سالهای زیادی است که صنعت بازیهای ویدئویی به عنوان یکی از صنایع پولساز با گردش مالی عظیم در دنیا مورد توجه دولتها قرار گرفته است. این صنعت از اقتصاد و نگاه تمدنی وام میگیرد و انتظار میرود در ایران نیز به نحو شایسته مورد توجه دولتها و مدیران فرهنگی دستگاههای متولی فرهنگ قرار بگیرد. اقدامات هدایتی و حمایتی همراه با تأمین و بودجهریزی متناسب توأم با حرکت هماهنگ و همتراز مدیران فرهنگی با فعالان و تولیدکنندگان محصولات فرهنگی از جمله مسائلی است که به حرکت و روند رشد این عرصه کمک بسیاری خواهد کرد.
حمیدرضا جلالی کارشناس و فعال صنعت بازیهای ویدئویی در گفتوگو با «جوان» در تشریح علل و عوامل اوضاع غیر قابل قبول کنونی این حوزه مهم میگوید: اوضاع کنونی در حوزه فرهنگ و بازیهای ویدئویی نتیجه نگاه لیبرالی و انحصارگرایانه دولت به این عرصه است. این مقوله باعث شد مجوزها و تکالیفی را که بر عهده داشتند به نوعی حذف کنند و بازیسازها بدون هیچگونه پشتوانه و حمایتی وسط میدان رها شدند. بازیسازان از یک طرف باید مشکلاتشان را رفع و رجوع میکردند و از طرف دیگر باید مسائل اقتصادیشان و حمایتهایی که باید از آنها میشد اما دریغ شده بود را مرتفع میکردند. از سوی دیگر در حوزه استورها و صفحات نشر بازیها بسیاری از این بازیسازان نتوانستند خودشان را تطبیق بدهند و دوام بیاورند و ورشکست شدند. پهنای باند و بحث بهرهوری از اینترنت به نوبه خودش باعث شد تا بازار محصولات در این زمینه تغییر کند به این معنا که دیگر واسطههای انتقال محصولات نقششان نه که از میان برود بلکه کمرنگتر شود.
وی در ادامه میافزاید: از منظر صنعت ویدئوگیم کشور ما دچار تغییر عمدهای شد و دولت میتوانست با آمایش و پیشبینی آینده در این حوزه جلوی بسیاری از نقایص را بگیرد. ما در منطقهای قرار داریم که بافت عمده مردم کشورهای همسایهمان از ما دور نیست و میتوانیم بگوییم که یک جمعیت چند ده و چهبسا چند صد میلیونی همسو با افکار ما هستند لذا محصولاتی با رویکرد گفتمان انقلاب و مقاومت را از ما خریداری خواهند کرد. دولت به جای ورود و تقویت این مسئله سعی کرد با نگاه بنگاهدارانه به موضوع ورود کند و ما شاهد بودیم که بازیسازان به سمت تولید بازیهای نامناسب رفتند. شاید با بسیاری از این تولیدکنندگان که صحبت بکنیم بگویند بازی باید فروش داشته باشد. ما در حوزه رسانههای دیگر هم شاهد این اتفاق بودیم. نقش اسپانسرها و واسطههای غیردولتی پررنگتر از قبل شد لذا ما از لحاظ محتوا افت عمدهای را شاهد بودیم که کماکان همین الان هم هستیم.
این فعال صنعت گیم کشور اظهار میدارد: حوزه بازیهای ویدئویی را میتوانیم به عنوان یک حوزه میانرشتهای در عرصههای تکنولوژی، فرهنگی و هنری قلمداد کنیم به همین علت تولیگری آن بسیار مشکل و سخت است. اوضاع کنونی از یک طرف به علت وجود مدیریت ضعیف و نگاه غربزده است و از طرف دیگر به دلیل اشتباهاتی که از سوی مدیریت دولتی صورت گرفته بازیسازان را به سمت و سوی غلطی برده است که ما شاهد نوعی ناهنجاریها در این رابطه بودیم. البته بازیساز مثل همه افراد و گروههای دیگر نیاز به آگاهیبخشی و تعامل و مسائلی از این دست دارد اما متأسفانه همه تکالیفی که بر عهدهاش بود را از خودش ساقط کرد.
جلالی خاطر نشان میکند: البته نکتهای که اینجا باید به آن اشاره کنم این است که در یکی دو سال اخیر که آقای پژمان به بنیاد ملی بازیهای رایانهای آمد این مسائل رو به اصلاح و بهبود رفت، مثالش هم بحث تغییر حمایتهای نقدی به غیرنقدی و زیرساختی و حمایتی و مؤثر است که سامانه همگرا و بهرهمندی شرکتهایی که در این حوزه انتخاب میشوند از خدمات زیرساختی رایگان از جمله آنها بود. مدیریت فعلی بنیاد در تسهیل اعطای مجوزها و شکل دادن، معماری درستی در این حوزه و بهرهمند کردن بازیسازها و گیمرها از مارکت و حمایتهای خوب انجام داده که نتیجه آن ایجاد یک بازار قاعدهمند و درست بوده است. اما پیش از مدیریت فعلی آن نگاه غربزده به سهم خودش باعث شکلدهی ضعیفی در حوزه صنعت بازیسازی به عنوان یک صنعت پولساز دنیا و تحلیل رفتن این عرصه شد و کار را برای مدیریت فعلی هم سخت کرد.
