محمدعلی از زمان حضور در جبهه تا زمان شهادت، مدت کوتاهی در جبهه حضور داشت و بارها برای ما نامه نوشته بود و آن را به آدرس مغازه برادرم در کرج ارسال میکرد. در حال حاضر نامه و دستنوشتههای چندانی از همسر شهیدم نداریم جز یکی دو نامه که از ایشان برایمان به یادگار مانده است.
دوست دارم متن این نامه در مصاحبهمان منتشر شود تا همیشه در تاریخ به یادگار بماند: «خدمت همسر فداکار دعا و سلام میرسانم.
خدمت علی امانی دعا و سلام میرسانم و از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید. فاطمه و معصومه را از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید. محترم و مجید آقا را از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید.
خدمت علیآقا دعا و سلام میرسانم و امیدوارم که در کارت موفق باشی. لیلا خانم، دختر عزیزم را از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید.
عباس امانی، پسر مهربان را از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید. ابوالفضل امانی پسر نودیده را از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید.
به ذوالفقار امانی پسر خودم دعا و سلام میرسانم و پسر کوچولوی خود را از نیابت اینجانب دیدهبوسی نمایید و باری عرض میشود همسرم اگر چنانچه حال اینجانب محمدعلی امانی را خواسته باشید، بحمدالله سلامتی برقرار است و ملالی نیست به جز دوری شما. باری عرض میشود خدمت عمو و زنعمو دعا و سلام خیلی مخصوص میرسانم.
دعا برای امام (ره)
خدمت داوود با اهل منزل دعا و سلام میرسانم. خدمت زنعمو و مادر علیآقا دعا میرسانم. خدمت استاد محمدعلی با اهل منزل دعا و سلام میرسانم. خدمت حسین با اهل منزل دعا و سلام میرسانم. علیجان، از طریق مادر برایم نامه بنویسید.
چنانچه توانستید برای من بدهی نگذارید امام را دعا کنید و سلام و دعا نثار خون شهیدان. انشاءالله ۱۵ روز دیگر به مرخصی میآیم.
چرا وقتی برایتان نامه مینویسم جواب نمیآید؟! جواب فوری به آدرس – اندیمشک پادگان دوسوهه انتظامات لشکر محمد رسول...»
هدیهای در راه خدا
همسر شهید پس از خواندن نامه با بغض میگوید: از شما هم برای اینکه به خانواده شهدا سرکشی میکنید و به بهانه انتشار این گفتگوها در رسانهتان به ما سر میزنید، قدردانی میکنم.
ما انتظاری از هیچ سازمان و ارگانی نداشته و نداریم، چون بر آنچه در راه خدا دادهایم، چشمداشتی نداریم. امیدوارم همه این روزهایی که در نبود همسرم بر من و فرزندانم گذشت، ذخیرهای برای آخرت ما باشد و عاقبت به خیری نصیب ما بشود. انشاءالله