صاحب رستوران که به اتهام قتل پیرمرد روستایی در بازداشت به سر میبرد با درخواست قصاص از سوی اولیای دم مواجه شد.
به گزارش جوان، ۱۹ آبان سال۹۹، اهالی روستایی حوالی امامزاده داوود مأموران پلیس پایتخت را از کشف جسد مرد کشاورزی به نام ابراهیم باخبر کردند. مأموران بعد از اعزام به محل با جسد ابراهیم روبهرو شدند که به درهای پرتاب شده بود.
جسد به دستور بازپرس ویژه قتل به پزشکی قانونی فرستاده شد و تحقیقات در این زمینه آغاز شد. یکی از اهالی روستا که ابراهیم را میشناخت، گفت: «سالهاست ابراهیم در روستای ما زندگی میکند. او هر روز مسیر امامزاده تا روستا را پیاده طی میکرد و به رستورانی کنار جاده میرفت و بعد از خوردن یک استکان چای یا غذا به خانه برمیگشت. روز گذشته او را همراه صاحب همان رستوران دیدم که با هم قدم میزدند. ابراهیم مرد بیآزاری بود و با کسی اختلافی نداشت. احتمال میدهم صاحب رستوران که محسن نام دارد از سرنوشت او خبر داشته باشد.»
بعد از ثبت این توضیحات، صاحب رستوران به عنوان اولین مظنون بازداشت شد و مورد تحقیق قرارگرفت. او در بازجوییهای اولیه قتل را انکار کرد و مدعی شد از سرنوشت پیرمرد اطلاعی ندارد. او در توضیح به مأموران گفت: «ابراهیم هر روز به رستوران ما میآمد. او تنها زندگی میکرد و درآمد زیادی نداشت به همین خاطر وقتی به رستوران میآمد گاهی اوقات پول غذا و چایی که در رستوران میخورد را از او نمیگرفتم. ابراهیم روز حادثه هم به رستوران آمد و بعد از خوردن غذا خداحافظی کرد و رفت. باور کنید نمیدانم چه کسی و با چه انگیزهای او را به قتل رساندهاند.»
با انکار متهم تحقیقات برای یافتن عامل یا عاملان قتل ادامه داشت تا اینکه پلیس بار دیگر محسن را تحت بازجویی قرار داد. متهم که سعی داشت با پاسخهای ضدنقیض پلیس را گمراه کند سرانجام به قتل اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: «۲۰سال قبل من و برادرم در محله امامزاده داوود یکرستوران زدیم و آن را راهاندازی کردیم. قبل از شیوع کرونا کاسبی خوبی داشتیم و رستوران مشتریهای خودش را داشت، اما بعد از شیوع این ویروس نحس کارمان کساد شد و مشتری زیادی نداشتیم. این شد که با دو نفر دیگر شریک شدیم، چون از پس هزینههای رستوران بر نمیآمدیم.»
متهم ادامه داد: «رستوران ما در ۴کیلومتری روستای وردیج واریش است. مقتول هم از اهالی آن روستا بود که هر روز با وضع نامناسب و لباسهای شلخته و کثیف از خانه بیرون میآمد و وارد رستوران میشد. او وقتی پشت میز مینشست مشتریها با دیدن او به خاطر ترس از این ویروس داخل رستوران نمیآمدند و میرفتند. این شد که از او خواستم دیگر به رستوران نیاید، اما بیفایده بود و او هر روز وارد رستوران میشد.»
متهم در خصوص قتل گفت: «به او چند بار تذکر دادم، اما گوشش بدهکار نبود و کار خودش را میکرد. این شد که از شاگردم خواستم به او تذکر بدهد و از او بخواهد به رستوران نیاید. شاگرد رستوران هم از او خواست از رستوران بیرون برود، اما مقتول ناراحت شد تا اینکه از شاگردم خواستم او را از رستوران بیرون کند. پیرمرد شروع به سر و صدا کرد و حاضر نبود آنجا را ترک کند، این شد که از رفتارهای پیرمرد عصبانی شدم و او را دنبال کردم و وقتی نزدیک پیرمرد رسیدم از آنجاییکه کنترل اعصابم را از دست دادم او را هل دادم. پیرمرد داخل یک دره افتاد سپس یک سنگ برداشتم و با آن به سر مقتول زدم و به رستوران برگشتم.»
با اقرارهای متهم، وی راهی زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبهدهم دادگاه به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، فرزندان مقتول در جایگاه قرار گرفتند و برای متهم درخواست قصاص کردند.
در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و خلاف اظهاراتش جرمش را انکار کرد. او گفت: «قتل را قبول ندارم. حالا میخواهم حقیقت را بگویم شاید فرد یا افراد دیگری پیرمرد را به قتل رساندهاند. من از ماجرای قتل اطلاعی ندارم.» متهم بعد از انکار جرم، در پاسخ به سئوالات هیئت قضایی جوابهای ضدنقیضی داد و از خودش دفاع کرد.
بعد از دفاعیات متهم، وکیل او در دفاع از موکلش گفت: «متهم قبل از دستگیری مشکلات روحی و روانی زیادی داشت. این مشکلات بعد از بازداشت او بیشتر شدهاست به همین دلیل به نظر میرسد او قوه تمیز ندارد. از دادگاه تقاضا دارم او برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شود.» هیئت قضایی بعد از شور با درخواست وکیل متهم موافقت کردند و دستور دادند متهم به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی شود تا بعد از نظر کارشناسان و بررسیهای بالینی در مورد سلامت روانی متهم پرونده بار دیگر رسیدگی و حکم صادر شود.