مجلس خبرگان رهبری یکی از نهادهای اساسی در نظام جمهوری اسلامی ایران است که ماهیت آن با ماهیت نظام سیاسی پیوند خورده است. این مجلس، استمراربخش اصل مترقى ولایت فقیه است و نقش بسیار حساس و تعیینکنندهاى در این زمینه بر عهده دارد و شناخت نقش این مجلس در سیاستگذاریهای کلان نظام میتواند روشنکننده جایگاه رفیع آن باشد و اهمیت انتخابات آن را آشکار کند.
خبرگان رکن رکین جمهوری اسلامی
ضرورت تشکیل مجلس خبرگان را باید در اهمیت و جایگاه رکین، ولی فقیه در نظام جستوجو کرد. تشخیص فقیه جامعشرایط، چند راهکار دارد که یکی از آنها بسته به شرایط خاص تنها در مقاطعی خاص ملموس است. این شرایط هم زمانی محقق میشود که افضل بودن یک فقیه نسبت به سایر فقیهان هم عصر خویش آشکار است و هیچ تردیدی برای برتری این فقیه نسبت به دیگر فقهای عمعصرش وجود ندارد. در چنین مواردی، نیاز به گزارش کارشناسانه خبرگان نیست و حق حاکمیت با اقدام فقیه و پذیرش مستقیم و بیواسطه مردم اعمال میشود؛ چنانچه پذیرش رهبری بیبدیل امام خمینی (ره) از سوی آحاد مردم از آغاز انقلاب بر مردم روشن بود و پس از اراده ایشان مبنی بر تشکیل حکومت تمام جامعه و حتی فقهای همعصرشان به تبعیت از امام پرداختند.
اما این راهکار تنها محدود به زمان و شرایط خاص است. هنگامی که تشخیص فقیه افضل و اعلم برای رهبری، از میان سایر فقیهان پیچیده و نیازمند به کارشناسی باشد و مردم توانایی تشخیص چنین امری را نداشته باشند به خبرگان مراجعه میکنند و آنان را وکیل خود قرار میدهند تا، ولی فقیه واجد شرایط را شناسایی کنند. این فرایند کاملاً عقلانی است و مورد تأیید شارع است.
قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸ به هر دو راهکار فوق برای شناسایی و کشف رهبر پرداخته بود، اما به دلیل کمنظیر بودن شرایط انقلاب و نادر بودن وجود شخصیتی، چون امام خمینی (ره)، در بازنگری قانون اساسی تنها تشخیص و شناسایی به وسیله خبرگان در قانون اساسی رسمیت یافت. ماهیت نظام جمهوری اسلامی و اهمیت حضور مردم موجب میشود تا خبرگان از دریچه آرای مردمی انتخاب شوند و سپس به عنوان نمایندگان مردم به انتخاب، ولی فقیه جامع شرایط بپردازند.
رابطه میان مردم و مجلس خبرگان در طول ۴۳ سال پس از انقلاب، این روزها شرایط حساسی را طی میکند. هرچند در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی به دلیل حضور جدی و مؤثر مجلس خبرگان در فرایند تدوین قانون اساسی، مردم شناختی کامل از این نهاد داشتند، اما گذر زمان موجب شده تا اهمیت این نهاد نزد مردم کاهش یابد. هرچند بار دیگر با فقدان امام خمینی (ره) و انتخاب جانشین ایشان در کمترین زمان ممکن، اهمیت و نقش مهم این نهاد آشکار شد، اما از سال ۱۳۶۸ به بعد مجلس خبرگان به دلیل عملکردش یا شاید نوع اطلاعرسانی این نهاد به حاشیه رفته است و حتی در افکار عمومی کنفرانسهای سالانه و دیگر نشستهای آن چندان اهمیتی ندارد. این امر به ویژه در نسلی که خاطره واضحی از وقایع ابتدای انقلاب یا سال ۱۳۶۸ ندارد بیشتر دیده میشود.
انزوای خبرگان تهدیدی علیه نظام
در شرایط فعلی مجلس خبرگان، مهجور مانده است و اهمیت آن به ویژه برای نسل جوان روشن نیست. ناآشنایی این نسل با مجلس خبرگان و اهمیت انتخابات آن که میتواند در سرنوشت آینده نظام سیاسی مؤثر باشد تا حدی به کمکاری نهادهای فرهنگی و خود مجلس خبرگان نیز بر میگردد که در این سالها نتوانسته ارتباط مؤثری را با جامعه برقرار نماید. مجلس خبرگان طی این سالها به دلایل مختلف از جمله کهولت اعضایش چندان پویا نبوده و از پرداختن به مسائل روز غافل مانده است.
این عوامل به اضافه حاکم نبودن روحیه مطالبهگری بر این نهاد موجب شده تا اینگونه در افکار عمومی جا بیفتد که این نهاد یک نهاد تشریفاتی است در حالیکه اینطور نیست. در این شرایط که نیروهای انقلابی و خود مجلس خبرگان درباره اطلاعرسانی از اهمیت این نهاد در نظام سیاسی غفلت کردند دستهای دشمن به کار افتادند و برای تخریب این نهاد و، ولی فقیه از هیچ فروگذار نکردند.
این امر در بزنگاه فعلی که کشور از یک سو درگیر جنگ اقتصادی سخت و از سویی جنگ فرهنگی و رسانهای است، اهمیتی بیشتر مییابد؛ چراکه این جنگها، مشروعیت و مقبولیت نظام را نشانه گرفتند و تهدیدی جدی برای نظام ایجاد کردند. در چنین تنگنایی اگر جامعهپذیر کردن ارزشها و هنجارهایی که به تداوم نظام سیاسی منجر میشود مختل شود و در مقابل، تریبونهای دشمن به ترویج و انتشار هنجارها و ارزشهای خود بپردازند موجودیت نظام سیاسی به خطر میافتد. این اتفاقی است که در سالهای اخیر رخ داده است و همچنان ادامه دارد.
وقتی نسل جوان ما اطلاعی از مهمترین نهادهای اساسی نظام ندارد و نمیداند مجلس خبرگان یعنی چه؛ چطور به اهمیت حضور خود در انتخابات پی میبرد و اصلاً انگیزهای برای حضور در این انتخابات پیدا میکند؟ این مسئله تهدیدی بالقوه علیه نظام است؛ بنابراین باید برای تضمین تداوم نظام سیاسی اهمیت این نهاد و انتخابات آن را برای نسل جوان تشریح و تبیین کرد. در این راستا میتوان ضرورت وجودی خبرگان و اهمیت انتخاباتش را با بازسازی شرایط دهه ۶۰ تبیین کرد. هنگامی که هیچ یک از انقلابیون در شرایط سخت کشور چه هنگام جنگ تحمیلی و چه پایان آن گمان نداشت امام خمینی (ره) را از دست بدهیم، اما ایشان در شرایطی بغرنج و حساس از میان ما رفت و اگر مجلس خبرگان نبود میراث امام راحل بیشک به یغما میرفت.
هنگامی که مجلس خبرگان در اسرع وقت، مقام معظم رهبری را به جانشینی امام خمینی (ره) انتخاب کردند همه مردم داغدار ایران به بیعت با ایشان روی آوردند و بر تصمیم مجلس خبرگان صحه گذاردند. چرایی این امر به دلیل شناخت کافی جامعه آن زمان از این نهاد و اعتماد و اطمینان به نهادی بود که به نمایندگی از آنان به انتخاب نخستین مقام نظام سیاسی پرداخته بود.
اما در شرایط فعلی که از یک سو مجلس خبرگان در تبلیغ و تبیین جایگاه و عملکرد خود کمکاری کرده و از سویی نیز انقلابیون و دلسوزان نظام نیز به سادگی از کنار این مسئله گذشتند نمیتوان آن رابطه مستحکم و مؤثر میان جامعه و مجلس خبرگان را انتظار داشت. این امر به ویژه در آستانه برگزاری انتخابات مجلس خبرگان، میتواند موجب کاهش مشارکت مردمی شود به ویژه آنکه انتخابات میاندورهای مجلس خبرگان در سایه سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفته و رصد و بررسی امواج رسانهای در هفتهها و ماههای اخیر نشان از محوریت اخبار انتخابات ریاستجمهوری دارد که البته امری بدیهی است، اما نپرداختن به انتخابات خبرگان با توجه به جایگاه حساس این نهاد قصور بزرگی است که میتواند سرانجام این نهاد و آینده نظام را با بحران مواجه کند.
فرجام سخن
امروز آیندهای پیش روی نسل جوان است که اگر برای آن زمینهسازی نکنیم، ممکن است با مشکل مواجه شویم. اگر نسل جوان با مجلس خبرگان آشنا نباشد، اعضایش را نشناسد و نداند چه کار باید انجام بدهد در آینده چگونه میتواند تصمیمات این نهاد را بپذیرد. این مجموعه باید به نسل جوان شناسانده شود تا اگر اتفاقی افتاد نسل جوان پشت سر فرد برگزیده این نهاد قرار بگیرد و از او حمایت کند. جا به جایی نسلها و ظهور نسلهای جدیدی که زمان انقلاب و سالهای پس از آن را درک نکردند بر اهمیت این امر میافزاید و چشمانداز مسیر آینده را در صورت بیتوجهی و غفلت از این امر، صعب و دشوار میسازد.