وی ضمن اشاره به اینکه ما باید بازیساز را از دو منظر نگاه کنیم، میافزاید: یکی به عنوان یک مسئول تولیدکننده فرهنگ؛ دوم کسی که فعالیت اقتصادی با ابعاد فرهنگی دارد. خب این تعارضاتی ایجاد میکند که دولت و حاکمیت باید نقشآفرینی مؤثر و هدایتگر داشته باشد. وقتی بودجه بنیاد بازیهای ملی رایانهای به عنوان یکی از بازوهای هدایتی دچار مشکل یا حذف شود چگونه میتوان ایفای نقش مؤثر را توقع داشت. مایلم این را جا بیندازم که وضعیت موجود یک اتفاق چند عاملی است که از متغیرهای متعددی متأثر است نه یک مسئله تکساحتی و لازم است که یک نگاه متکثر چندوجهی به آن داشته باشیم. مشکلات بازیساز را رفع کنیم و زیرساختهای لازم را در اختیارش بگذاریم تا در عوض او هم مثلاً مالیاتش را بپردازد.
جلالی بخش قابل توجهی از وضعیت نابسامان فعلی را به دلیل نگاه فرهنگی دولت و عدم توجه به بودجهریزی درست فرهنگی دانسته و میگوید: دولت اعتقادی به این سطح حمایت از عرصههای فرهنگی ندارد و الان که در سال هشتم و پایانی کار دولت هستیم باید بگوییم آنچنان اهتمامی به انجام کار فرهنگی نداشته و ندارند. به همین علت مدیریت کردن و ایفای نقش جاهایی مثل بنیاد ملی بازیهای رایانهای کار بسیار سختی است. قطعاً بازیساز تا یک جایی دلسوزی دارد. بالاخره باید محصولش را هم بفروشد تا بتواند به حیات ادامه بدهد. نمیخواهم بگویم که فقط این است اما بازیساز اگر درآمد نداشته باشد و فعالیتش توجیه اقتصادی نداشته باشد عملاً ادامه کار برایش هیچ توجیهی ندارد و ممکن است به سمت تبلیغات درونبرنامهای رو بیاورد و اینجاست که انگارههای اقتصادی خودش را بر انگارههای فرهنگی بازیساز تحمیل میکند و نتیجهاش میشود وضع موجود!
وی با اشاره به اینکه نباید این مسئله ذهنیت مخاطب را به این سو ببرد که بازیسازها صرفاً به دنبال کسب منافع اقتصادی هستند، تأکید میکند: ما الان بازیهایی داریم مثل سفیر عشق که یک بازی با انگارههای تمدنی در گریدهای خوب دنیاست و محتوای آن در رابطه با داستان حماسه کربلا و رشادتهای یاران امام حسین(ع) است. بازیهای خوب دیگری مثل مبارزه در خلیج عدن و سربازان ابدی را هم داریم که نشان میدهد در بین بازیسازان کشورمان کسانی هستند که نسبت به مسائل فرهنگی دغدغهمند هستند و در این مسیر حتی از هزینه کردن اموال شخصیشان هم ابایی ندارند تا بتوانند بازی تمدنی بسازند ولی از آن طرف دغدغه معیشتی و اقتصادی بازیسازان هم اهمیت فوقالعادهای دارد که به دلیل افول حمایتهای دولتی تقریباً رشد و تولید این بازیها نزدیک به صفر رسیده است.
فعال صنعت بازیهای ویدئویی اظهار میدارد: بازیساز ما به لحاظ تمدنی و فرهنگی و تولید بازیهایی که از نظر کیفی در سطوح قابل توجه دنیا قرار دارند خود را ثابت کردهاند اما متأسفانه عدم حمایت بهموقع و کافی دولت از آنها و عدم حمایت همترازی که باید از آنها صورت میگرفت باعث شده که روند رشد و حرکتی بازیسازان دچار اشکال شود. بازیساز ما وقتی بازی ذوالفقار را که به بخشهایی از جغرافیای سرزمینهای اشغالی میپردازد تولید میکند مورد توجه شبکههای تلویزیونی صهیونیستی قرار میگیرد و تحلیلهای متنوعی از آن ارائه میدهند اما در کشور خودمان هیچ خبری از آن منعکس نمیشود! خب این نشان میدهد که بازیساز ما دغدغه تمدنی لازم را دارد اما آنچه در این بین لازم است حمایتهای مؤثر است که به دلیل عدم باور دستگاههای فرهنگی به این عرصه و در نظر نگرفتن بودجه لازم برای تقویت این حوزه باعث میشود که بخشهایی مثل بنیاد ملی بازیهای رایانهای هم نتوانند به ایفای نقش بپردازند.
جلالی در پایان با ذکر مثالی میگوید: شاید بهترین نمونه از داشتن نگاه آوانگارد در بین فعالان فرهنگی ما انیمیشن نبرد خلیج فارس باشد که به چندین زبان زنده دنیا دوبله شده و کارگردان آن برای دوبلهاش حتی مجبور میشود وسایل منزلش را بفروشد اما چون قهرمان آن شهید قاسم سلیمانی بود تا زمانی که ایشان به شهادت نرسید مورد توجه قرار نگرفت! تولید این اثر در زمان حیات سردار سلیمانی گویای وجود نگاه پیشروانه و تمدنی و آوانگارد در بین فعالان فرهنگی کشورمان است ولی متأسفانه اقدامات مدیریتی عقبتر از نیروهای فرهنگی است و باید نگاه مدیریتی نیز همتراز با آن به پیش برود و امکانات را در اختیار این فعالان قرار دهند.