کد خبر: 1054823
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۴۰۰ - ۲۲:۴۸

مرد جوان وقتی همسر دوم اختیار می‌کرد نمی‌دانست که اختلاف دو زن به قتل یکی از آن‌ها منجر خواهد شد. متهم در جلسه رسیدگی به پرونده که روز گذشته برگزار شد، گفت که به خاطر بدرفتاری‌های هوویش اختیارش را از کف داده و دست به جنایت زده‌است.
به گزارش جوان، سال گذشته مأموران پلیس تهران از قتل زن جوانی به نام نسرین در منزلش در جنوب شهر باخبر و راهی محل شدند. جسد که آثار سوختگی روی آن نمایان بود به پزشکی قانونی منتقل شد و شوهر آن زن به نام بابک که در محل حضور داشت مورد تحقیق قرار گرفت. او به مأموران گفت: «دوبار ازدواج کرده‌بودم و نسرین همسر دومم بود. همسر اولم نیز فائزه نام داشت. مدتی بعد از ازدواج دوم نسرین را به خانه بردم و از همسر اولم خواستم تا هر دو در یک خانه زندگی کنند. او قبول کرد، اما کار به اختلاف کشید و چند بار آن‌ها با هم درگیر شدند.»
آن مرد ادامه داد: «این گذشت تا اینکه امروز وقتی به محل کار رفتم چند بار با نسرین تماس گرفتم، اما او پاسخ تلفن‌هایم را نداد. احتمال دادم مشغول کار باشد. بعد به خانه آمدم، اما کسی در را باز نکرد. با کلید در را باز کردم که دیدم او روی زمین افتاده و آثار سوختگی نیز روی بدنش مشخص بود. همان موقع به اورژانس زنگ زدم سپس شماره فائزه را گرفتم، اما او جواب تماس‌هایم را نداد. هرجا هم سراغش را گرفتم از او خبری نبود. احتمال می‌دهم او در قتل نسرین دست داشته و فرار کرده است.»
دستگیری هووی قاتل
با ثبت این توضیحات، هووی مقتول به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار گرفت و در خانه برادرش در شهر اصفهان شناسایی و دستگیر شد.
فائزه به پلیس‌آگاهی تهران منتقل شد و با اقرار به قتل تحت بازجویی قرار گرفت. او در توضیح گفت: «من و بابک صاحب فرزند پسر بودیم و زندگی خوبی داشتیم. مدتی قبل فهمیدم او زن دوم گرفته‌است. این موضوع باعث ناراحتی من شد، اما اهمیتی ندادم. یک روز او نسرین را به خانه آورد و خواست با هم در یک خانه زندگی کنیم. آن زمان نسرین باردار بود و وقتی فرزندش به دنیا آمد شوهرم دیگر به من و پسرم توجهی نداشت. نسرین با دیدن رفتار‌های شوهرم سوءاستفاده می‌کرد و او هم با پسرم بدرفتاری می‌کرد. رفتار‌های او مرا خسته کرده‌بودم این شد که یک روز به‌خاطر دعوای کودکانه پسرم را کتک زد. همان جا از شدت عصبانیت به طرفش رفتم و او را خفه کردم. باور کنید از سوزاندن جسد اطلاعی ندارم.»
با اقرار‌های متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و بعد از تعیین شعبه در وقت رسیدگی روی میز هیئت قضایی شعبه‌دوم دادگاه به ریاست قاضی زالی قرار گرفت.
انکار و بعد اقرار به قتل در جلسه محاکمه
ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد و گفت رئیس قوه‌قضائیه از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست دیه را مطرح کرده است.
بعد از این درخواست متهم در جایگاه قرار گرفت و خلاف اظهاراتش جرمش را انکار کرد. با انکار متهم ریاست دادگاه گفت حالا که رئیس قوه‌قضائیه از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست دیه را مطرح کرده بهتر است حقیقت را بگوید. در غیر این صورت تا افشای حقیقت او در زندان خواهد ماند.
