دست ماست، اجازه نمی‌دهیم که فتنه‌گران دوباره برگردند! آنها طوری طلبکارانه اظهار نظر می‌کنند، که گویی نظام باید توبه کند و نه آنها، یا نظام برائت بجوید و نه آنها». یک بار آیت‌الله سیداحمد خاتمی، با تقدیر از مواضع انقلابی آقای حسنی گفتند: «جهاد و مبارزه حجت‌الاسلام حسنی در مقابل فتنه‌گران را، مردم باید پاس دارند. در سال‌های گذشته با وجودی که ایشان هدف موج عظیمی از تخریب‌ها و بی‌حرمتی‌ها بودند ولی با حفظ بصیرت، همراه با مردم به مقابله با فتنه‌گران پرداختند.»


تلاش رسانه‌های ضدانقلاب و اصلاح‌طلب، همواره معطوف به ترسیم چهره‌ای خشن، از مرحوم حسنی بوده است. در این باره چه دیدگاهی دارید؟
نه، این طور نیست. ایشان انسانی بسیار متواضع، مهربان و بامحبت بودند. اگر چه همواره دست به اسلحه می‌بردند و در میدان جهاد و دفاع حضور داشتند، اما درونشان عاری از خشونت بود. در روزهای آغازین انقلاب، تعدادی از جوانان آگاهانه یا ناآگاهانه، مغازه‌ها را آتش می‌زدند اما ایشان ممانعت کردند. در ارومیه کارخانه مشروب‌سازی بود، تعدادی درصدد تخریب آنجا بودند. ایشان مانع شدند و پیشنهاد تغییر کاربری را دادند، که کارخانه آبمیوه باشد. همین طور هم شد. مرحوم آقای حسنی، به برادران اهل سنت نیز، علاقه فراوان داشت. اینکه ایشان را مخالف کُرد‌ها قلمداد کرده‌اند، بی‌اساس است. او تنها با جریانات ضدانقلاب و وابستگان به امریکا و اسرائیل مخالف بود. وجودشان در ارومیه، باعث دلگرمی مردم استان بود. ایشان با اکثر علمای اهل سنت ارتباط داشت، حتی تهیه اسلحه در سال ۱۳۵۷، توسط برادران اهل سنت انجام گرفت. خاطرم هست قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مهاباد، تعدادی از برادران اهل سنت در تظاهرات شهید شدند. همراه با آقای حسنی، به مهاباد رفته و در مجلس گرامیداشت آن شهدا شرکت کردیم. ایشان در آن مجلس ضمن سخنرانی، از شهدا و علمای کرد تجلیل کردند.
مراسم تشییع پیکر آقای حسنی، نمایانگر محبوبیت ایشان، علی‌رغم تبلیغات منفی و مسموم بود. علاوه بر مردم استان، از استان‌های همجوار هم برای تشییع آمده بودند. با اینکه ارتحال ایشان در ماه مبارک رمضان بود ولی حضور مردم اعم از شیعه، سنی و حتی اقلیت‌های دینی، چشمگیر بود. حضور باشکوه مردم، نشان قدرشناسی از رشادت‌ها و جانفشانی‌های آن بزرگوار است، که البته جای تقدیر دارد.


آقای حسنی علاوه بر مبارزات سیاسی، به چه اقدامات فرهنگی‌ای دست زدند؟
ایشان در تمام سال‌های بعد از انقلاب، همچنان به کشاورزی در بزرگ‌آباد ادامه دادند. باغ‌ها و دامداری حاج‌آقا در دوران دفاع مقدس، یکی از منابع کمک‌رسانی به جبهه‌ها بود. اهالی ارومیه خود شاهدند که در فصل برداشت محصول، ایشان به فرماندهان لشکر عاشورا و دیگر یگان‌ها، خبر می‌داد: «‌بیایید سهم بچه‌های جبهه را ببرید‌» و کامیون‌های سیب از باغ ایشان، به سمت جبهه‌ها می‌رفت. همزمان با انجام مسئولیت‌های امامت جمعه، از رفع مشکلات عمرانی و رفاهی مردم غفلت نمی‌کرد. از این جمله، ساخت بنای مصلای بزرگ امام خمینی و ساخت مساجد و مدارس فراوان در روستا‌ها بود. برای اداره امور مالی مصلی، یک خیریه راه‌اندازی کردند که هزینه‌ها و مخارج را، از آنجا تهیه می‌کردند. با توجه به موقعیت جغرافیایی استان و اینکه اقوام مختلف با گرایشات دینی و مذهبی در آن زندگی می‌کنند، تعداد روحانیون شیعه کم بود. در اوایل انقلاب، ما تنها ۲۰۰ نفر روحانی در سطح استان داشتیم! به برکت انقلاب اسلامی و تلاش‌های آقای حسنی، حوزه‌های علمیه در سطح استان توسعه یافت. تقریباً در تمام شهرهای شیعه‌نشین استان، حوزه علمیه دایر شد. حوزه‌های علمیه خواهران هم، با پیگیری‌های ایشان فعال شد.


با توجه به وصیت اولیه ایشان، علت تغییر محل مزار ایشان چه بود؟
ایشان ابتدا وصیت کرده بودند در روستای بزرگ‌آباد دفن شوند اما در زمان حیات، علما و روحانیون از ایشان خواستند به‌خاطر مسائل امنیتی، وصیت را تغییر دهند. بعد از آن وصیت کردند که در ایوان مصلی به خاک سپرده شوند. بعد از ارتحالشان بنا بر مصلحت‌اندیشی برخی مسئولان محلی، محل نهایی آرامگاه‌شان، در باغ رضوان در جوار شهدای گمنام تعیین شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار