سارق قوي هيكل كه فكر ميكرد در يكي از سرقتها مرتكب قتل زن و شوهري سالخورده شدهاست وقتي دستگير شد و فهميد آنها از مرگ نجات يافتهاند خوشحال شد و گفت که دوباره به زندگی برگشته است.
به گزارش جوان، چندي قبل مرد جواني با پليس تهران تماس گرفت و اعلام كرد سارقان مسلح به خانه ويلايي پدرش دستبرد زده و پس از شكنجه پدر و مادرش اموال گرانقيمت آنها را سرقت و از محل فرار كردهاند. با اعلام اين خبر تيمي از مأموران پليس به محل حادثه اعزام شدند.
بررسيهاي مأموران نشان داد محل حادثه خانه ويلايي است كه زن و مرد سالخورده در آن زندگي ميكنند. چند ساعت قبل چند سارق مسلح وارد خانه آنها شده و پس از شكنجه دلار و پولهاي آنها سرقت كرده و از محل گريختهاند. همچنين مشخص شد زن و شوهر سالخورده پس از اين حادثه كه حالشان به شدت بد بوده براي درمان به بيمارستان منتقل شدهاند.
پسر خانواده كه موضوع را به مأموران پليس خبر دادهبود، گفت: پدر و مادرم چند سالي است در اين خانه ويلايي تنها زندگي ميكنند. در اين مدت ما خيلي تلاش كرديم كه آنها محل زندگيشان را به آپارتمان مسكوني منتقل كنند چون فكر ميكرديم آپارتمان امنيت بيشتري دارد. اما پدر و مادرم كه از دوران جوانيشان در اين خانه زندگي ميكردند و ميگفتند از اين خانه خاطرات زيادي دارند قبول نكردند و در همين خانه زندگيشان را ادامه دادند.
معمولاً من و خواهرم هر روز با پدر و مادرم تلفني صحبت ميكنيم و هر چند روز يكبار هم به ديدن آنها ميآيم و به آنها سر ميزنم. امروز ظهر مثل هميشه با مادرم تماس گرفتم اما جواب تلفنم را نداد. پدرم نيز جواب تلفنم را نداد كه با خواهرم تماس گرفتم و او هم گفت كه امروز از مادر و پدر خبري ندارد . خيلي نگران شدم و به سرعت به خانه پدري آمدم اما هرچقدر در زدم كسي در را باز نكرد كه با كليد يدكم در را باز كردم و با به هم ريختگي وسايل خانه روبهرو شدم كه حكايت از آن داشت سارق يا سارقاني به خانه پدرم دستبرد زدهاند. در حاليكه نگرانيم هر لحظه بيشتر ميشد صداي ناله پدر و مادرم از اتاق شنيدم و وقتي به سراغ آنها رفتم ديدم دست و پايشان با طناب بسته و دهانشان نيز پارچه گذاشته شده است. پدر و مادرم نيمهجان بودند كه مشخص بود سارق يا سارقان آنها را شكنجه داده كه بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و آنها را به بيمارستان منتقل كردم و بعد نيز موضوع را به مأموران پليس خبر دادم.
شكنجه براي كليد گاوصندوق
همزمان با ادامه تحقيقات درباره اين حادثه مرد سالخورده پس از بهبودي نسبي به مأموران پليس گفت: همراه همسرم داخل خانه نشسته بوديم كه صدايي از داخل حياط به گوشم رسيد. هنوز ثانيههايي نگذشته بود كه ناگهان چند مرد نقابدار كه يكي از آنها اسلحه هم داشت وارد خانه شدند. آنها ابتدا دست و پايمان را بستند و از من خواستند كه كليد گاوصندوق را در اختيار آنها قرار دهم.
به آنها گفتم كه رمز و كليد گاوصندوق دست پسرم است كه به شدت من و همسرم را شكنجه دادند و كتك زدند به طوري كه طاقت شكنجهها را نداشتم و كليد گاوصندوق و رمز آن را در اختيار آنها قرار دادم. پس از اين سارقان تمامي دلارها، پولها و طلاهاي داخل گاو صندوق را برداشتند و ما را در حالي كه دست و پا و دهانمان بسته بود رها كردند تا اينكه پسرم به دادمان رسيد و ما را از مرگ نجات داد.
خودرو سر قتي
با طرح اين شكايت پرونده به دستور بازپرس شعبه اول دادسراي ويژه سرقت در اختيار تيمي از كارآگاهان ادارهيكم پليسآگاهي پايتخت قرار گرفت. كارآگاهان در نخستين گام دوربينهاي مداربسته محل حادثه را مورد بازبيني قرار دادند كه مشخص شد سارقان براي اينكه شناسايي نشوند نقاب زده و با خودروی سرقتي اقدام به سرقت اموال زن و شوهر سالخورده كردهاند. در حاليكه مأموران پليس براي شناسايي سارقان مسلح نقابدار به بنبست رسيده بودند، چندين شكايت مشابه ديگر به اداره پليس گزارش شد. شكايتها همگي حكايت از آن داشت كه سارقان مسلح نقابدار به همين شيوه و شگرد از تعدادي از خانههاي ويلايي در شمال تهران دست به سرقت زده و در چند مورد نيز صاحبخانه را مورد شكنجه قرار دادهاند.
ر دپاي سارق درشت اندام
در حالي كه هر روز به تعداد شكايتها اضافه ميشد كارآگاهان در بررسي چندين دوربين مدار بسته با سارق درشت اندام روبهرو شدند كه شبيه سارق سابقهداري به نام ايرج بود. بررسيهاي فني حكايت از اين داشت ايرج در تمامي اين سرقتها همراه تعداد ديگري از همدستانش دست داشته است. بدين ترتيب با به دست آمدن ردپايي ايرج، مأموران وي را به عنوان مظنون به صورت نامحسوس تحت نظر قرار دادند تا اينكه در نهايت چند روز قبل متهم را در مخفيگاهش همراه یکی از همدستانش در حالي كه تعداد زيادي اموال سرقتي در مخفيگاهشان دپو كردهبودند دستگير كردند.
متهمان پس از دستگيري كه چارهاي جز اعتراف به سرقت نداشتند، به سرقتهاي سريالي مسلحانه از خانههاي ويلاي شمال تهران اعتراف كردند. دو متهم در ادامه براي تحقيقات بيشتر به دستور بازپرس شعبه اول دادسراي ويژه سرقت در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند. تحقيقات براي شناسايي و دستگيري همدستان متهمان ادامه دارد.
گفتوگو با سردسته باند
ايرج درباره سابقههاي كيفري قبلي ات توضيح بده.
من سارق منزل هستم و چند سالي است كه فقط دست به سرقت منزل ميزنم. البته قبل از اينكه سارق حرفهاي منزل شوم سرقتهاي ديگر هم انجام ميدادم و تا الان هم چندين بار دستگير شده و به زندان افتادهام.
چه شد كه وارد باند خلافكاران شدي؟
معمولاً ما سارقان زندگيهاي پر از فراز و نشيب داريم، ولي از همه مهمتر دوستانی كه با آنها ارتباط ميگيريم در زندگي ما نقش زيادي دارند كه يا دوستانشان را بالا ميبرند يا مثل من به پايين سقوط ميكنند و سر از باندهاي خلاف در ميآورند. من در دوران نوجواني و جواني دوستان نابابي داشتم كه همه خلافكار بودند و من هم فكر ميكردم اگر خلاف كنم خيلي بزرگ شدهام. از همه بدتر زندان است كه وقتي دستگير ميشوي و به زندان ميافتي تمام قبح خلاف آنجا از بين ميرود. سابقه دارن برايت كلاس درس ميگذارند و تمام شگرد و شيوههاي سرقت را آنجا ميآموزي.
چرا مسلحانه سرقت ميكرديد؟
ما از اسلحه در سرقتهايمان استفاده نميكرديم، اما اسلحه را با خود ميبرديم كه چنانچه صاحبخانه در برابر ما مقاومت ميكرد با اسلحه او را ميترسانديم و زودتر به هدفمان ميرسيديم.
اما شما با طعمههاي خود به صورت خشن رفتار ميكرديد؟
نه، ما فقط سرقت ميكرديم و گاهي هم صاحبخانهها را ميترسانيديم.
در يكي از سرقتها زن و شوهر سالخوردهاي را به قدري كتك زدهبوديد كه روانه بيمارستان شده بودند درست است؟
بله، در چند مورد مجبور شديم كه صاحبخانه را كتك بزنيم. مخصوصاً آن پيرمرد، پيرزن كه كليد گاوصندوق را به ما نميدادند و ما هم آنها را كتك زديم و در نهايت كليد و رمز گاوصندوق را از آن گرفتيم.
الان چه احساسي داري؟
از يك سو خيلي ناراحتم كه گرفتار پليس شدم، اما از طرفي ديگر وقتي شنيدم آن زن و شوهر سالخورده زنده هستند خيلي خوشحال شدم چون فكر ميكرديم كه آنها با شكنجههاي ما فوت كردهاند. الان فكر ميكنم كه دوباره زنده شدم و به شدت خوشحال هستم.