با توضیحات ریاست دادگاه سرانجام زن جوان لب به حقیقت گشود و در تشریح جزئیات حادثه گفت: «شش‌سال قبل من و شوهرم با هم ازدواج کردیم و صاحب یک فرزند پسر شدیم. زندگی خوبی داشتیم. مدتی قبل از حادثه فهمیدم شوهرم زن دوم گرفته‌است. خیلی ناراحت شدم با این حال خودم را قانع کردم که باید با این شرایط زندگی کنم. این گذشت و شوهرم نسرین را به خانه آورد و گفت من و او باید با هم در یک خانه زندگی کنیم. می‌خواستم مخالفت کنم، اما چاره‌ای نداشتم به همین خاطر مجبور شدم شرط شوهرم را قبول کنم.»
او ادامه داد: «وقتی نسرین به خانه‌مان آمد باردار بود. به خاطر شرایطی که داشت مراعات حالش را می‌کردم و مدتی بعد زایمان کرد و فرزندش به دنیا آمد. با دنیا آمدن آن طفل شوهرم اخلاقش نسبت به من و پسرم تغییر کرد و خیلی به ما اهمیتی نمی‌داد. او خیلی نسرین و فرزندش را دوست داشت و به آن‌ها محبت بیشتری می‌کرد تا جایی‌که بیشتر خرید‌ها برای آن‌ها بود. کنار رفتار‌های شوهرم نسرین هم با من و پسرم رفتار خوبی نداشت و شوهرم را مجبور می‌کرد ما را کتک بزند و شکنجه بدهد. شرایط زندگی خیلی برایم سخت شده‌بود، اما چاره‌ای نداشتم و باید به این زندگی ادامه می‌دادم.»
زن جوان در خصوص قتل گفت: «وقتی نسرین به خانه‌مان آمد با اینکه عصبانی بودم ولی سعی کردم رفتار خوبی با او داشته باشم. او با خودش هیچ جهیزیه‌ای نیاورده بود و از وسایل من استفاده می‌کرد. با این همه حرفی نمی‌زدم، اما او با رفتارهایش ما را آزار می‌داد. این گذشت تا روز حادثه آن روز پسرم با فرزند نسرین مشغول بازی بود که سر یک موضوع کودکانه با هم دعوایشان شد. نسرین با دیدن این صحنه سراغ پسرم رفت و او را به شدت کتک زد و گفت حقی ندارد فرزندش را اذیت کند. من که از رفتار‌های او کلافه شده‌بودم با دیدن این صحنه کنترل اعصابم را از دست دادم و به طرفش حمله کردم سپس روسری راکه روی زمین افتاده بود، برداشتم و دور گردنش پیچیدم و کشیدم. نسرین روی زمین افتاده‌بود که نبضش را گرفتم. در حالی‌که نبضش می‌زد همان موقع از ترس فرار کردم و به خانه برادرم در اصفهان پناه بردم.»
متهم بعد از توضیحاتش به سؤالات هیئت قضایی پاسخ داد.
قاضی: با علاقه‌ای که به فرزندت داشتی، چرا حین فرار او را همراه خودت نبردی؟
متهم: از ترس شوهرم. او هیچ وقت اجازه نمی‌داد پسرم را همراه خودم از خانه بیرون ببرم.
قاضی: جسد هنگام کشف سوخته بود. تو آن‌را سوزانده بودی؟
متهم: باور کنید من آن‌را آتش نزدم. نمی‌دانم آثار سوختگی برای چه بوده است.
متهم در آخر گفت: «نسرین سابقه بیماری تشنج داشت. فکر کنم بعد از اینکه گلویش را فشار دادم به خاطر این بیماری فوت کرد. چون هنوز نبضش می‌زد. او خیلی مرا با رفتارهایش اذیت کرد و باعث شد شوهرم با من و پسرم بدرفتاری کند، اما حاضر به مرگش نبودم. بعد از بازداشت به زندان افتادم و فرزندم پیش شوهرم هست و نمی‌دانم در چه وضعیتی زندگی می‌کند. از دادگاه درخواست کمک دارم تا هرچه زودتر پیش فرزندم برگردم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار