سال 2013 واليبال ايران با كسب جواز حضور در ليگ جهاني واليبال كه حالا چند سالي است به ليگ ملتهاي واليبال تغيير نام داده ثابت كرد فرصتها را بايد ساخت. فرصتي كه واليبال ايران بحق استفاده خوبي از آن كرد و توانست با ارائه عملكردي درخشان و قابل قبول خود را درميان قدرتهاي نامي و برتر دنيا جاي دهد. موفقيتي كه حضور در هفت دوره متوالي آن را به خوبي اثبات ميكند. حضور مداوم در رقابتهاي ليگ ملتها اما پايان كار واليبال ايران نيست و اين ميتواند تازه شروع يك راه موفق باشد. ليگ ملتهاي واليبال در اصل ويترين و فرصتي طلايي براي واليبال ايران است تا جدا از بحث نتيجهگيري و به جاي گذاشتن كارنامهاي خوب از خود در اين رقابتها بتواند قدرت، تواناييها و همچنين ظرفيت و پتانسيلش را به نمايش بگذارد. اگرچه پيشرفت پله به پله واليبال ايران از سال 2013 در اين رقابتها چشمگير و قابل توجه بوده است اما حال زمان آن رسيده كه با يك برنامهريزي اصولي و حرفهاي راهي براي حضور نيروي جوان واليبال ايران در اين رقابتها باز شود. ريسك استفاده از نيروي جوان در رقابتهايي چون ليگ ملتهاي واليبال نه تنها ميتواند باعث ريختن ترس واليباليستهاي جوان در مصاف با بزرگان و نامداران جهان شود كه زمينه لازم براي شكوفايي استعدادهاي بالقوه واليبال ايران را نيز فراهم ميكند اما مهمتر از آن ثابت ميكند واليبال ايران در نسل طلايي و شش مهره اصلي تيم محدود نميشود. در اصل رقابتهاي حائز اهميتي چون ليگ ملتهاي واليبال به عنوان يكي از سه رقابت مهم اين رشته ويتريني است براي به نمايش گذاشتن قدرت و استعداد تيمهاي نوپايي چون ايران كه خيلي زود خود را در ميان مدعيان نامدار جهان جاي داد و مترصد فرصتي است براي رونمايي از ظرفيتهاي بالقوه و پتانسيل بالايي كه در جوانان مستعد و پر استعداد آن نهفته است. جواناني كه نيازمند اعتماد سرمربي هستند براي به رخ كشيدن تواناييهايشان دركنار و حتي در غياب باتجربههايي كه نسل طلايي واليبال ايران را تشكيل دادند اما عن قريب است كه جاي خود را به نسلي جوان و مستعد بدهند. نسلي كه توان ادامه راه نسل طلايي واليبال را براي ادامه حضور در ميان مدعيان مطرح جهان دارد و امروز چشمانش به نگاه آلكنو گره خورده كه چطور قرار است راه را براي شكوفايي اين حجم استعداد هموار كند.